عکسی از کتاب «زوال بهشت»
تازهترین کتاب تحقیقی و تاریخی در باره محمدرضا شاه پهلوی با عنوان (ترجمه شده) « زوال بهشت»* حاصل پنج سال پژوهش اندرو اسکات کوپر، تاریخ نگار و استادیار دانشگاه کلمبیا که بیش از شش ماه پیش در نیویورک انتشار یافته، همچنان مورد بحث رسانه ها، دانشجویان تاریخ و بویژه آمریکاییان ایرانی تبار است.
در مقدمه ناشر براین این کتاب چنین آمده است: در ارایه تصویر استثنایی محمدرضا شاه پهلوی، یکی از پیچیدهترین شخصیتهای قرن بیستم، اندرو اسکات کوپر، تمامی زوایای زندگی او از دوران کودکی تا رسیدن به پادشاهی در سال ۱۹۴۱ میلادی ونیز دوران پرتلاطم پس از جنگ جهانی دوم را که طی آن شاه از چندین تلاش برای ترورش جان بدر برد، و ساختن یک کشور مدرن هوادار غرب و ورود قدرتمند ایران به صحنه جهانی را با موشکافی بررسی کرده است».
آقای کوپر که تبار نیوزلندی دارد و پیش از این کتاب دیگرش با عنوان «پادشاهان نفت» یکی از پرفروشترین کتابها بوده، در گفتگویی اختصاصی با رادیو فردا به پرسش هایی چند، در باره کتاب تازه خود پاسخ داد.
- کتاب نخست شما در باره ایران با نام « پادشاهان نفت» به نقش محمدرضا شاه پهلوی در شطرنج سیاسی – اقتصادی نفت در عرصه جهانی پرداخته بود و این بار برای دومین کتابی که به زندگی این شخصیت خبرساز قرن بسیتم اختصاص دارد، عنوان معناداری برگزیده اید. دلیل و انگیزه انتخاب چنین عنوانی چه بوده؟
برای نویسندگان، انتخاب عنوان کتاب، کار نامتعارفی است، این کار معمولا توسط ناشران و یا دبیران آنها انجام می شود ولی این مهم برعهده من واگذار شد و من باید عنوانی جذاب و گویا بر می گزیدم که مفهوم دوگانه داشته باشد. هم از نظر بازرگانی جلب توجه کند و هم گویای متن کتاب باشد؛ با توجه به نوستالژی بسیاری در باره دوران پیش از ۱۹۷۹ (۱۳۵۷ خورشیدی) این عنوان در همانحال برای برخی از ایرانیان پایان یک دوران طلایی را تداعی می کند و من خود درپی عنوانی بودم که بازگوکننده یک عصر تاریخی باشد؛ سرانجام به این نتیجه رسیدم که پایان زندگی شاه ایران، پایان دورهای تاریخی در تاریخ ایران نیز هست.
- شما پژوهشگر تاریخ و مدرس تاریخ در دانشگاه کلمبیا هستید. چگونه از میان موضوعهای فراوان تاریخی، به زندگی پادشاه ایران علاقمند شدید؟ چه عامل و یا عواملی موجب اشتیاق و کشش شما به پژوهش و نوشتن زندگی محمدرضا شاه پهلوی شد؟
از دیگاه تاریخی، انقلاب ایران یک رویداد جهانی بود. من در آن هنگام ۹ ساله بودم و با هزاران فرسنگ فاصله در نیوزیلند، انقلاب ایران در زندگی من هم اثرگذارده بود. هنگامی که شاه، ایران را ترک گفت و خمینی وارد صحنه شد،
او بیدرنگ ورود گوشت گاو و گوسفند و سایر فرآوردههای گوشتی را ممنوع کرد به دلیل آنکه تهیه آنها طبق موازین شرعی نبوده است. در همانحال کشور ما به یک شوک نفتی دچار آمد چرا که صدور نفت از ایران به خاطر اعتصابها متوقف شده بود؛ اینگونه پیآمدهای انقلاب [اسلامی ایران] دوران کودکی و نوجوانی من را هم تحت تاثیر قرار داد و من همواره به خود می گفتم که روزی، شخصی در مورد انقلاب ایران و چگونگی آغاز و آنجام آن خواهد نوشت و دلایل آن برمن روشن خواهد شد، ولی چنین نشد و کتابی در این مورد انتشار نیافت و آنچه بود، کامل نبود.
سالها بعد در مسیر انتخاب حرفه آیندهام در منهتان نیویورک به پژوهش رویدادهای خاورمیانه پرداختم؛ دورهای که با ماجرای ۱۱ سپتامبر [۲۰۰۱ میلادی] آغاز شده بود. نتیجه این پژوهش، گذراندن دوره دکترا در رشته تاریخ و نخستین کتابم، «پادشاهان نفت» بود و نوشتن آن در واقع سکویی برای پرش به سوی کاری بزرگتر شد، ولی هنوز آماده این کار بزرگتر نبودم و اطلاعات کافی و منابع لازم را در اختیار نداشتم، تا اینکه سه سال بعد، پیشنهاد نوشتن کتاب « زوال بهشت» را به ناشرم ارایه دادم که پذیرفته شد و این درست زمانی بود که فیلم سینمایی «آرگو» به بازار آمده و مورد استقبال قرار گفته بود ولی من با آن دشواریهای فراوانی داشتم، چرا که عاری از دقت و صحت تاریخی بود.
- از دیدگاه شما به عنوان یک تاریخ نگار که به گفته خودتان، پژوهشهای فراوانی در زندگی و دوران پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی انجام داده اید، چه بخش یا بخش هایی از زندگی او و بازیگران دوران او در ایران، جالبتر و جذابتر بوده است؟
فکر می کنم ارزش فراوان کتاب این است که یک غیرایرانی آن را نگاشته و برای من نکته شگفت انگیز در این کتاب، این بود که انتظار نداشتم چهره پادشاه ایران این چنین باشد؛ یک میهن پرست قدرتمند که در مسایل گوناگون برای آمریکا مشکل ساز بود. ایرانیانی که کتاب را خوانده اند از آنچه در روابط پنهان [ایران و آمریکا] روی داده، مبهوت و متحیر شده اند.
برای ترسیم چهره شاه ایران، با همسرش فرح پهلوی و بسیاری از کسانی که در دوران او در عرصه سیاسی ایران حضور داشتند، گفتگو کردم و به عنوان یک تاریخ نگار هرگز درپی آن نبودم که به هرطریقی، تفکری ویژه، یک جهان بینی خاص و یا نوعی ایدیولوژی را در هر فرم و چارچوبی به ذهن آنها تزریق کنم. بیشتر صحبتها و قولها برمحور رویدادها بود و من با این رویدادها به عنوان روزنامه نگار حرفهای برخورد کردم. از تفسیر و تحلیل گفتهها نیز پرهیز کردم و بخش جداگانهای را به این منظور اختصاص دادم. کتاب در واقع بازتاب رویدادها و دلایل آنهاست. خوشبختانه من فرصت چند سالهای در اختیار داشتم تا واقعیتهای تاریخی را چندین و چند بار بررسی کنم. و اما تکان دهندهترین بخش کتاب برای من، هنگامی است که شاه شاهد ازدست رفتن کشور است. همچنان که در شاهنامه، شاه به سرنوشت اعتقاد داشت.
داستان او تنها به عصر مدرن حاضر تعلق ندارد و صدها سال دیگر نیز در باره آن بحث و فحص خواهد شد. من برای گفتگو با صدها تن اشخاص مختلف، با زمان در مسابقه بودم. از آغاز این کار تا کنون سه تن از کسانی که با آنها گفتگو کردم، در گدشته اند.
به عنوان یک تاریخ نگار، از دیدگاه شما دلایل سقوط پادشاهی محمدرضا پهلوی در ایران کدامها بودند؟
این پرسش بزرگی است و تنها می توانم به این اکتفا کنم که شاه در یک دوره انتقالی تاریخ گرفتار شد. از دیدگاه ما تاریخ نگاران، این دهه، [دهه ۷۰ میلادی] پُل انتقالی از دوران جنگ سرد به دوره پسا جنگ سرد و تجدید حیات اسلام [سیاسی] بود؛ از هرجهت چه سیاسی و چه اجتماعی، شاه محصول یک پادشاهی پیشرو، لیبرال و مدرن قرن بیستم [ایران] بود.
پادشاهی او ۳۷ سال بطول انجامید که از منظر زمانی، پنجمین پادشاهی طولانی در تاریخ شاهنشاهی ایران بود و این خود، امتیازی است که توانست در یکی از مخاطره آمیزترین دورههای تاریخی پایداری کند و دستآوردهای فراوانی بجای بگذارد. فکر می کنم همه توافق دارند که پدر شاه (رضا شاه) پایههای یک ایران نوین را استوار کرد و فرزندش محمدرضا شاه برروی این پایهها ایران پیشرو را بنا کرد. روشن نیست که شاه می توانست [در چنان دوره گذرایی] دوام آورد. ایران کشوری بود که در زمانی ناگوار در خط گسل پایان جنگ سرد و تجدید حیات اسلام بنیادگرا قرار داشت و شاه نخستین قربانی این تحول تاریخی بود.
آیا شما در پژوهشهای خود به عوامل خارجی در انقلاب اسلامی هم پرداختید؟
بخش مهمی از پژوهشهای من که از آن بسیار راضی هستم، پرداختن به عوامل خارجی انقلاب بود و بویژه نگاه به ورود سلاحهای بسیار مدرن به ایران و منابع مالی که در اختیار مجاهدین [خلق] و فداییان [خلق] قرار می گرفت، در این زمینه پژوهشگران اولیه غفلت کردند و آن را کم اهمیت دانستند.
ما می دانیم که برای از میان برداشتن شاه، [معمر] قذافی رهبر وقت لیبی، منابع مالی را تامین می کرد و [یاسر] عرفات [رهبر وقت سازمان آزادیبخش فلسطین] آموزش چریکها [ی ایران] را در لبنان برعهده داشت. ما می دانیم که سلاحهای بسیار مدرن، تنها می توانست از زرادخانههای بلوک شرق تامین شوند. این اطلاعات اکنون از اسناد محرمانه منتشر شده دولت آمریکا بدست آمده که در دولت [جیمی] کارتر جزو اسناد طبقه بندی قرار گرفتنند. ما حتی از میزان دلارهایی که قذافی از طریق سفارت لیبی در بیروت در اختیار عوامل انقلاب ایران قرار می داد آگاهیم؛ بنابراین تلاشهای سازماندهی شدهای برای بیثبات کردن ایران و سرنگونی نظام پادشاهی در آن کشور وجود داشت.
بحران اعراب و اسراییل هم بخشی از این امر بود، بدین معنا که شاه با اسراییل روابط بسیار خوبی داشت. عرفات و قذافی از توافق صلح کمپ دیوید [که بین انورالسادات رییس جمهوری وقت مصر و مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسراییل] امضا شده بود، بسیار ناخشنود بودند و فکر نمی کنم که در آن زمان پشتیبانی از چریکهای [ایرانی] تصادفی بوده همچنان که در دیدار و گفتگو با یکی از این چریکها در ایران، این امر برای من تایید شد. شاه نفت در اختیار اسراییل قرار می داد و از پرزیدنت سادات پشتیبانی می کرد و از میان برداشتن او معادل بیثبات کردن تمام منطقه [خاورمیانه] بود.
در ادامه این گفتگوی طولانی، نویسنده کتاب «زوال بهشت» به پرسش هایی در باره امام موسی صدر رهبر مقتول شیعیان لبنان و زندگی فرح پهلوی در ایران و غربت پاسخ داد؛ در مرگ امام موسی صدر، احمد خمینی، آیت الله بهشتی و برخی اطرافیان آیت الله خمینی را سهیم و دخیل دانست و زندگی شهبانوی پیشین ایران را یکی از تکان دهندهترین داستانهای اندوهبار پس از انقلاب اسلامی نامید.
ریک گلداستون منتقد روزنامه نیویورک تایمز، پل پیلار پژوهشگر ارشد دانشگاه جورج تاون و انستیتوی بروکینگز در واشینگتن و منتقدان نامدار دیگری، کتاب تاریخی اندرو اسکات کوپر را با صفاتی چون نافذ، روشن، درون بین و با بصیرت و صمیمی توصیف کرده اند.
----------------------------------------------
*The Fall of Heaven: The Pahlavis and the Final Days of Imperial Iran
برگرفته ازرادیو فردا