به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۱

ويدا فرهودی
شوق صدا شدن  

روزی وطن به سرخی، شوق صدا شدن داشت
ناگفته، بی محابا قصد رها شدن داشت

رويا از آرزويی پر شد و جستجويی
کز فرط شور گويی،فکر فدا شدن داشت!


 مَرهَم نبود هر چند در گاه و گاهِ لبخند
اميد بود و پيوند با صد شفا شدن داشت

چون پچپچه خروشيد، شهر خموشِ خفته
فرياد گونه جوشيد، ميل ندا شدن داشت!

"من" با "تو" شد يگانه،چون واژه در ترانه
هردانه ی جوانه،آهنگِ"ما"شدن داشت

"ما"را ولی فريبی، اهريمن مهيبی
افکند در غريبی- مکر خداشدن داشت

زآن پس فتاد ميهن، در دامِ زهد دشمن
تاراند مرد و زن را،زَهرِ جدا شدن داشت!

بانام کهنه ی دين، صد خاوران خونين
با شيهه ی جنونش حکم به پا شدن داشت!

ای وای برگلی که، روزی به خوش خيالی
پندارِ سرخ رُستن، تا اوجِ واشدن داشت

افسوس بر پيامی، اميد ناتمامی
کز نای زندگانی،قصدِ صدا شدن داشت

ويدا فرهودی
شهريور ۱۳٩۱

گویا نیوز