به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۹

       معرفی کتاب
اگر پوست كلفت‌تر بود
       لیلی گلستان

آخرين كتابي كه خوانده‌ام و دوست داشته‌ام، كتابي است به نام «روزهاي آخر شتفان تسوايگ». آن را به زبان فرانسه خواندم. كتاب اثر زيادي روي من گذاشت و تا هفته‌ها به آن فكر كردم. شتفان تسوايگ نويسنده‌اي است بسيار محبوب و بسيار پرطرفدار. همه هميشه دوستش داشته‌اند. در سالزبورگ اتريش زندگي مي‌كرد و محبوب‌ترين نويسنده زمانه خودش بود. بيوگرافي‌هاي مهمي نوشته بود- كه من «نيچه»اش را ترجمه كرده‌ام.  
تسوايگ در دوران خودش به دليل شهرت و محبوبيت‌اش به اغلب مهماني‌هاي هنردوستان و مجموعه‌داران و بزرگان و پولدارهاي اروپا دعوت مي‌شد و به اصطلاح گل سرسبد مهماني‌ها و شب‌نشيني‌هاي دوران خودش بود. عاشق منشي‌اش شده بود- عشقي ديوانه‌وار- و از همسرش جدا شد و با منشي‌اش كه اختلاف سني زيادي با او داشت، ازدواج كرد.جنگ جهاني دوم سر مي‌گيرد و اروپا وارد جنگ مي‌شود. تسوايگ كه مردي صلح‌جو، آرام، احساساتي و ظريف‌طبع بود نتوانست جنگ و پيامدهايش را تحمل كند. مدتي به انگلستان رفت، بعد به نيويورك و در آخر سر برزيل را براي سكونت انتخاب كرد. اما آرامش از دست‌رفته را به دست نياورد.شش ماه در برزيل زندگي كرد. اين كتاب شش بخش دارد و هر بخش با نام يك ماه ناميده شده؛ سپتامبر، اكتبر، نوامبر، دسامبر، ژانويه و فوريه. حالات رواني و روحي تسوايگ، معاشرت‌هايش، ناراحتي‌هايش، و دپرسيون شديد روحي‌اش در اين شش ماه با استادي كامل نوشته شده است. تسوايگ در ماه ششم تصميم به خودكشي مي‌گيرد. پيش از خودكشي نوشت: «ما تصميم گرفتيم در عشق يكي باشيم و هرگز همديگر را ترك نكنيم.» پس همراه زنش به رختخواب رفت، قرص خوردند و از دنيا رفتند. اگر چند ماهي تحمل كرده بود، اگر پوست‌كلفت‌تر بود و اگر اينقدر ظريف‌طبع نبود شايد حالا كتاب‌هاي بيشتري از او مي‌خوانديم و بيشتر لذت مي‌برديم.نويسنده كتاب لوران سك‌سيك است و ناشر كتاب انتشارات مهم فلا ماريون. نويسنده براي نوشتن اين كتاب بسيار تحقيق كرده و بيشتر با دوستان اين زوج صحبت و گفت‌وگو كرده است. كتاب به نوعي يك بيوگرافي- رمان است.نويسنده توانسته فضا، روحيه، گفتارها و اتفاقات را به خوبي تعريف كند آنچنان كه انگار خود تسوايگ خود‌زندگينامه نوشته باشد.راستش را بخواهيد بعد از خواندن كتاب از دست تسوايگ عصباني شدم! و با خود مي‌گفتم اگر كمي تحمل كرده بودي... اميدوارم مترجمي همت كند و اين كتاب را ترجمه كند.