۱۰۶سال بعد از انقلاب مشروطه ، سخن گفتن با یک فعال سیاسی سال های بعد از مشروطیت ، در سن ۹۶ سالگی ، احتمالاً گزینه مناسبی برای گریز زدن به انقلاب بزرگ مشروطه و سرانجام آن است.
دکتر انور خامه ای که از نوجوانی فعالیت های سیاسی خود را آغاز کرد و در سن۲۰ سالگی به عنوان یکی از۵۳ زندانی سیاسی ، وارد محبس رضا خانی شد و در زمره اولین زندانیان سیاسی تاریخ معاصر در آمد ، در این گفت و گو ، از خاستگاه های مشروطه و نقش متملقان در انحراف آن سخن می گوید.
انور خامه ای از معدود اعضای حزب توده بود که به ماهیت استالینی مارکسیسم روسها پی برد و کتابی به زبان فرانسه با عنوان «تجدیدنظرطلبی از مارکس تا مائو» نوشت که بارها در فرانسه تجدید چاپ شد. این کتاب بعدها در ایران توسط خود وی ترجمه شد.
تحلیل مشخص تان از انقلابی به نام انقلاب مشروطه چیست؟
برای اینکه به شناخت خوبی از این اتفاق برسیم و برنامهها و موفقیت یا عدم موفقیت آن را مورد بررسی قرار بدهیم، لازم است که به ساختارهای آن توجه داشته باشیم. به همین دلیل اگر شرایط قبل و بعد مشروطه را ارزیابی کنیم میتوانیم به نگاهی اصولی و صحیح در خصوص مشروطیت برسیم.
در اینکه مشروطهخواهان نگرانیهای زیادی از شرایط نامناسب سیاسی و فرهنگی داشتند، جای هیچ شک و شبههای نیست. اما به نظر من مشکلات معیشتی مردم واقعا به حدی زیادی بود که مشروطهخواهان را به ایجاد انقلابی بزرگ ترغیب کرد و به همین دلیل میتوان محدودیتها و در نتیجه انتظارات اقتصادی را محرک اصلی پدیدآورندگان مشروطه قلمداد کرد.
اندیشه مشروطهخواهی توسط روشنفکران ایرانی از غرب وارد کشور شد و تبلیغات این گروه نقشی غیرقابل انکار در ذهنیتی داشت که مردم نسبت به آن پیدا کردند.
به همین دلیل تاکید دارم که روشنفکران را باید معماران اصلی انقلاب مشروطه تلقی کرد. چرا که اگر تلاش و اراده آنها نبود، توده عوام هیچگاه به این فکر نمیافتادند که با این روش به شرایطی که در آن گرفتار شده بودند، اعتراض کرده و دنبال راه نجاتی برای خود باشند.
در این میان ، روحانیون وقت چطور توانستند ضرورت مشروطه را به مردم تفهیم کنند؟
در آن روزها رعیتها و کشاورزان روستایی بیشتر از هر گروه دیگری محدودیت را تجربه میکردند و در کل روزگار تلخ و دشواری را به چشم میدیدند. آنها برای اینکه بتوانند خود را از مخمصه نجات دهند یا باید به دستگاههای نظامی یا دولتی ملحق میشدند که البته امکان این امر برای خیلیها ممکن نبود و تنها عدهای قلیل که تفنگ و اسب داشتند و سوارکاری و تیراندازی میدانستند، این فرصت را در اختیار داشتند که با اضافه شدن به نظامیان قزاق به نوعی مشکلات خود را به پایینترین حد ممکن برسانند. در این شرایط بود که روحانیون آزادی خواه با ارتباطی که با مردم داشتند ، توانستند ضرورت مشروطه را به اذهان عمومی تزریق کنند.
قشر عوام در آن شرایط فقط میتوانست با قدرت و نفوذ روحانیت به این نتیجه برسد که ظلم ستیزی به همان اندازه مهم است و باید پیگیری شود که تلاش برای امرار معاش اهمیت دارد. به همین دلیل باید گفت که روحانیون توانستند با موقعیتشناسی و استفاده از ابزارهای موجود مردم را به این نتیجه برسانند که باید مقابل ظلم بایستند.
برغم تلاش های روشنفکران و روحانیون ، انقلاب مشروطه از محقق سازی بسیاری از اهدافش بازماند ، بنابراین آیا می توان انقلاب مشروطه را انقلابی به بنبست رسیده تلقی کرد؟
یکی از دلیلهای این نظریه، این است که عدهای انتظار داشتند تا مشروطه سریعا به نتیجه برسد و به همین دلیل آنها این طور عنوان میکردند که انقلاب شان نتوانست انقلابیون را به اهداف مورد نظر برساند.
این در حالی بود که دستیابی به هدفهای مشروطیت نیازمند زمان و البته صبر و شکیبایی بود.
بهتر است اینطور گفته شود که جامعه زمان لازم داشت تا توده های مردم با تغییرات جدیدی که در زندگیشان تاثیرگذار بود، ارتباط بگیرند.
تاسیس دادگستری، احداث راهآهن سراسری و بیمارستانها، ادغام قوای نظامی قزاقخانهها و ژاندارمری در قالب ارتش، تاسیس دانشگاه تهران، راهاندازی کارخانجات، اجرای قانون ثبت احوال و ثبت اسناد، تاسیس بانک ملی، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، پایان دادن به فعالیت راهزنان و... از جمله کارهایی بود که مستقیما به انقلاب مشروطه ربط پیدا میکند و البته به دست رضاخان به نتیجه رسیدند.
منتفی شدن طرح حمایت همهجانبه از اتباع خارجی را هم باید به نام مشروطیت نوشت؟
صددرصد! تا پیش از آن اتباع خارجی اگر پرچم کشور خود را بر بالای خانههای آویزان می کردند، ناهنجاریهایشان با بیتوجهی مسؤولان قضایی مواجه میشد و خب! این امر شرایط بدی را برای مردم داخل کشور و البته عزت و اقتدار میهن به وجود آورده بود. اصلا روحیه رضاخان به گونهای نبود که احساس کند که باید در قبال چنین طرحی مقاومتی از خود نشان بدهد.
این گفته شما با نارضایتیهای ثبت شده از پهلوی اول منافات دارد!
تفاوت قایل نشدن بین رضاخان در ایام قبل و بعد از تاجگذاری اشتباهی تاریخی است که برخیها مرتکب آن میشوند. رضاخان قبل از اینکه رسما تاج پادشاهی را روی سر خود ببیند، گرایشهایی جدی به اصلاح امور از خود نشان میداد و در کل با رضاخانی که بر تخت سلطنتی تکیه زد، فرق میکرد. البته تاکید میکنم که تمام کارهای اصلاحی رضاخان در واقع ریشه در اهداف مشروطه داشت.
چرا رضاخان پیش از تاجگذاری با رضا خان پس از تاج گذاری تفاوت کرد؟
خود بزرگبینی که محصول تملق متملقان و چاپلوسی چاپلوسان بود، را باید دلیل اصلی سقوط رفتاری رضاخان عنوان کردد که برای مثال بدرفتاریهایی چون سرکوب مطبوعات و سلب آزادیهای مشروع از مردم را سرلوحه برنامههای خود قرار داد تا نارضایتیها شروع شود و در نهایت او به عنوان شاهی که بر خلاف خواستههای جامعه حرکت میکرد، شناخته شد،مورد قضاوت قرار بگیرد. چون تحرکات او بود که انقلال مشروطه را به انحراف کشید تا مشروطهخواهان نتوانند آنطور که باید اهداف خود را عملی شده ببیند.
فارغ از این بحث ها ،مهمترین دستآوردهای انقلاب مشروطه چه چیزهایی هستند؟
عدالتخواهی هدف اول و آخر مشروطه بود و به عنوان یکی از اتفاقات بسیار مهم در تاریخ ایران ثبت شده و تا ابد هم به عنوان یکی از بحثهای مهم، مورد بحث و تبادلنظر قرار خواهد گرفت. البته مشروطهخواهان از همان روزهای اول فعالیت خود درباره مفهوم عدالت اختلاف-نظرهایی هم داشتند و گروهی اولویت را به مشکلات اقتصادی میدادند و عدهای هم البته اهداف دیگری را مد نظر خود داشتند که البته توافق شد که مهمترین برنامه، برنامههایی باشند که میتوانند اوضاع معیشتی مردم را بهبود ببخشند.
به هر حال شرایط به مراتب بهتر شد و نمیتوان تاثیر انقلاب مشروطه در زندگی مردم را نادیده گرفت. با این حال اعتقاد بنده بر این است که اگر عدالت آن طور که خواست مشروطهخواهان و مردم بود، عملی میشد می توانست شرایطی به مراتب بهتر را به وجود بیاورد.
عصر ایران؛ سعید شمس