به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۰

 جعفر مدرس‌صادقي
و امّا بعد...
اصلاحات نوشتاري
در گذشته، سخن كشيد به اصل «همخواني نوشتار با گفتار» و اين كه هيچ اصلي مطلق نيست و اين اصل هم – با اين كه اصل مادرش مي‌خوانيم – مطلق نيست و تا آنجا پيش مي‌رود و اصلن براي اين است كه به وضوح و خوانايي متن كمك كند، اما اگر قرار باشد با همخوان‌‌سازي بدون ملاحظه و افراطي نوشتار متني پيچيده و مغشوش و غير قابل خواندن ارائه

كنيم، هم خود اين اصل را زير سؤال مي‌بريم و هم اصل «خوانايي» را زير پا مي‌گذاريم. و گفتيم كه اين ملاحظه و احتياط به معني «اعتدال» است و نه محافظه‌كاري.
با موضوع شيوه‌ي نوشتار سه برخورد متفاوت وجود داشته است و وجود دارد:

1- محافظه‌كاران كه با هر گونه اقدامي در جهت اصلاحات و ترميم شيوه‌ي نوشتار به منظور ساده‌تر كردن، خواناتر كردن و تطبيق دادن هر چه بيشتر صورت نوشتار با زبان گفتار مخالف‌اند.

2- جناح چپ انقلابي كه مي‌خواهد ريشه‌ي همه‌چي را بكند و به هيچ چي كمتر از تغيير خط رضايت نمي‌دهد.

3- جناح ميانه كه طرفدار اصلاحات است و بر آن است كه با يك دستكاري جزئي در صورت متعارف نوشتار و پاي‌بندي به اصولي به منظور سوق دادن صورت نوشتار به سمت خوانايي و وضوح هر چه بيشتر، به شيوه‌ي خطي دست پيدا مي‌كنيم هر چه نزديك‌تر به زبان گفتار كه تصوير رسا و گويايي از زبان زنده‌ي روزگار ماست و به اين ترتيب هيچ ضرورتي براي تغيير خط وجود ندارد.

صداي اين جناح اخير متأسفانه در ميان هياهوي جناح چپ انقلابي گم شد و پيشنهادهاي بزرگان اين جناح از جانب جناح محافظه‌كار هيچ‌گاه جدّي گرفته نشد.

جنبش اصلاحات با رساله‌ي «تنبيه‌الادبا»ي حاج محمّد كريمخان كرماني پا گرفت، با پيشنهادهاي دانشمنداني از قبيل احمد بهمنيار و ملك‌الشعراي بهار ادامه پيدا كرد و به تدريج به انتشار مجله‌ها و كتاب‌هايي منجر شد كه تابوهاي رسم‌الخط متعارف را شكستند و به شيوه‌ي نوشتاري كه با زبان گفتار همخواني بيشتري داشت رو آوردند.

حاج محمّد كريمخان كرماني در رساله‌ي «تنبيه‌الادبا» (محرّم 1273 قمري) نظرش را بدون تعارف و به روشني بيان كرده است: «بايد خط بر وفق لسان باشد – كه اگر مخالف آن باشد، دلالت بر مطلوب نكند.» و دوباره مي‌گويد: «بايد مكتوب هميشه مطابق با منطوق باشد... و همچنان كه منطوق اگر طوري باشد كه مشتبه شود حرفي به حرفي يا كلمه‌اي به كلمه‌اي مفيد مطلبي نيست و سامع از آن بهره نمي‌برد، بايد مكتوب هم حرفي به حرفي مشتبه نشود و كلمه‌اي به كلمه‌اي مشتبه نگردد كه ناظر در آن دو احتمال دهد.» («مجمع‌الرسائل ادبي»، مدرسه‌ي ابراهيميه، چاپ دوم، 1352.) و احمد بهمنيار هم در سخنراني‌اش خطاب به فرهنگستان (بهمن 1321) در تعريف اصل «تطابق مكتوب و ملفوظ» همان صراحت استاد را به كار مي‌برد: «آنچه به تلفظ صحيح مي‌آيد همان هم نوشته شود: مثلا آنچه در لفظ الف است در خط هم الف باشد...» («املاي فارسي»، در: مقدّمه‌ي «لغتنامه‌ي دهخدا».) و اين دو اظهار نظر به اين روشني و قاطعيت را مقايسه كنيد با اظهار نظر محافظه‌كارانه‌ي مير شمس‌الدين اديب‌ سلطاني در توضيح همان اصل «تطابق مكتوب و ملفوظ»: «بهتر است هر واژه را همانطور كه تلفظ مي‌كنيم بنويسيم.» («درآمدي بر چگونگي شيوه‌ي خط فارسي»، انتشارات اميركبير، ويراست دوم، 1371.) و نيز مقايسه كنيد با توضيح سعيد نفيسي كه معتقد است حرف اضافه‌ي «به» را به كلمه‌ي بعدي بايد بچسبانيم: «تصديق دارم كه در خط پهلوي اين كلمه را جدا مي‌نوشتند اما نظر من امروز يك قسم صرفه‌جويي در حروف و حذف علائم و حروف زائد است...» («سخن»، دوره‌ي دهم، شماره‌ي 2، اردي بهشت 1338.) و نيز مقايسه كنيد با توصيه‌ي «شيوه‌نامه»‌ي مركز نشر دانشگاهي در مورد به كار بردن همزه به جاي «ي»ي بعد از «ه»ي بيان حركت: «بعد از «ه» غير ملفوظ كه در حقيقت جانشين مصوّت است، در گفتار صامت ميانجي «ي» مي‌آيد و در نوشتار «همزه» در بالاي «ه» نوشته مي‌شود.» («شيوه‌نامه»، چاپ ششم، 1383.) و نيز مقايسه كنيد با نظر مجتبا مينوي كه معتقد بود تا وقتي كه يك مرجع رسمي در مورد اصلاحات تصميم نگيرد و بخشنامه‌اي در اين مورد صادر نكند، «از شيوه‌اي كه پسند خاطر اكثر ارباب ادب و صاحبان نظر در اين گونه امور است بايد متابعت شود...» («چگونه بايد نوشت؟»، در: «سخن»، دوره‌ي دهم، شماره‌ي 7، مهر 1338.)