به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۱

سهيل محمودي
در درونم اين چراغ از كجاست؟

از ميان اصحاب هنر و ادبيات، آنكه چراغش در تهران «نمي‏سوزد»، به «روشن شدگي» نزديك‏تر است. «نيما»ي بزرگ ما كه پس از مشروطه به تهران آمد، دلخون بود از اين شهر و تا آخر عمر يك «دهاتي» باقي ماند.

«بهار» ما نيز يكسره در نكوهش «ري» سخن گفت... و ديگران و ديگران، كه اگر در تهران شرايطي براي فعاليت‏هاي شعري- ادبي خود داشتند، هزينه‌هاي بسياري هم پرداخت كردند.
اما هنرمندان و شاعراني كه عطاي تهران‏نشيني را به لقايش بخشيدند، اگر چه از «شهرت» دور ماندند، ولي به «صناعت» و «هنر» خود نزديك‏تر شدند.

  كه اين شهر تهران در اين چند دهه لااقل، شهر حاشيه‌هاست و هنر و هنرمند و شعر و شاعر را از متن دور مي‌كند.
و چه مايه به «حس» و «برانگيختگي» و «آرامش» رسيده‏اند شاعراني كه وسوسه آسايش تهران، فريب‌شان نداد. نمونه‏اش استاد خود من شادروان منوچهر آتشي كه هر دوره كه از تهران فاصله داشت به مرزهاي شعر و خلاقيت نزديك‏تر شده بود يا زنده‌ياد بيژن نجدي كه در اين روزگار هرگز طبيعت زلال گيلان را رها نكرد.

و باز ياد كنم از شاعراني چون م. مويد و منصور اوجي و ديگراني چند كه وسوسه مركزنشيني را پس زده‏اند. حدود نيم قرن به پاي شعر نشستن و يكسره با شعر زيستن و در شعر حافظ و سعدي تنفس كردن، نوعي «مراقبت» و «سلوك» است. منصور اوجي اين گونه زيسته است. آرام و به دور از حاشيه... و با 25 مجموعه شعر كه بخشي از خاطره و حافظه شعري چند نسل را بنا نهاده است. اول بگويم كه مجموعه «مرغ سحر» او كه فراهم آمده از تعداد اندكي رباعي است، در سال‌هاي 56 و 57، حال و هوايي پرشور در ميان علاقه‏مندان شعر امروز برانگيخته بود و اصلا همين مجموعه به لحاظ ساختار، سرآغاز رويكرد شاعران نسل‏هاي بعدي شد در نگاهي معاصر و تازه به قالب كوتاه و اثرگذار رباعي. اين رباعي، نمونه‏يي است از آن مجموعه: جز گل به سرت چه بود‌ اي عشق بگو؟/ جز خون به پرت چه بود‌ اي عشق بگو؟ / منصور اگر نبود، نام دگرت / نام دگرت چه بود ‌اي عشق بگو؟

و در كنار اين، بايد ياد كنم از پايبندي و شكيبايي منصور اوجي به راه پير «يوش» و حركت در طريقت نيماي بزرگ. منصور اوجي، در كنار شاعراني چون محمدرضا شفيعي كدكني، محمد حقوقي، حميد مصدق، عليرضا طبايي، محمدعلي سپانلو، عمران صلاحي، ميمنت ميرصادقي و... پرچمداران شعر نيمايي پس از شاگردان بي‏واسطه نيما بوده‏اند. اينان را نسل دوم شعر نيمايي مي‌توان ناميد.

اوجي وفادار به پيشنهادها و هنجارهاي شعر نيمايي است و مجموعه‌هايي كه از او چاپ شده، گواهي است بر اين پايبندي و حوصله و سلوك. كوتاه‏نويسي و گزين‏گويي، يكي ديگر از ويژگي‏هاي منصور اوجي است. ثبت لحظه‌هاي كوتاه و گذراي زندگي و طبيعت، دلمشغولي او در بسياري از سروده‌هايش بوده است. حتي عنوان يكي از معروف‏ترين كتاب‏هايش: «كوتاه مثل آه»، مي‌تواند اشارتي باشد به همين گونه ساختار و فرم شعري. اگرچه اين عنوان، از اندوهي فلسفي و انديشه‏يي خيامي هم نزد شاعر حكايت مي‌كند. كوتاه سروده‌هايي از اين گونه اثرگذار و برانگيزاننده: زير اين ماه توان خواند و نوشت/ صحبت از خاطره‌هايي ازلي است / زير اين ماه توان خواند و گريست. / آسمان سياه/ پرده‏اي به روي ماه / اين همه كلاغ از كجا رسيده‏اند؟ /بر سپيده/ آه...!

پنجشنبه 25 آبان و در ساعت 5 عصر، در خانه هنرمندان ايران، جشنواره شعر «ققنوس» ميزبان استاد پيشكسوت و شاعر نيمايي سراي نامدار اين روزگار، منصور اوجي بود.

ديدار استاد منصور اوجي و شنيدن صحبت‌ها و شعرهايش، فرصتي بود براي شاعران ديگر و مخصوصا جوان‏ها كه در شلوغي‏هاي بي‏ترحم اين شهر، لحظاتي به آرامش و انديشه و رهاشدگي، دست بيابند.

براي بسياري چون من مغتنم است كه به ديدار شاعري برويم كه از نوجواني با سروده‌هاي او، خاطره‌هايي خوش داشته‏ايم... ديدار يكي از نامدارترين پيروان نيما در هفته زادروز نيما در جشنواره شعر نيمايي «ققنوس». مي‌دانم در آن چند ساعت لحظه‌هايمان در كنار استاد منصور اوجي خوش و سرشار از روشنايي خواهد بود.