به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۰

نشانه همنشيني دانش و ثروت

روبرت صافاريان

استيو جابز كه نامش با نام اپل، مكينتاش،‌ آي‌پد و آي‌فون گره خورده است، در كنار بيل گيتس (مايكروسافت)، مارك زوكربرگ (فيس بوك) لاري پِيج و سرگيي برين (بنيانگذاران گوگل) يكي از چهر‌ه‌هايي است كه به آيكون فرهنگي بدل شده است، به نشانه‌اي كه معناي ثروتمند بودن را با رشته‌اي از فضايل اخلاقي مانند پشتكار، هوش، دانش و اراده پيوند مي‌زند. در قالب اين چهره‌ها، آدم پولدار لازم نيست شكم‌گنده، كريه، مستبد، ظالم و نادان باشد، بلكه اتفاقا مي‌تواند خيلي جذاب و خيلي هم cool باشد. لباس پوشيدن اين آدم‌ها در حضورهاي رسانه‌اي نيز ساده و مثل مردم عادي كوچه و خيابان است و به اين شكل‌گيري چنين تصويري كمك مي‌كند. ديگر آن پرسش قديمي انشاهاي دوره مدرسه كه «علم بهتر است يا ثروت» محلي از اعراب ندارد. پرسوناي رسانه‌اي اين آدم‌ها به ما مي‌گويد كه اتفاقا با علم مي‌توان به ثروت هم دست يافت.

باور عمومي اين است كه اينها آدم‌هايي هستند كه به تلاش خود و مهم‌تر از آن با هوش و بلندپروازي خود و با درك چشم‌اندازهاي رشد تكنولوژي‌هاي نو و نيازهاي نسل نو، از هيچ به همه چيز رسيده‌اند. داده‌هاي زندگي‌نامه‌اي اين آدم‌ها هم اين را تاييد مي‌كند. مشهور است كه جابز در 20 سالگي با دوستي شركت اپل را در يك گاراژ تاسيس و طي ده سال آن را به يك شركت دوميليارد دلاري با چهارهزار كارمند تبديل مي‌كند. اينها اكثرا دانشجويان يا جوانان بلندپرواز و خوشفكري بوده‌اند كه توانسته‌اند با درك درست نيازها و روحيات وقت و شمي قوي براي درك تقاضاي بازار (و گاهي هم به مدد تصادف و بخت و اقبال)، راه‌هاي جديدي براي استفاده از تكنولوژي و تسلط بر بازار پيدا كنند. اما رمانتيسيزم اين آدم‌ها، روياپروري‌شان، خصلتي كه در زبان انگليسي با لفظ visionary از آن نام مي‌برند، هرگز از مرزهاي معقول بازار و سازوكار سرمايه‌داري فراتر نرفته است. برعكس، تمام تيزهوشي آنها در درك همين سازوكار نهفته است. آنها و به خصوص استيو جابز، بيش از هر چيز مديرها و بازارياب‌هاي بسيار بااستعدادي بوده‌اند. دست‌كم يكي از رازهاي موفقيت آنها اين بوده است كه هرگز تسليم رمانتيسيزم و رويابيني از نوعي كه بخواهد نظام سرمايه و بازار را مورد چون و چرا قرار دهد، نبوده‌اند و دقيقا در چارچوب آن، با درك همه نابرابري‌هاي اجتماعي و طبقاتي و همه خشونت‌هايي كه محصول اين نظام هستند، توانسته‌اند به رده‌هاي بالاي آن راه بيابند و نقش موثري در شكل دادن به جهان امروز پيدا كنند.

نام استيو جابز در رده‌بندي‌هاي مجلات اقتصادي مشهور جهان مانند فوربز و فورچون به عنوان يكي از ثروتمندترين مردان آمريكا، يكي از قدرتمندترين مردان جهان و يكي از قوي‌ترين مديران كورپوريشن‌ها آمده است. آيا استيو جابز تنها به عنوان پاداش دانش و پشتكار خود به ثروت كلان چند ميليارد دلاري دست پيدا كرده است؟ آيا هر آدم باهوشي به اين دارايي دست پيدا مي‌كند؟ فارغ از داوري‌هاي ارزشي اخلاقي درباره تك‌تك اين چهره‌ها كه كار اين نوشته نيست، اين را مي‌خواهم بگويم كه در بت‌سازي (آيكون‌سازي) از آنها در فضاي رسانه‌ها و اينترنت، با حذف برخي واقعيت‌هاي بنيادين مربوط به سازوكار نظامي كه آدم‌هايي مانند جابز در چارچوب آن كار كرده‌اند، مثلا افزايش روزافزون شكاف فقر و غنا در ايالات متحده، هاله‌اي از افسانه‌هاي قديمي نظام سرمايه‌داري در شكل نويني بازسازي مي‌شود و موفقيت با هوش و پشتكار پيوند مي‌خورد. همنشيني ثروت و تكنولوژي و هوشمندي در اين نمادها طبيعي است كه جذابيت فوق‌العاده‌اي براي همه و به خصوص براي جوانان داشته باشد.