به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۹۱

نگاهي به تاثير اقتصاد بر وضعيت فرهنگ 
ديبا داوودي

جايگاه فرهنگ در سبد خريد
«شايد بهتر باشه برم دوره‌ آرايشگري ببينم» «شايد بهتر باشه با همين پول كم سكه بخرم»، «شايد بهتر باشد بزنم تو كار طراحي مانتو و لباس»، «شايد برم تو كار بورس و دلار» و شايد و شايدهايي ديگر كه مي‌گويند «خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» بي‌شك اين مثل از چيزي يا نگاهي در منظر فرهنگي ما نشات مي‌گيرد.
جملاتي كه در آغاز آمد را اين روزها بسيار زياد مي‌شنويم و از آن بيشتر توصيه‌هاي اكيد به اهالي فرهنگ كه مي‌گويند: «ول كن اين‌كارها را برو دنبال يه كار نون و آب دار.» زماني كه وضعيت معيشت ثبات كافي نداشته باشد امورات جاري به گونه‌يي پيش مي‌رود كه تهيه نيازمندي‌هاي روزمره‌ مردمان با مشكل روبه‌رو مي‌شود.
اقتصاد بر فرهنگ سايه مي‌اندازد و كيست كه نداند در اين تقابل اولين قرباني، فرهنگ است. فرهنگ نام يك خيابان يا ميدان نيست؛ فرهنگ زيربناي حيات هر روزه ما است.

اين روزها جدا از بحث مشكلات اقتصادي كه در جاي خود قابل نقد است، نگاه سودگرايانه‌ عمومي نيز نقدي جدي مي‌طلبد. چرا اولين برخورد ما ايرانيان با معضل گراني و تورم، حذف كالاي فرهنگي همچون كتاب، فيلم، نشريه و... از سبد خريد خانوار است؟ چرا اولين واكنش ما به اين مشكل دميدن بر كوره‌يي است كه خود ما را نيز مي‌سوزاند.

مگر نه اينكه مي‌گويند كتاب زرادخانه آزادي است. مايي كه اين جمله را مي‌شنويم آيا رويكردمان با مفهوم سترگ نهفته در آن بايد همان‌گونه باشد كه با مثل‌هايي نظير «بني‌‌آدم اعضاي يكديگرند.» واكنش ما در مواجهه با قيمت اجناس اين روزها بسيار جالب توجه است. از ديدن قيمت گوشت، مرغ، يخچال فريزر و... ابراز تاسف مي‌كنيم و اذعان مي‌داريم بايد تلاش‌مان را مضاعف كنيم تا موفق به خريداري آنها شويم اما در مقابل اگر ببينيم قيمت پشت جلد كتابي بر فرض 10 هزار تومان است احتمالا با شگفتي پوزخند مي‌زنيم و مي‌گوييم «چه خبره، دلشون خوشه اين جماعت.»

يادمان باشد بسياري از اين شمار كه خوش‌خيال مي‌خوانيم، همان‌هايي هستند كه از بودن با آنها در يك محفل احساس غرور مي‌كنيم يا در مورد هم‌صحبتي با آنها دوستان را نيز در جريان مي‌گذاريم. اما برخي از همين «ما» ابا داريم كتاب يا هر كالاي فرهنگي ديگرشان را تهيه كنيم.

شايد اگر «من» آرايشگر شوم، «شما» فروشنده سكه، واسطه و «او» يك راننده آژانس پركار، وضعيت معيشتي بهتري پيدا كنيم. بي‌ترديد اين مشاغل به خودي خود محترمند اما روي سخن به جانب ديگري است. وقتي در گيرودار گراني براي گذران زندگي تنها به دنبال پول بيشتريم در اين ميان به پاي اقتصاد ابتدا فرهنگ را قرباني كرده‌ايم؛ فرهنگ، تنها چيزي كه به داشتن پيشينه غني خود در آن حوزه مي‌باليم.