ناصر رحیمخانی
بحث موسیقی و غناء برای نخستینبار در مدرسه اسلامی هنر قم آغاز خواهد شد.
در اباحت غناء
(روابودن موسیقی)
بحث موسیقی و غناء برای نخستینبار در مدرسه اسلامی هنر قم آغاز خواهد شد.
مدیر مدرسه اسلامی هنر قم (محمدحسین نواب)، روز 14 مهر 1390 خورشیدی خبر داده است که «در سال تحصیلی جاری برای اولین بار درس خارج فقه موسیقی در مدرسه اسلامی هنر قم برگزار میشود».
او، با اشاره به اینکه نظر همه فقها این نیست که همه ابزار آلات موسیقی حرام هستند، گفته است: «در این کلاسها بحثهای فقهی مرتبط با موسیقی مطرح خواهد شد و اولین بحث آن، بحث غناء در اسلام خواهد بود.»
در اباحت غناء
(روابودن موسیقی)
«قرآن هيچ آيهاي در حرمت
غناء و موسـيقي نـدارد.»
... روز عيد در مسجد، زنگيان بازي ميكردند، رسول ـ عليهالسلام ـ مرا گفت:
«خواهي كه بيني؟»
گفتم: «خواهم»
بر در بايستاد و دست پيش بداشت تا زنخدان (چانه) بر دست وي نهادم و چندان نظاره كردم كه چند بار بگفت كه: «بس نباشد؟»، گفتم: «ني» …»(1)
این، روايت عايشه است. دختر ابوبكر. همسر و محبوبهي پيامبر اسلام. زيبا و دانا. در شمار و طراز آن يك دو سه چند قريشي محتشم، بهرهمند از نعمت خواندن و فضيلت نوشتن. محمد، غبار خستگي جان در زلال كلام او ميشست، آنگاه كه نيازمندانه چهره به چهرهي او مينشست به تمناي كلام: یا حُمَيرا کلمینی. یا حمیرا با من كلامی بگو!
باري، روايت عايشهي امالمؤمنين را غزالي(2) در كتاب «كيمياي سعادت» بازگو ميكند تا از همين يك «خبر» پنج «رخصت» معلومش شود:
يكي آنكه بازي و لهو و نظاره در وي، چون گاهگاه باشد، حرام نيست و در بازي زنگيان، رقص و سرود بود.
دوم آنكه در مسجد ميكردند.
سوم آنكه در خبرست كه ـ رسول عليهالسلام ـ در آنوقت كه عايشه را آنجا برد، گفت: «به بازي مشغول شويد» و اين فرمان باشد. پس بر آنچه حرام است چون فرمايد؟
چهارم آنكه ابتدا كرد و عايشه را ـ رضياللهعنها ـ گفت: «خواهي كه بيني؟» و اين تقاضا باشد، نه چنان باشد كه اگر وي نظاره كردي و وي خاموش بودي روا بودي كه كسي گفتي كه نخواست كه وي را برنجاند،كه آن از بدخويي باشد!
پنجم آنكه خود با عايشه بايستاد و ساعتي دراز، با آنكه نظارهي بازي كار وي نباشد: و بدين معلوم شود كه براي موافقت زنان و كودكان ـ تا دل ايشان خوش شود ـ چنين كارها كردن از خلق نيكو بود و اين فاضلتر بود از خويشتن فراهم گرفتن و پارسايي و قرايي كردن(3) و …(4)»
غزالي، روايت عايشه را آورده تا بگويد كه «لهو» حرام نيست و آنكه در بازي زنگيان، رقص بود و سرود بود.
اما «لهو» چيست و به چه معناست؟
فرهنگ معين ميگويد: «لهو» يعني بازي كردن، انس گرفتن به سخن كسي و … آنچه كه مردم را مشغول و محظوظ كند. معين در معناي واژهي تركيبي «لهو و لعب» ميگويد: اشتغال به لذت و بازي.
در قرآن ترجمهي مهدي الهي قمشهاي، «لهو» و «لعب» و «بازيچه» برابر بهكار رفتهاند. در قرآن فارسي ابوالقاسم پاينده در برابر «لهو» واژهي «سرگرمي» آمده و آيتالله سيد محمد بهشتي نيز واژههاي «تفريح» و «سرگرمي» را در برابر «لهو» آورده است.
بهشتي بحثي دارد دربارهي «لهو» و نيز «غناء » كه در اين نوشته به آن ميرسيم. پيش از آن اما چند روايت ديگر. روايتي از دفزنی و سرودخواني دو كنيزك عايشه.
«از عايشه دربارهي سماع روايت شده است كه گفت: روزي نزد من زني آواز ميخواند، هم در آن زمان عمر به در خانه آمد و اجازهي ورود خواست، چون زن صداي عمر را شنيد و او را شناخت، خود را پنهان ساخت. پس از آنكه عمر وارد شد، حضرت رسول تبسم فرمود. عمر گفت: اي رسول خدا، چه چيز موجب تبسم حضرتت گرديد؟ فرمود: زني بود كه نزد ما آواز ميخواند، چون صداي تورا شنيد پنهان شد. عمر گفت: از اينجا نميروم تا آنچه را كه رسول خدا شنيده است بشنوم. رسول خدا زن را خواند. زن شروع به آواز خواندن كرد و رسول خدا گوش ميداد…»(5)
و باز گويند: «رسول خدا، در خانهي ربيع شد. كنيزكان دف ميزدند و سرود ميگفتند. چون وي را ديدند ثناي وي با شعر بگفتند. فرمود خاموش باشيد. همان كه ميگفتيد بگوييد…»
غزالي در فصل «اباحت سماع» روايتي از عايشه ميآورد تا «دف زدن» و «سرود گفتن» را «مباح» بداند: «… و هم عايشه روايت ميكند كه: دو كنيزك من دف ميزدند و سرود ميگفتند، رسول ـ عليه السلام ـ در خانه آمد و بخفت و روي از ديگر جانب كرد،ابوبكر در آمد و ايشان را (دو كنيزك را) زجر كرد و گفت: «خانهي رسول و مزمار شيطان؟» رسول گفت: «يا ابابكر دست از ايشان بدار كه روز عيد است.» پس دف زدن و سرود گفتن از اين خبر معلوم شد كه مباح است و شك نيست كه بهگوش رسول ميرسيده است آن و منع وي مر ابابكر را از انكار آن دليلي صريح است براي آنكه مباح است …»(6)
محمد پيامبر اسلام، در شمار زمينيترين مصلحان و پيامبراني است كه بسياري از روابط اجتماعي، سنن و آداب زندگي فردي و اجتماعي زمان خود را ـ اگر هم نه پسنديدهاند ـ باري پذيرفتهاند. «امضا» كردهاند. يعني بنا به اصطلاحاتي كه فقهاي اسلامي بهكار ميبرند، سلسله ای از روابط اجتماعي و آيينهاي زندگي ديرينه را پيامبر اسلام «امضا» كرده است. اين در تمايز با مقررات و احكام «تأسيسي».
باري «لهو» و «غناء» و حتي «شُرب خمر» هم نميتوانست از همان آغاز دعوت اسلام نكوهش و نفي شود و اعرابي هم كه به اسلام روي ميآوردند، نيازي نميديدند عادت ديرينهي شرابخواري را ترك كنند يا از موسيقي و غناء و تماشاي رقص بازيگران رويگردان شوند.
دستههاي نوازنده و رقصنده، آنچنان در دل شادي خواران و رامشطلبان جای گرفته بودند، كه پس از برآمد اسلام و در عهد خود محمد نيز، بسياري از مسلمانان و گروندگان «سست ايمان» اگر صداي ساز و نوازي در بيرون مسجد بلند ميشد يا صداي طبل كارواني تجاري به گوش ميرسيد،باري نماز جمعه و خطبهي رسول خدا را نیز رها میکردند. صف نماز شکسته میشد. نمازگزاران با غریو و همهمه و بیپروا رسول خدا و خطبههايش را وا مينهادند و ميرفتند. به تماشاي بساط طرب يا به سوداي داد و ستد كاروانيان. نه يك بار و دو بار. به كرات. رسول خدا آزرده خاطر شد. آیه آمد. مهدي الهي قمشهاي ترجمه كرد و من به فارسي خواندم و ديدم «نكوهش» سخت «اين مردم» است كه «چون تجارتي يا لهو و لعب و بازيچهاي بينند بدان شتابند و تو را در نماز تنها گذارند.»
ابوالقاسم پاينده در برابر «لهو» و «لعب» واژهي مهربانتر «سرگرمي» را آورده و در قرآن فارسي خود آن آيه را چنين برگردانده است: «چون تجارت و سرگرمي بينند بهسوي آن پراكنده شوند و تورا ايستاده واگذارند.»
در آن آيه و از پس نكوهش «لهو» وعده و نويدي هست براي آن گروه گروندگان.
در ترجمهي الهي قمشهاي، ميخوانيم كه «بگو آنچه نزد خداست بسيار براي شما از لهو و لعب و تجارتهاي دنيا بهتر است و خدا بهترين روزيدهندهي خلايق است.»
«لهو» اما در گفتار سيدمحمد بهشتي، در سالهاي پيش از انقلاب و در ايام اقامت و امامت مسجد هامبورگ آلمان، به گونهاي گستردهتر معنا و تفسير ميشود.
آيتالله بهشتي در گفتار «موسيقي از نظر اسلام» به توضيح معناي «لهو» ميپردازد و به تفسير آن آيه در ربط با «حرام» يا «مباح» بودن موسيقي ميپردازد و چنين ميگويد: «… مفسران غالباً اينطور گفتهاند كه منظور از «لهو» در اينجا همان صداي شيپور و نقاره و طبل و اين قبيل چيزها بوده كه كاروانهاي تجارتي معمولاً وقتي از بيرون وارد شهر ميشدند، ميزدند تا مردم باخبر شوند كه اين قافلهي تجارتي وارد شهر شده و بيايند با قافله معامله كنند. عدهاي از مردم براي تماشا و سرگرمي و عدهاي هم براي تجارت و معامله ميرفتند. [از پای منبر پيامبر] … اما از اين آيه نميشود براي حرام بودن موسيقي و حتي حرام بودن لهو استفاده كرد. ميشود گفت: آيه در صدد اين است كه بگويد چرا اينان نماز پيامبر را ترك كردند و رفتند. همينطور كه با استفاده از اين آيه نميشود گفت كه تجارت حرام است …»(7)
سيدمحمد بهشتي در گفتار خود به چند آيهي ديگر نيز اشاره ميكند كه در آنها واژههاي «لهو» و «لغو» بهكار رفته است و از «لهو» نكوهش شده است: آيهي سوم سورهي مؤمنون، آيهي هفتاد و دوم سورهي فرقان و آيهي پنجاه و پنج سورهي قصص.
الهيقمشهاي در ترجمهي خود «لغو» و «سخن باطل» را يكسان دانسته و ابوالقاسم پاينده واژهي «ياوه» را در برابر «لغو» نهاده است.
بهشتي پس از اشاره به آيههاي ياد شده و معناي «لغو» ميگويد: «خواه لغو به معني «لهو» باشد، خواه «لغو» اصلاً معني مستقلي داشته باشد (به معناي بيهوده) در اثبات حرمت موسيقي استفاده نميتوان كرد.»
نتيجهگيري نهايي بهشتي اين است كه: «در آيات قرآن آيهاي كه بتوانيم از آن حرمت موسيقي و بهطور كلي حتي حرمت لغو و حتي حرمت غناء را استفاده بكنيم موجود نيست.»
اگر اين نتيجهگيري بهشتي را در نظر داشته باشيم و بخواهيم در چارچوب منطق و روايت خود «آقايان» گفتگو كنيم، آنگاه به روشني و سادگي ميتوان گفت كه روحانيت شيعه در مخالفت خود با موسيقي و غناء مستند قرآني ندارد و قرآن بهعنوان اولين منبع شناخت اسلام، هيچ حكمي براي حرام ناميدن موسيقي در اختيار آقايان علما و فقها قرار نميدهد.
بهشتي در گفتار خود همچنين به روايتها نيز اشاره ميكند و ميگويد: «اما روايت بسياري دربارهي غناء هست كه از آنها كم و بيش براي حرمت غناء استفاده ميشود.»
بهشتي پس از اشاره به اينكه اين روايات هم در كتب حديث شيعه هست و هم در كتب حديث اهل سنت و بر حرام بودن غناء دلالت ميكنند، ميگويد فقها و علما اين روايات را دو جور فهميدهاند: «عدهي زيادي اينطور فهميدهاند كه اين روايات ميخواهد بگويد غناء و همچنين استفاده از آلات طرب از قبيل ويولن و انواع ديگر سازها مانند تار و تنبك حرام است. بعضي از فقها اينطور استنباط كردهاند كه آنان (روايات) نميخواهند بگويند كه موسيقي بهطور كلي حرام است، بلكه اين روايات ميخواهد بگويد كه اين بساط مجالس لهو و لعب، اين بساط مجالس خوشگذراني كه در زمان امامان و در زمان پيشوايان اسلامي در خانههاي ثروتمندان، حكام، فرمانداران صاحب ثروت و قدرت معمول بود، حرام است…»(8)
سيدمحمد بهشتي اما در گفتار خود، «موسيقي از نظر اسلام»، فقط نتيجهگيري كلي خود و آن تقسيمبندي از استنباطات فقها را ارائه ميكند، و هيچ نمونهاي از آن روايات كه در كتب حديث شيعه هست بهدست نميدهد. شاید از این رو که او هم به خوبی میدانست پیشینیان هم کسوت او هزاران «حدیث» دروغین و ضد و نقیض از خود ساخته و پرداختهاند. در کمتر از دو قرن پس از پیامبر اسلام، نزدیک به 600000 حدیث ساخته و پراکنده شد. محمدبن اسماعیل بخاری (متولد بخارا. درگذشت در سال 256 هجری قمری نزدیک سمرقند) از بزرگان علما و محدثان اهل سنت، مولف کتاب «الجامع الصحیح» مشهور به «صحیح بخاری» است. او در گفتگو با 1080 نفر از راویان حدیث، 600000 حدیث گردآوری کرد و با روشی خاص، حدیثها را بررسی و دستهبندی کرد و فقط 7257 حدیث را «صحیح» دانست و 4000 را تکراری دید. «بدینترتیب در کمتر از دو قرن 596725 حدیث جعلی (تعداد 7275 منهای 600000 بهاضافه 4000 حدیث تکراری) بهوجود آمده بود.»(9)
ما، نمونههايي شگفتانگيز از آن روايات نسبت داده شده به امامان شیعه درباره موسیقی و غناء را، در كتاب «بستان السياحه» حاج زينالعابدين تمكين شرواني از بزرگان صوفیه در عهد فتح علی شاه قاجار، سراغ گرفتيم. چاپ كتاب بستان السياحه، پس از مشروطيت و در مجلس اول اعتراضاتی را برانگيخت. همزمان با بحث «قانون انطباعات» از بستان السياحه نيز نام برده شد.
مخبرالسلطنه وزیر علوم و معارف در دفاع از «لایحه قانونی» که به مجلس آورده بود از جمله گفت: «همچنین در کتب خیلی باید دقت کرد که خلاف مذهب نباشد حال خیلی از کتب در اینجا چاپ شده و مردم هیچ در فکر نیستند. مثلا گفتم لغو نوشته نشود چه لغوی بدتر از دیوان یغمای جندقی است. یا این که منافی با مذهب نباشد. مثلا بستانالسیاحه در طهران چاپ شده تمام مذاهب باطله در آنجا نوشته شده.»(10)
«حاج زينالعابدين شرواني از متأخرين صوفيه ايران است كه در كتاب خود و زير عنوان «در بيان تحسين صوت حُسن و حرمت غناء و فرق ميانه غناء و صوت حسن» همه فتاوي و عقايد امامان و بزرگان شيعه را آورده است…»(11)
اگر مسلمانان «سست ايمان» آغاز اسلام، به شنيدن صداي شيپور و طبل و نقاره، پيامبر اسلام را در حال خطبه خواندن رها ميكردند و تنها وا مينهادند، در زمانهاي بعد، نوادگان آن «سست ايمانان» نيز دست در ردای «ذراري رسول» زدند تا «ساز و نواز» و حتي «غنا»ي حرام را وسيله «رزق حلال» خود كنند.
من خودم سؤال كردم و گفتم كه: «من فداي تو شوم. من كنيز مغنيه (كنيز آوازهخوان) ميخرم كه غناء را خوب ميخواند. بهواسطهي اين ميخرم كه وسيلهي رزق من باشد.
از اجرت او يا قيمت او و ديگر غرضي از خريدن مغنیه ندارم كه منكوحه (نكاح شده، صيغه شده) من باشد يا خدمتي ديگر براي من كند. حضرت فرمود بخر و بفروش.»(12)
شرواني پس از نقل روايت، ميافزايد: «و اين دال بر جواز غناء ست بهر حيث كه باشد، چرا كه ميگويد خوب ميخواند و بهجهت آنكه خوب ميخواند او را ميخرم كه بهسبب آن تحصيل روزي كنم و تا ترجيع صوت نكني و از مقامي به مقامي نبري خوب نميتوان خواند … و امر حضرت كه بخر و بفروش صريحست در اباحت خواندن في نفسه …»
شرواني روايت ديگري را از كتاب «من لايحضره الفقيه» كه از كتب معروف و معتبر شيعه است، نقل ميكند:«حضرت امام جعفرصادق فرمود كه اجرت مغنيه در وقتيكه عروس بهخانهي شوهرش ميبردند، سرود ميگويند، قصوري ندارد و اين از آن مغنيه نيست كه مردان بر او داخل شوند. مخفي نيست كه اگر اين قسم غناء حرام بودي اجرت او نيز حرام بودي چه فعل حرام حرام است و حضرت تجويز آن نميفرمود و اين صريحاست در اينكه غناء في نفسه حرام نيست»
روايت ديگر و باز به نقل از «من لايحضره الفقيه» چنين است: «سوال كرد مردي از حضرت زينالعابدين از خريدن كنيزك خوشآوازي كه براي او به آواز خوش ميخوانده باشد. حضرت فرمود: اگر خواندن آن كنيزك بهشت بهياد تو ميآورد بخر كه باكي نيست…»(13)
و بازهم «در همان كتاب مذكور است از حضرت رسول (ص) كه ميفرمودند: داده نشده است ملت مرا كمتر از سه چيز: «روي خوب با حسن معنوي و آواز خوش.» شرواني پس از نقل اين روايت، گويي خطاب به متشرعين امروزی و به طنز ميافزايد: «و شك نيست كه آواز خوش كه داده براي خواندن خوش داده نه براي نخواندن يا به تكلف بد خواندن.»
در روايت ديگر ميخوانيم: «سوال كرد عليبن جعفر از برادر خود موسيبن جعفر از غناء كه در وقت نشاط و عيش جايز است مثل حالت فتح و فيروزي و جشنها كه ميباشد. حضرت فرمودند كه غناء جايز است تا مادامي كه عصياني با آن نباشد مثل مجلس فسق و سبب انبعاث شهوت بهیمی كه منافي روحانيست يا اسماع زن آواز خود به مرد اجنبي نباشد قصوري ندارد …»
زينالعابدين شرواني، آنگاه روايتي متفاوت از كتاب «كافي» ميآورد. در اين روايت گوش دادن به «غناء»، «گناه عظيم» خوانده ميشود. همراه هشداري از آخرت و سوالي كه از «گوش و چشم و دل» خواهد شد.
روايت ديگر، روايت نقل شده در كتاب «كافي» است كه راوي روايت ميكند كه «در خدمت حضرت امام جعفر صادق بودم كه مردي از او سوال كرد بسبیل استفتاء كه پدر و مادر من فداي تو باد ياحضرت،هر گاه من به خلوت ميروم براي قضاي حاجت و همسايگان من كنيزان دارند كه غناء ميكنند و عود مينوازند و بسياري از اوقات ميشود كه من در آنجا مكث طويل ميكنم كه آواز ايشان و عود ايشان بشنوم. حضرت فرمودند: مكن اينكار. آنمرد گفت كه من عمداً بهپاي خود نميروم در آنجا كه اينها بشنوم بلكه براي قضاي حاجت ميروم. اين صداها بهگوش خود ميشنوم. حضرت فرمودند: تو از خداي بپرهيز. آيا نشنيده كه حقتعالي فرمود كه گوش و چشم و دل سوال كرده ميشوند … پس حضرت بهآن مرد فرمودند كه برخيز و غسل كن و نماز بگذار. هرقدري كه خواهي چرا كه گناه عظيمي بود كه ميكردهاي و بدحالتر از تو كسي نبود اگر به اينحال ميمردي، شكر و حمد خداي بهجاي آور بهشكرانهي توفيق ترك اين فعل و از خدا توبه و ندامت درخواه از هر فعلی كه خدا را خوش نيايد …»(14)
هشدار از اين «گناه عظيم» و سوال از «گوش» و «چشم» و «دل» و عذاب آخرت و ترسي كه بر جان مينشاند، در فرهنگ ايراني ـ شيعي ما امري ناشناخته نيست. روايت «كافي» و هشدار به عذاب «گوش» و «چشم» و «دل» نسخه برگرداني است از «ارداویراف نامه»ی(15) عهد ساساني، معراج روحاني «ارداویراف» و گزارش از صحنههاي هولناك عذاب زنان و مردان «گناهكار» كه در آن «سفر» ديده بود و بازگو كرده بود.
اما در میان آقایان روحانیان معاصر، آیتالله دستغیب بیهیچ اما و اگر و با کنار گذاشتن روایتها و تفسیرهای گوناگون، "موسیقی" و «غناء» هردو را یکسره حرام میداند و در شمار «گناهان کبیره».
آیتالله دستغیب در کتاب «گناهان کبیره»، از «تهدیدات سخت» و «عذاب غناء» یاد میکند و مینویسد: «از پیغمبر اکرم مروی [روایت شده] است خواننده غناء از قبر خارج میشود در حالی که کور و گنگ و کر میباشد" و باز مینویسد: "پیغمبر اکرم فرمود: در امت من فرو رفتن در زمین و سنگباران ظاهر میشود. گفته شد: یا رسولالله چه وقت اینطور میشود؟ فرمود هرگاه آشکار شود آلات موسیقی و زنان خواننده و شرابخواری. بخدا قسم هرآینه مردمانی از امت من در شب، خوش و با کیف و با ناز و سرگرم بازی هستند پس در صبح آن شب، میمون و خوک شدهاند. به سبب آنکه حرام خدا را حلال نموده و زنان خواننده را با خود جمع کردهاند.»
آیتالله دستغیب البته در کنار «تهدیدات سخت» و «عذاب»های هولناک، وعدهی آواز خوش شنیدن از «درخت بهشتی» میدهد: «حضرت رضا فرمورد کسی که خود را از غناء نگه دارد در بهشت، درختی است که خدای تعالی بادها را میفرماید آن را حرکت دهند پس آن شخص آوازی از آن درخت میشنود که هرگز مثل آن را نشنیده کسی که خود را از غناء نگه ندارد آن را نمیشنود.»
آیتالله دستغیب در همین کتاب «گناهان کبیره» روایت هولناک دیگری از مجازات در قیامت را اینگونه شرح میدهد: «قطب راوندی از آن حضرت (پیامبر) روایت نمود که فرمورد: صاحب غناء از کسانی است که در قیامت خداوند به او نظر رحمت نمیفرماید. و نیز فرمود کسی که به لهو گوش دهد در قیامت در گوشش سرب آبکرده ریخته میشود.»
در کنار اینهمه حدیث و روایت گوناگون، اکنون مدرسه هنر قم میخواهد بحث «موسیقی» و «غناء » را در برنامههای درسی خود وارد کند.
نظام جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون درباره «موسیقی» و «غناء» نیز در چنبره جزماندیشیها از یکسو و مصلحت و منفعت پراگماتیستی از سوی دیگر گرفتار بوده است.
گردانندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی از بنیاننگذار جمهوری اسلامی پرسیده بودند: حکم صداهایی که از صدا و سیما پخش میشود و بعضی از آنها در زمان طاغوت پخش میشد و بعض دیگر موزیک متن فیلمهای خارجی است و بعضی موسیقی بدون صدای خوانندگان زمان طاغوت است. موارد مباح و حرام آنها را بیان فرمایید؟
آیتالله خمینی پاسخ میدهند: موسیقی مطرب حرام است و صداهای مشکوک مانع ندارد.
مفهوم «موسیقی مطرب» و «صداهای مشکوک» هم در انبوه روایتها و حدیثها و تفسیرها و تاویلها گم است.
گردانندگان صدا و سیما برای روشن شدن این مفهومها دوباره میپرسند: حکم موسیقی چیست و به چه نوع آهنگهایی موسیقی گفته میشود و با صدای مشکوک چه فرقی میکند و آیا آهنگهایی که رادیو و تلویزیون پخش میکند از نظر شرعی اشکال دارد؟
آیتالله خمینی دوباره تکرار میکند: موسیقی مطرب حرام است و صداهای مشکوک مانع ندارد و تشخیص با عرف است.
سدهها پیش از یکی از همین اهل عرف باذوق، همین پرسش درباره موسیقی و آوای خوش را پیش امام علیبن الحسین زینالعابدین میبرد. شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» روایت میکند که شخصی از امام علیبن الحسین زینالعابدین پرسید: چه میگویید درباره تهیه و بدست آوردن کنیزکی که صاحب آوای خوش است؟
حضرت فرمودند: ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنه.
یعنی: چه اشکالی دارد که با آوای خوش خود، تو را به یاد بهشت اندازد؟»
به راستی اشکال موسیقی در چیست؟
پانويسها
1 ـ غزالي، امام محمد. كيمياي سعادت. فصل در اباحت سماع. نقل از كريم كشاورز. هزار سال نثر پارسي. ج 2. ص 505
2 ـ غزالي، محمد. در سال 405 هجري قمري در طايران طوس بهدنيا آمد. بهسبب آشنايي با خواجه نظامالملك وزير ملكشاه به دربار سلجوقيان راه يافت. مدرس مدرسهي نظاميهي بغداد شد. مدتي از تدريس شرع دست كشيد و گوشهگیری برگزید. کیمیای سعادت حاصل این دوران و توجه او به صوفیان و اهل باطن است. بعدها در دوره دیگری از فعاليت فكري و اجتماعي خود با انديشهي فلسفي و حكمت به شدت مخالفت كرد و با كتاب «تهافة الفلاسفه» بزرگترين ضربات را به انديشهي تعقلی وارد ساخت.
3 ـ قرائي: فرهنگ معين ميگويد، «قرائي» يعني: زهدفروشی، پارسائی کردن.
4 ـ غزالي، امام محمد. كيمياي سعادت. نقل از هزار سال نثر پارسي. ج 2. ص 506
5 ـ دكتر نوربخش، جواد. در خرابات. ص 57. از انتشارات خانقاه نعمتالهي (لندن) 1361 شمسي.
6ـ غزالي، امام محمد. همان ص 507
7 ـ بهشتي، محمدحسين. موسيقي از نظر اسلام. روزنامه نشاط. شماره 92 دوشنبه 7 تير 1378.
8 ـ همان
9 ـ مرنیسی، فاطمه. زنان پرده نشین و نخبگان جوشنپوش. ص 102
10 ـ کهن، گوئل. تاریخ سانسور در مطبوعات ایران. ج 2 ص 265
11 ـ نفیسی، سعید. سرچشمه تصوف در ایران. ص 127
12 ـ شروانی، زینالعابدین. بستانالسیاحه. ص 476
13 ـ همان. ص477
14ـ همان. ص 478
15ـ ارداویراف نامه: رساله ایست به زبان پهلوی در شرح سفر ارداویراف به بهشت و دوزخ. ارداویراف سفری روحانی به جهان مینوی کرد و عذاب گناهکاران و بهویژه زنان گناهکار را در دوزخ دید و در بازگشت از معراج خود آنچه را دیده بود گزارش کرد.
16- کتاب گناهان کبیره، نوشته آیتالله دستغیب، 285
منبع: عصرنو
منبع: عصرنو