به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۴

فاجعهً پناه‌جو- مهاجر

طعم گس آوارگی

خودش هم مهاجر است و پشت گیت‌های ممنوع اروپایی منتظر اجازه ورود است، اما مادرش زیر دست‌وپای دیگر مهاجران بی‌هوش شده است؛ مهاجرانی که برای سوارشدن به قطار لحظه‌ای درنگ نکرده‌اند.
پسر نگران است مبادا مادرش را از دست بدهد.
پسر در مرزهای اروپا سرگردان است و در این سرگردانی تنها نیست. هزاران‌نفر مثل او هستند.
منابع خبری اروپایی تا دلتان بخواهد خبر فاجعه‌بار منتشر می‌کنند؛ کودکانی که تک‌ وتنها در مرزها گرفتار شده‌اند؛ نه پدری همراهشان است و نه مادری.
اروپا نظاره‌گر این فجایع است. 
فاجعه پناه‌جو- مهاجر لحظه‌ای آرام نمی‌گیرد.