به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۱

خواننده : علیرضا قربانی، آهنگ: مهیار علیزاده ، شعر: فریدون مشیری
آخرین جرعه ی جام


همه می پرسند :
چیست در زمزمه ی مبهم آب ؟
چیست در همهمه ی دلکش برگ ؟
چیست در بازی آن ابر سپید ؟
روی این آبی آرام بلند ؟
که تو را میبرد اینگونه به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها ؟
چیست در کوشش بی حاصل موج ؟
چیست در خنده ی جام ؟
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن مینگری؟

نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند
نه به این آتش سوزنده که لغزیده بجام
نه به این خلوت خاموش کبوتر ها
من
به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سرا پا همه خوبی
تک و تنها بتو می اندیشم

همه وقت ... همه جا
من به هر حال که باشم بتو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو بجای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند

پاسخ چلچله ها را تو بگوی
قصه ی ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یکنفس از جرعه ی جانم باقیست
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش

شاعر :فریدون مشیری