نباید تسلیم نفرت و خشم شد
برای فرزندم علی که سه سال از دوران تحصیلی را بدون همراهی پدر سپری کرد
سیامک قادری روزنامه نگار محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به فرزندش در آستانه ی سال تحصیلی جدید نوشته است:
سیامک قادری روزنامه نگار محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به فرزندش در آستانه ی سال تحصیلی جدید نوشته است:
هرگز نباید تسلیم نفرت و خشم شد تا مهر و دوستیات اگر چه در حیاتیترین دوران زندگیات، مهر پدر، امنیت خانواده و اقتصاد از تو دریغ شده است. تو و همه فرزندان تحت ستم این سرزمین هرگز نباید اسیر کینه توزی و نفرت شوید تا ثابت کنیم بر خلاف آیین ادعایی آنان، دین و باور مولایمان، پاسبان عشق و مهر خواهد ماند.
سیامک قادری مرداد ماه سال ۸۹ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است. یکی از اتهامات اصلی این روزنامه نگار اداره کردن وبلاگ” ایرنای ما “بوده است . وبلاگی که او در آن به برخی عملکردها و اقدامات مسوولان خبرگزاری دولتی ایرنا انتقاد کرده و همچنین درباره جنبش سبز و رهبرانش مطالبی را در این وبلاگ نوشته بود. خبرگزاری ایرنا شاکی اصلی پرونده آقای قادری بود، او همچنین بعد از ۱۸ سال کار دراین خبرگزاری از آن اخراج و راهی زندان اوین شد.
متن کامل این نامه در پى مى آید:
برای فرزندم علی که سه سال از دوران تحصیلی را بدون همراهی پدر سپری کرد
به پسرم درود میفرستم که لبخندها و شادمانیهایش انگیزه استواری من و امثال من است. علی جان، چندی پیش شاید بیش از ۱۰سال قبل، در بازدید از آسایشگاه کودکان بیسرپرست معلول، شعری به سینه دیوار، شعورم را لرزاند و از آن پس در هر بزنگاهی که برای حرکت و موفقیت چیزی و ابزاری کم بود از پس انبار داشتههای ذهنم به پیش میآمد و یادآور میشد که «شکسته بال، پرگشودن هنر است».
قصه و حکایت تو و فرزندان «پدر دربند» این سرزمین همان سرگذشت، پرندهای شکسته بال است که اگرچه به زحمت و با کمبود، پر میگشاید و به پرواز در میآید و همچنان که سرخوشی پرواز را به درد جانکاه مزمزه میکنند، حسرت و خشم را برای بال شکستگان طایفه ظلم و جور به جای میگذارند.
فرزندم، تو و هم سن و سال های تو باید کودکی را همچون کودکانی برخوردار تمام عالم تجربه میکردید و نوجوانی و جوانی را هم به همان کیفیت از سر میگذراندید. اما دریغ و صد افسوس که زیاده خواهیهای حاکم جبار، زمان و مکان را بر همه تنگ کرده است. جباریت و روح طمع ورزانه آن چشم دیدن هیچ حوزهای خارج اختیار و نظارت خود را ندارد و از همین روست که فضای تنفس و حیات را که حق خدادادی است، از همگان ستانده است.
آنها مهر پدر را از فرزندان، امنیت را از خانواده و آسایش و آزادی را از مردمان شهر ربودهاند. و هر فریادی را به بهانه حفظ امنیت خود و قبیله زیاده خواهشان با نیروی سرکوب خفه میکنند. با ریاکاری از تقدیس خانواده و نهاد خانواده نزد مکتبشان میگویند و با تیشه جهل و خودکامگی اساس آن را ویران میکنند و اگر فریادی برآید که این مسیر، راه نمرودیان است، فریبکارانه در جایگاه اشغال شده حق و حقانیت، فریاد انالحقشان گوش مردمان مظلوم را کر میکند. نامردمی و ریاکاری را در شهرها رواج میدهند و جزء تخم کینه، دروغ، فریب و بی کفایتی برای آیندگان به جای نمیگذارند.
در آموزههایشان وقاحت ریاکاری را دین مینامند و از روح آزادگی و کرامت نفس میگریزند و مردان و زنان آزاده را به جرم اعتراض دربند و بر دار میکنند و این همه را لباس آیین میپوشانند.
خروج بر این سیه کاریها را دادستانی مینامند و از رهبران و رهروان حق و عدالت و آزادی و پیامبران بشارت، انتقام میکشند و نه از آن آنان که از زن و فرزند و اهل و تبار آنان به واسطه استواری آنها درزنده نگاه داشتن آزادی، دین و روح انسانی کینه جویی میکنند.
فرزندم برای سومین سال، حضور ندارم تا در گوشات زمزمه کنم، قصه استواری و مقاومت امروز من و تو و ما در برابر ظلم، داستان کتاب های آینده خواهد شد و این درس دیروز من، امروز تو و فردای آیندگان است.
هرگز نباید تسلیم نفرت و خشم شد تا مهر و دوستیات اگر چه در حیاتیترین دوران زندگیات، مهر پدر، امنیت خانواده و اقتصاد از تو دریغ شده است. تو و همه فرزندان تحت ستم این سرزمین هرگز نباید اسیر کینه توزی و نفرت شوید تا ثابت کنیم بر خلاف آیین ادعایی آنان، دین و باور مولایمان، پاسبان عشق و مهر خواهد ماند.
سیامک قادری
بند ۳۵۰ زندان اوین
۹۱/۶/۲۵