ناکامی اجلاس غیرمتعهدها؛ واقعیتی که حاکمان ایران
به خوبی از آن مطلعاند
شانزدهمین اجلاس غیر متعهدها در تهران تنها در عرصه دیپلماسی خارجی کشور بیسابقه نبود، بلکه از نظر حجم هزینه و سرمایه گذاری مالی، تبلیغاتی و سیاسی نیز در تاریخ ایران بیسابقه بود، به طوری که هیچ حادثه سیاسی از این جهات با آن قابل مقایسه نیست. اکنون اجلاس به پایان رسیده و باید به ارزیابی نشست که این بیسابقهترین رویداد با بیسابقهترین سرمایه گذاری و عظیمترین هزینه چه ارمغانی برای کشور داشته و چه گرهی از کار کشور گشود؟...
علی محمد شمس:
شانزدهمین اجلاس غیر متعهدها در تهران تنها در عرصه دیپلماسی خارجی کشور بیسابقه نبود، بلکه از نظر حجم هزینه و سرمایه گذاری مالی، تبلیغاتی و سیاسی نیز در تاریخ ایران بیسابقه بود، به طوری که هیچ حادثه سیاسی از این جهات با آن قابل مقایسه نیست. اکنون اجلاس به پایان رسیده و باید به ارزیابی نشست که این بیسابقهترین رویداد با بیسابقهترین سرمایه گذاری و عظیمترین هزینه چه ارمغانی برای کشور داشته و چه گرهی از کار کشور گشود؟
در لغتنامه دهخدا دیپلماسی این گونه تعریف شده است: “فن و عمل رهبری مذاکرات میان ملت ها برای حصول سازش که مورد رضایت متقابل همگان باشد» این رضایت متقابل ناظر به تأمین اهداف و منافع ملی است که طرفهای کنش دیپلماتیک هر یک در صدد کسب آن برای ملت خود هستند، از این رو در تعریف دیپلماسی گفتهاند: «وسیلهای است که سیاست خارجی با استفاده از آن به جای جنگ، از راه توافق به اهداف خود میرسد» تلاش و کنش دیپلماتیک صور گوناگونی از مذاکرات دو طرفه میان مسؤلان دو کشور، تا گفتو گوهای چند جانبه تا تشکیل ائتلافها و اتحادیهها و سازمانها و اجلاسهای منطقهای و بین المللی را در بر میگیرد. تفاوت دیپلماسی و جنگ در این نیست که طرفین از ابزار زور و تهدید علیه یکدیگر استفاده نمیکنند و در تأمین منافع خود از توانمندیهای خویش بهره نمیگیرند، بلکه تفاوت در این است که در دیپلماسی طرفین به جای اسلحه و اعمال خشونت از قدرت نرمافزاری و توانمندیهای سیاسی و دیپلماتیک خود برای الزام دیگری بهره میبرند. از همین تعریفهای دم دستی میتوان به تفاوت میان مذاکرات دیپلماتیک و گفتوگوهای نظری و فلسفی پیبرد. مذاکره نظری و فلسفی ناظر به فکر و اندیشه و معطوف به کشف حقیقت است. در این مذاکره بر خلاف مذاکرات دیپلماتیک فرض بر این است که طرفهای مذاکره فارغ از منافع فردی و گروهی و ملی و مذهبی و … دغدغه حقیقت دارند. اما مذاکره دیپلماتیک کنشی ناظر به عمل و معطوف به نتیجه در جهت تأمین مصالح و منافع و تقویت قدرت ملی است در این مذاکره طرفین، منافع خود را از طریق تکیه بر توانمندیهای سیاسی و اقتصادی خود پی میگیرند و نهایتاً به نقطهای بهینه متناسب به موازنه قدرت طرفهای مذاکره کننده میرسند. در واقع سیاستمداران بر خلاف فیلسوفان نه به حقیقت که به منافع ملی خود متعهد و وفادارند.
نتیجه آن که عرصه دیپلماسی عرصه بیان حرفهای خوب و کشف حقیقت و ارائه براهین نظری برای اثبات ارزشهای انسانی و الهی و قانع کردن طرف مقابل به آن نیست. این نتیجه ملاکی واقعی و عملی به دست میدهد تا به کمک آن بتوان دیپلماسی موفق را از دیپلماسی ناکام بازشناخت. کنش دیپلماتیک موفق به کنشی اطلاق میشود که نهایتاً به تأمین منفعتی و مصلحتی ملی و یا رفع و یا تقلیل خطر و بحران علیه منافع و مصالح ملی بینجامد و نهایتاً به قدرت ملی بیفزاید.
اکنون با این ملاک میتوان به ارزیابی عظیمترین رویداد تاریخ دیپلماسی کشور نشست و هزینهها و دستاوردهای آن را با هم مقایسه کرد و دریافت مسؤلان نظام در قبال هزینههای سرساماور تا چه حد توانستهاند از این رویداد در جهت تأمین منافع و تقویت بنیه ملی کشور استفاده کنند.
ایران امروز مشکلات اساسی فراوانی روبروست. بحران هستهای منجر به اعمال تحریمهای بین المللی سنگین و بیسابقه علیه ایران و قرار گرفتن کشور در آستانه حمله خارجی، انزوای بین المللی ایران، متهم بودن ایران به تروریسم و نقض حقوق بشر و تولید سلاحهای کشتار جمعی از سوی نهادهای بین المللی،بحران نفسگیر عمق استراتژیک ایران در منطقه یعنی سوریه و محکومیت رژیم سرکوبگر این کشور از سوی جامعه بین الملل، رشد صفر درصدی یا منفی اقتصادی و تورم و بیکاری و گرانی افسار گسیخته،… از جمله مهمترین مشکلات کشور به شمار میآید.
برگذاری اجلاس جنبش غیر متعهدها در ایران که حدود دو سوم کشورهای جهان عضو آن هستند، زمانی میتواند از سوی ایران موفق ارزیابی شود که مسؤلان کشور توانسته باشند از امتیاز میزبانی استفاده کرده و ازاین اجلاس در جهت حل بحرانهای فوق و یا کاهش آن بهره برده باشند. اجلاس سران عضو جنبش غیر متعهدها اگر میتوانست شاهد حضور جمع کثیری از سران کشورهای عضو باشد طبیعتاً، انزوای سیاسی ایران را زیر سؤال میبرد. اگر این اجلاس فراتر از اظهار نظر های تبلیغاتی به حمایت عملی و آمادگی کشورهای عضو به همکاریهای اقتصادی و صنعتی و تجاری با ایران میآنجامید و دراز بین بردن و یا دستکم تقلیل تحریمهای بانکی و نفتی و صنعتی و … بین المللی مؤثر بود، میتوانست به عنوان یک رخداد دیپلماتیک موفق ارزیابی شود. اگر این اجلاس در قطعنامه پایانی خود در تأیید مواضع رسمی دولت ایران، به حمایت از دولت سوریه میپرداخت و مخالفان این دولت را مشتی تروریست و وابسته به قدرتهای خارجی میخواند، موضع منطقهایران تقویت میشد و میتوانست رویداد دیپلماتیک موفقی برای ایران به شمار آید.
اگر حضور هیئتهای نمایندگان کشورهای عضو در مدت حضور در تهران به عقد قراردادهای همکاریهای اقتصادی و فنی و تجاری با ایران میپرداختند، میشد به رشد و رونق اقتصادی و کاهش نرخ تورم و بیکاری و گرانی امید بست و این رویداد را موفق ارزیابی کرد. اگر آژانس بین المللی انرژی اتمی ساعاتی پس از نشست پایانی اجلاس، گزارش خود را مبنی بر عدم التزام ایران به تعهدات خود منتشر نمیکرد و در آن به عدم شفافیت فعالیت هستهای ایران اشاره نمی کرد، میشد قبول کرد که برگزاری این اجلاس به تقویت موضع بین المللی ایران انجامیده و حداقل در کوتاه مدت از شدت بحران هستهای و فشارها علیه ایران کاسته است. اگر سخنرانان مطابق عرف دیپلماتیک معمول در جهان، حرمت کشور میزبان را حفظ میکردند و مواضع رسمی دولت ایران را به نقد و چالش نمیکشیدند دستکم میشد این اجلاس را در سطح تبلیغاتی موفق ارزیابی کرد و گفت در مقابل هزینههای سرسام آور و بی سابقه، این اجلاس برای حکومت ایران دستاورد تبلیغاتی داشته است. اما این بزرگترین رویداد تاریخ دیپلماسی ایران هیچیک از این دستاوردها را برای ایران نداشت. در اجلاسی که نشست سران نام داشت رؤسای کمتر از یک چهارم کشورهای عضو شرکت کردند. اکثر آنان را رؤسای کشورهایی نظیر افغانستان، زیمبابوه، تاجیکستان، عراق و …. تشکیل میدادند. تنها شرکتکنندگان برجسته این اجلاس یعنی دکتر محمد مرسی رئیس جمهور مصر و بانکی مون دبیر کل سازمان ملل متحد، آشکارا مواضع جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. برخلاف عرف دیپلماتیک حرمت میزبان موجب نشد بانکی مون در نطق خود علناً عملکرد ایران در زمینه پرونده هستهای، موضعگیریهای خارجی و رفتار داخلی خود با شهروندانش مورد انتقاد صریح قرار ندهد. این اظهارات آن چنان سنگین و ناخوشایندبود که مسؤلان برگزار کننده اجلاس باز برخلاف عرف دیپلماتیک در پخش زنده به حذف و تحریف نطق این دو اقدام کردند. رفتاری که بلافاصله از سوی دفتر دبیرکل سازمان ملل و وزارت امور خارجه مصر مورد اعتراض قرار گرفت. انتظار این که این اجلاس با حمایت از موضع ایران در قبال سوریه در بیانیه پایانی خود جایگاه منطقهای ایران را تقویت کند، نیز از همان آغاز نقش برآب شد. وقتی بلندپایه ترین مقامهای جمهوری اسلامی یعنی مقام رهبری و رئیس دولت در نطقخود به رغم اشاره به همه مسائل مهم منطقه و جهان از اشاره به بحران سوریه خودداری کردند، مشخص بود که جمهوری اسلامی در این اجلاس از دستیابی به چنین هدفی ناامید است و ترجیح میدهد آن را مسکوت بگذارد، و نتیجه معکوس به دست نیاید. اما این سکوت و تنازل موجب نشد مخالفان رژیم سوریه نیز متقابلاً سکوت کنند تا به اصطلاح نه سیخ بسوزد و نه کباب. سخنان صریح دکتر محمد مرسی در سرکوبگر خواندن رژیم سوریه کبابی را که جمهوری اسلامی قصد پختن آن را در اجاق اجلاس داشت، سوزاند، آن چنان که مردم کوچه و بازار نیز از پای گیرندههای بوی این سوختگی را استشمام کردند.این اجلاس حتی به اندازه یک روز فشار بر ایران در زمینه فعالیت هستهای را به تأخیر نینداخت و ساعاتی پس از نشست پایانی و شاید همزمان با آن، آژانس بین المللی انرژی هستهای، در گزارش خود ایران را به پنهانکاری و عدم برخورد مسؤلانه در فعالیتهای هستهای خود متهم کرد.
بی انصافی نکنیم مسؤلان بلندپایه جمهوری اسلامی در این اجلاس سخنان زیبایی و راستی را مطرح کردند. از حقیقت و عدالت و انسانیت گفتند، از زورمداری قدرتهای زیادهخواه بین المللی، از رفتارهای نژادپرستانه و ستمگرانه رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان، از عدم مشروعیت تبعیضبین المللی و حق وتو آمریکا و اروپا (به استثنای چین و روسیه) در شورای امنیت. از عدم التزام قدرتهای سلطه گر جهانی به اصول حقوق بشر. از مخالفت با مدیریت غیر دموکراتیک جهان و ضرورت مشارکت همه کشورها در این عرصه، از …، حرفهایی که بعضاً شواهد غیر قابل انکاری حقانیت آن را تأیید میکند.
مسئولان ما در بیان سخنان زیبا حتی به آنچه که خود بدان ملتزم نیستند و یا در عمل به آن در عرصه داخلی باور ندارند، چیزی کم نگذاشتند. حتی مقام رهبری که همواره به نحوی آشکار از به کار بردن واژه «دموکراسی» خودداری کرده و همواره از اصطلاح «مردمسالاری اسلامی» استفاده میکنند، در نطق خود در این اجلاس، برای اولین بار به طور مکرر از واژه دموکراسی استفاده کردند و خواهان حاکمیت مناسبات دموکراتیک بر جهان شدند، … اما چنان که گفتیم این حرفهای خوب و درست، ملاکی برای موفقیت یک دیپلماسی نیست. اگر حرفهای خوب و بیان حقایق و آشکار ساختن رفتارهای دوگانه قدرتهای جهانی نشانه دیپلماسی موفق بود، به قول برادرمان محسن امین زاده برای یک دیپلماسی موفق تنها داشتن یک میکروفون کافی بود.
به راستی آیا این حقیقت ساده و روشن از دید رهبران جمهوری اسلامی پنهان است؟ آیا مسؤلان نظام تصور میکنند قرار دادن اتومبیلهای منهدم شده دانشمندان هستهای ایران به دست تروریستها در محوطه اجلاس و یا به نمایش و گردش در آوردن آرمیتاژ دختر شیرین زبان یکی از این قربانیان و رفتار متظاهرانه وزیر امور خارجه در بغل کردن وی و گفتو گو با میهمانان اجلاس، تأثیری در مواضع دولتهای متبوع آنها خواهد گذاشت. آیا مسؤلان نظام تصور میکنند با این تبلیغات نمایشی احساسات کشورهای شرکت کننده، تحت تأثیر معصومیت این دختر خردسال تحریک شده و از فردای اجلاس لوطی گری و جوانمردی پیشه کرده، در مقابل آمریکا و اروپا به حمایت از جمهوری اسلامی برخواهند خاست؟ آیا چنان که در تبلیغات شبانه روزی تمامی شبکههای صدا و سیما و تریبونهای تبلیغاتی مشاهده کردیم، رهبران جمهوری اسلامی خود نیز باور دارند که برگزاری این اجلاس «تپش قلب دیپلماسی جهان در ایران بود» و «آمریکا به انزوا رفت» و «ثابت کرد که ایران برخلاف تلاش آمریکا در انزوا نیست » و …؟ من شخصاً چنین تصوری ندارم و معتقدم رهبران ایران بهتر از هر کس دیگری به ناکامی این اجلاس و ناتوانی آن در تغییر وضعیت نامساعدی که جمهوری اسلامی با آن روبروست واقفند. آنان به خوبی از موقعیت ملی و وزن بین المللی کسانی چون رابرت موگابه و عمر البشیر و کرزای و … و کشورهایشان مطلعند و میدانند حضور امثال ایشان در غیاب بیش از دو سوم رهبران کشورهای عضو نمیتواند به این اجلاس اعتبار و وجاهت بخشد. اگر چنین است پس هدف از این تبلیغات عظیم و هزینههای سرساماور چه بود؟
برای پاسخ به این پرسش باید از نگاه مسؤلان ایران نگریست. از نظر ایشان با توجه به واقعیات بین المللی و منطقهای و نیز روابط نامطلوب با همسایگان، امکان هرگونه اثر گذاری بر عرصه خارجی و بر افکار عمومی جهانی منتفی است. در داخل نیز با توجه به تحولات سالهای اخیر به ویژه حوادث سه سال اخیر امکان تأثیر گذاری و جذب طبقه نخبه و فرهیخته کشور وجود ندارد. آنها اهل تحلیلاند و به رسانههای مستقل و اینترنت و … دسترسی دارند و اسیر انحصار رسانهای نیستند.
عموم مردم نیز در یک نگاه کلان دو دسته اند. گروهی که گرفتار مشکلات معیشت و سیرکردن شکم خویشند و کاری به سیاست ندارند و گروهی که محروم از هرگونه کانال اطلاعاتی و رسانه مستقل، و اکثراً فاقد سواد و آگاهی لازم به حکومت بدبین نیستند و به آن اعتماد دارند. از این سه دسته نخبگان و فرهیختگان را با روشهای سختافزاری اطلاعاتی و امنیتی باید کنترل کرد و با استفاده از تمامی ظرفیتها و امکانات تبلیغاتی از تحریک انگیزههای شوینیستی گرفته تا احساسات میهنپرستانه و عواطف شخصی و تا ترساندن از حمله خارجی و مانورهای قدرت و …باید برای ساکت نگاه داشتن بخش بیتفاوت و گرفتار معیشت و قانع کردن بخش سوم به ادامه اعتماد و همراهی با حکومت بهره برد. به نظر میرسد از دید مسؤلان جمهوری اسلامی این دو گروه اخیر به عنوان جامعه هدف انتخاب شدهاند و هدف از تبلیغات سرسام آور و هزینههای افسانهای در این بزرگترین رویداد تاریخ دیپلماسی همین دو گروه است.
برگرفته از : کلمه