به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، دی ۰۶، ۱۳۹۱

ناگفته‌های مهمی درباره پرونده شکنجه و قتل ستار بهشتی
مادر و خواهر ستار بهشتی
مادر ستار را به آگاهی می‌برند و تهديد می‌کنند که اگر امضا نکند، دخترش هم بازداشت می‌شود. او اجبارا برگه‌ای را که حتی نمی‌دانسته چه محتوايی دارد، انگشت می‌زند. اما علاوه بر مادر، پدر ستار هم در قيد حيات است که قانونا ولی‌دم اوست، و او هيچ رضايت‌نامه‌ای امضا نکرده است.


 زهرا صدر: چند روز ديگر می شود دو ماه از روزی که خواهر ستار بهشتی پشت تلفن فرياد می زد “برادرم را کشتند، برايمان پيغام فرستاده اند که برايش قبر بخريد.”

چند روز ديگر می شود دو ماه از روزی که ناباورانه شنيديم کارگر وبلاگ نويسی که در بازداشتگاه فتا و تحت شکنجه کشته شد و ۵ روز سکوت مقامات امنيتی که نشان می داد شوکه شدن شان را و هر روز خبری و تلاشی برای منحرف کردن ذهن ها و استفاده از سابقه ی فراموشی ها.

اما گاهی اوقات نمی توان برخی از لکه ها را پاک کرد و به راحتی به مرور زمان سپردشان که به سادگی تاريخ شفاهی می شوند و تاريخ مکتوب.

به سراغ يکی از شاهدان خانواده ی ستار که تا کنون سکوت کرده می رويم تا روايت روزهای پس از مرگ ستار را با جزئيات بيشتری بشنويم.

می گويد: روز بعد از سوم بود که به مادر ستار زنگ زدند که بيا برويم و قاتل های فرزندت را نشانت دهيم. وقتی خانم عشقی را می برند آگاهی تهران، به او می گويند برگه بازداشت سحر را داريم. همسر سحر و برادر ستار هم آنجا بوده اند و هر کدام را با همين برگه تهديد می کنند که اگر مادر ستار رضايت نامه را امضا نکند دخترش هم بازداشت می شود.

تصور می کنم مادر ستار را که چند روز قبل پيغام خريد قبر را دريافت کرده و آن روز بايد با برگه ی بازداشت دخترش مواجه شود. حس و حال حدس زدنی ای دارد. بايد بنشيند روی صندلی و بی آنکه چيزی بگويد برگه ای را که حتی نمی داند چه محتوايی دارد انگشت بزند. ناچار است به قاتلان پسرش و تهديد کنندگان دخترش اعتماد کند. سواد ندارد که بخواند. فقط به روزی فکر می کند که برگه ی بازداشت پسرش را اورده بودند و ديگر نمی تواند دخترش به دست آنان بسپارد. برای يک مادر تصميم سختی نيست..

اين عضو خانواده در ادامه می افزايد: مادر ستار اجبارا رضايت نامه را امضا می کند. ظاهرا مضمون رضايت نامه اين حد است که من از مسوولين شکايتی ندارم. مادر ستار می گويد من شکايتم خود را به خدا می برم و اما تقاضا دارم از مسوولين که پيگير کار پرونده بچه ام باشند.

وی همچنين به کلمه می گويد: مگر غير از اين است که وقتی چاقو زير گلويتان بگذارند هر چه هم جلويتان بگذارند شما که نه نمی گوييد؟ اين امضا هم همين حکم را داشت. ولی ايشان گفتند که اين رضايت نامه قانونی نيست. وقتی جرم هم ثابت شده متهمی بيايد و با تهديد رضايت بگيرد.

*****

به گفته ی اين عضو خانواده اين رضايت نامه از نظر ما و از نظر خانم وکيل ارزش قانونی ندارد. چون علاوه بر مادر، پدر ستار هم در قيد حيات هستند و ايشان شکايت دارند.

تا به حال صحبتی از پدر ستار در خبرها و گزارش ها نشده است. پدری که بر اساس قانون اوست که بايد رضايت نامه را امضا کند تا قابل استفاده شود.

اين منبع آگاه در ادامه تاکيد می کند که پدر ستار هيچ رضايت نامه ای امضا نکرده است و قانونا ولی دم اوست.

به گفته ی وی پدر ستار از روز اول سر خاک بودند اما کاملا بعد از شنيدن خبر کشته شدن آقا ستار شوکه شده است. و تقريبا افراد خانواده را نمی شناسد. و چيزی که مرتب تکرار می کند اين است که ستار نامی است که کشته شده و می گويد ستار بچه خواهر من است نمی خواهد قبول کند که پسر خودش کشته شده است. در واقع دچار شوک ناشی از خبر شده است.

او ادامه می دهد: البته به گفته ی دکتر اين حالت روحی موقتی است و فقط نوعی انکارروانی است برای اين خبر تلخ. وگرنه کارهايش را خودش انجام می دهد و می تواند امضا کند و حتی اسمهای اعضای خانواده را می داند فقط نمی داند که اين افراد خانواده اش هستند.

*****
روز پنج شنبه است و همه مهيای رفتن بر سر مزار ستار. رسم کهن ايرانيان که غروب جمعه در کنار عزيز در خاک خفته. مادر هنوز باور ندارد و با عکس ها حرف می زند. گاهی صدايش بلند می شود و گاهی زمزمه ای که شنيده نمی شود. ميهمانانی می آيند و می روند. پذيرايی می کند و يک سره می گويد دخترها و پسرهايم زياد شده اند. خدا رو شکر می کنم که ستار فراموش نشد و نتوانستند محوش کنند.

کلمه هفته ی گذشته گزارش کرده بود که طی ۴۰ روز گذشته تاکنون حتی يک نماينده مجلس يا مقام ديگری از حاکميت برای ديدار و همدردی و تسلای اين خانواده به منزل آنها مراجعه نکرده است و حتی با وجود کشته شدن ستار بهشتی در بازداشت ماموران نظام، کسی از مسئولان رسمی حتی تماس تلفنی هم با خانواده او نداشته است.

اين رفتار غير مسئولانه، در حالی است که شاکيان پرونده نه تنها هنوز هيچ توضيح قانع کننده ای از سوی نهادهای رسمی دريافت نکرده اند وبه شکايت آنها هم به درستی رسيدگی نشده، بلکه در مراسم چهلم فرزندشان نيز مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.

اين عضو خانواده ی ستار با تاييد اين خبر می گويد: تا امروز هيچ مسوولی نه برای عرض تسليت و نه برای عذر خواهی و نه برای هيچ چيز ديگری در خانه ستار را نزده است. حتی نماينده ی مردم رباط کريم، آقای نکو.

وی در ادامه می افزايد: همان شب هفتم بود يا روز بعدش که از آگاهی تهران آمده بودند و دو تا از بچه های صدا و سيما را هم با خودشان آورده بودند و می خواستند که مادر ستار مصاحبه کند که ايشان مخالفت کرد و گفت برای من کسی کاری انجام نداده که من بخواهم تشکر کنم. من مصاحبه نمی کنم.

*****
تهديد و تطميع خانواده ی شاکی از سوی ماموران امنيتی دو راهکاری است که بارها در گفتگو ها با خانواده های شهدا و زندانيان پس از انتخابات شنيده ايم.

پيش از اين مادر شبنم سهرابی، کيانوش آسا، سهراب اعرابی از ديه های پيشنهادی گفته بودند. مادر سهراب اعرابی همان روزهايی که خبر کشته شدن سهراب دهان به دهان می گذشت گفته بود تنها در صورت آزادی زندانيان سياسی از خون پسرم می گذرم.

و امروز اين عضو خانواده ی ستار با اشاره به فشارهايی که برای عدم اطلاع رسانی بر روی خانواده ی ستار وجود دارد، به کلمه می گويد: چند بار در اين مدت به خانواده پيشنهاد مالی دادند که آن ها پيگير پرونده نباشند و بحث ديه را مطرح کردند که البته مبلغ پيشنهادی بيشتر از مبلغ يک ديه بود اما مادر ستار همه ی پيشنهاد ها را رد و تاکيد کرده که حرف اول و آخرش فقط و فقط و فقط قصاص است. کسی که ستار را کشته يک نفر است و او هم بايد قصاص شود.

*****
ستار بهشتی کارگر ساده ی وبلاگ نويسی بود که در وبلاگ خود ديده ها و شنيده هايش را می نوشت و نقدهايش را مکتوب می کرد.

احمد توکلی از اولين معترضينی که به طور رسمی در مجلس به اين قضيه پرداخت در نطق ميان دستور خود خواستار ارائه توضيحات دستگاه قضايی و اطلاعاتی کشور در اين‌خصوص شده و گفته بود: به جای برخورد با رسانه‌ها با آن مسئولين فاسدی که وضع معيشتی مردم را سخت کرده‌اند، برخورد کنيد.

رئيس سابق مرکز پژوهش های مجلس با بيان اينکه فراخوان يک وبلاگ نويس چقدر می تواند تاثير داشته باشد، ادامه داده بود: چرا با اينگونه اقدامات برای نظام جمهوری اسلامی ايران هزينه ايجاد کرده و آبروی شهدا را می بريد. بجای سخت گيری به وبلاگ نويسان به دنبال مسئولان و صاحب منصبان فاسد و متهم به فساد باشيد که اينگونه بلاها را به سر مردم می آورند.

و حالا اين منبع آگاه در ادامه ی گفت و گوی خود به کلمه می گويد: برای خانواده ی ستار مهم است که تاکيد شود ستار مستقل بود و عضو هيچ گروهی نبود. ستار فقط خودش بود با فکر مستقل خودش. ستار مستقل بود و حرف هايی که می نوشت درد دل هايش بود. از کسی خط نمی گرفت. او يک کارگر ساده و درد دل کارگرهايی که مثل خودش بودند را می نوشت. مثل خودش يا بدتر از خودش. ستار چون ازدواج نکرده بود وضعيت بهتری از کارگرهای ديگر داشت. آنهايی که با او کار می کردند زن و بچه داشتند و سختی هايی که می کشيدند را ستار می ديد و اذيت می شد. نمی گويم خودش در سختی نبود بالاخره مراقبت از مادر مريض روی دوشش بود اما با اين همه اوضاع و احوال از دردی که می ديد درد می کشيد.

*****
بيست و سوم آذر بود که گزارش شد خانواده ستار بهشتی که اميدوار بودند حداقل بتوانند با برگزاری مراسم چهلم تسلی خاطری برای دل های داغدارشان پيدا کنند، در قبرستان رباط کريم با حضور سنگين نيروهای امنيتی رو به رو شدند که نه تنها برای اندک افراد شرکت کننده ايجاد مزاحمت کرد، بلکه مادر بيمار ستار بهشتی را نيز مجروح کردند.

سکوت نسبی خانواده ستار بهشتی طی چهل روز گذشته با اين اميد بود که ماموران قول برگزاری يک مراسم معمولی چهلم را به آنان داده بودند. اما مراسمی که قرار بود در آرامش کامل برگزار شود با دخالت پليس به خشونت کشيده شد و نيمه کاره به پايان نرسيد.

اين منبع آگاه و حاضر در قبرستان امامزاده می گويد: آن روز که همه را کتک زدند روسری را از سر سحر کشيدند و بر سينه اش کوبيدند و مادر ستار را هم کتک زدند. موهايش را کشيدند و به او لگد زدند. فحش های رکيک می دادند. واقعا هنوز برای ما سوال است که چرا رحيم را از ماشين کشيدند پايين و زدند؟ چرا بايد تلفن رحيم و پول هايش را می گرفتند؟ چرا او را روی زمين می کشيدند. با حالتی وحشيانه يک پايش را گرفته بودند و روی زمين می کشيدند؟ آن هم وقتی مراسم کاملا آرام تمام شده بود. برای من و خيلی ها اين سوال پيش آمده، فيلم هايش هم وجود دارد که هيچ اتفاق خاصی در مراسم نيفتاد و همه چيز در آرامش تمام شد. اين تصور برای خيلی ها به وجود آمد که تعمد داشتند به درگيری بکشانند.

به گفته ی وی بعد از آن روز مادر ستار مريض شد و رفت زير سرم بود. اغراق نمی کنم چون حال ما را می فهميد اما من برای چند لحظه مصيبت کربلا از ذهنم گذشت. که يکی را کشتند و خانواده را زدند و نگذاشتند که خواهرش اطلاع رسانی کند.

*****
مهدی دواتگری، مسئول پيگيری پرونده ستار بهشتی در مجلس، امروز با اعلام اين مطلب که گزارش مربوط به ستار بهشتی يک شنبه هفته آينده قرائت می‌شود گفت: ۷ نفر از مامورين پليس فتا بازداشت شدند که الان سه نفر به عنوان متهمين اصلی شناسايی و در بازداشت هستند و البته گفته شده که تحقيقات دقيق قضائی پيرامون آن‌ها همچنان ادامه دارد.

نماينده مراغه همچنين گفت که اقدامات خودسرانه توجيه قانونی ندارد اما نظام خودش را مبرا از اين اقدامات خودسرانه می‌داند چرا که نمی‌توان همه افراد را کنترل کرد.

اين نماينده مجلس همچنين ديدار با خانواده ستار بهشتی را برای تکميل کردن اين گزارش تکذيب کرد و گفت: ما در جريان تحقيقات، از بازداشتگاه پليس فتا بازديد داشته‌ايم که با درنظرگرفتن قوانين و استاندارد‌ها مشخص شد که اين بازداشتگاه غير استاندارد بوده است که اين مساله در گزارش منعکس شده است.

*****
عضو خانواده ی ستار بهشتی در پايان گفت و گو با کلمه ضمن تاکيد دوباره بر اينکه مادر ستار بهشتی پس از ملاقات با قاتل پسرش اصرار بر قصاص دارد می گويد: وقتی خانم عشقی از بازجوی و شکنجه گر ستار پرسيد که چرا اينقدر وحشتناک شکنجه اش کرديد؟ گفت “ستار به ما می خنديد و مسخره مان می کرد.” و اين برای ما خيلی مهم است که ستار با شرف با شرافت عمل کرد، اگر هم کشته شد با مردانگی کشته شد. و خوشحاليم از اينکه سرفرازمان کرده است. کجای دنيا ديديد که کسی با مرگش خانواده اش را سرفراز کند که ستار ما واقعا همين کار را کرد. ما روسفيد هستيم. ستار ما با عزت جان داد.

منبع: کلمه