درباره حصر رهبران جنبش و اتفاقات عید غدیر
آیت الله سیدعلی محمد دستغیب در دیدار با اصلاح طلبان استان فارس با اشاره به هتک حرمت دختران موسوی توسط زندان بان های میرحسین و رهنورد با تاکید بر این که این خانواده محبوب همهى مردم هستندتصریح کرد: شما چه کارهاید و به امر چه کسى این کار را مىکنید؟
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید مقیم شیراز با تاکید بر اینکه انتظار داشتیم با عذرخواهى از مردم آقاى موسوى و همسرشان و آقاى کروبى و زندانیان سیاسى را آزاد کنید و این عذرخواهى نشانه شجاعت بود ولکن آزاد نشدند، گفت: آقاى میرحسین موسوى و همسرشان و آقاى کروبى متهم به فتنه شدهاند. ایشان در کدام محکمه، نزد کدام قاضى عادل محاکمه شدند تا بتوانند پاسخ دهند؟
آیت الله سیدعلی محمد دستغیب با طرح این پرسش که “آیا معتقدید که مردم ایشان را نمىخواهند؟” خاطرنشان کرد: بنده ادعا مىکنم که اگر آزادانه رفراندومى درباره آقاى موسوى برگزار شود، به عنوان این که ایشان خلاف شرع و قانون عمل نکرده و شخص مؤمنى است، چهل میلیون رأى مىآورد به شرط این که رأى مردم پاس داشته شود. مردم ایشان را به عنوان این که مورد تأیید امام خمینى بود، دوست مىدارند و مىخواهند.
وی همچنین خطاب به رییس جمهور کشورمان گفت: جناب حجة السلام والمسلمین آقاى دکتر حسن روحانى، رئیس جمهور محترم جمهورى اسلامى ایران! بنده و دیگران ـ طبق آنچه از شعارهایشان استفاده کردیم ـ به شما رأى مشروط دادیم. شرطمان هم اول از همه این بود که سعى کنید زندانیان سیاسى را آزاد کنید، به خصوص حصر آقاى موسوى و کروبى را بردارید. کسانى که مخالف این عقیده بودند به دیگران رأى دادند. شما باید کوشش خود را به هر شکل که مىدانید بکنید. اگر لازم است پیش مراجع بروید و صحبت کنید و نظر شرعى آنان را در این باره جویا شوید. شاید هم ما اشتباه مىکنیم. البتّه اگر قرار است مطابق شرع باشد، ما اشتباه نمىکنیم و مسئله کاملا روشن است.
این مرجع تقلید در پایان دعا کرد: از خدا مىخواهیم که خواستهى این مردم برآورده شود و حکم حصر از ایشان برداشته شود. خدایا به حق محمّد و آل محمّد چشم جوانان این مرز بوم را روشن کن تا در خیابانها شادى کنند و بگویند: «یا حسین میر حسین».
شرح سخنان آیت الله سیدعلی محمد دستغیب با اصلاح طلبان استان فارس به گزارش سایت اطلاع رسانی مسجد قبا به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انشاءالله که خداى تعالى در انجام احکام اسلام، به خصوص در به پاداشتن نماز، آن گونه که مورد پسند خود او است، توفیقتان دهد. سعى کنید روح نماز را که همان حضور قلب است حفظ کنید. معناى حضور قلب توجّه به اذکار و افعال نماز و بىاعتنایى به جاى دیگر است. از پیامبر اکرم صلّى اللهعلیه وآله نقل شده که فرمودند :
«قُرَّةَ عَینِى فِى الصَلاة»[۱]
«نور چشم من در نماز است.»
در روایات اسلامى، بعد از اصول عقاید، ستون دین را نماز خواندهاند. نماز رکن احکام اسلام و قوام خیمهى احکام است، اگر پذیرفته شود، اعمال دیگر پذیرفته مىشوند و اگر رد شود، سایر اعمال هم رد مىشوند.
اگر کسى نماز را آن گونه که باید، به پا دارد؛ یعنى در اول وقت و با حضور قلب آن را بخواند و از خداى تعالى هم بخواهد، به راستى نماز او را از بدىها و زشتىها باز مىدارد و او را در دایرهى تقوا وارد مىکند و خداوند لذّت مناجات با خود را به او مىچشاند. امیدواریم به حق محمّد و آل محمّد هم دوستان حاضر در جلسه و هم کسانى که زیردست ایشانند، نسبت به احکام اسلام، على الخصوص نماز اهمیّت بدهند و آن را به دیگران و خانواده خود سفارش کنند و فرزندان خود را با اخلاق خوب به نماز وادارند.
درخواست دیگرى که از شما دوستان عزیز داریم و بالتبع چون افراد زیادى با شما دوست و زیردست شما هستند، از آنها هم داریم، این است که چه بسا در بین اطرافیان خود افرادى را مخصوصآ از جوانان دانشگاهى یا دبیرستانى سراغ داشته باشند که در وضعیت موجود و گذشته، توقعاتى داشتهاند که برآورده نشده یا تخلفاتى دیدهاند که انتظار نداشتند و این وضع را با اسلامى که شنیده بودند مقایسه کردند و آن را مطابق هم ندیدند و گمان کردند ادعاها، ادعاهاى دروغین است و اسلام یک دین من درآوردى است و به همین سبب به ادیان و فِرَق دیگر روى آورده باشند. شما مىتوانید متناسب با موقعیت و توانایى خود با این افراد صحبت کنید یا آنها را با کسانى آشنا کنید که قادر به پاسخگویى به آنها باشند. این کار نوعى تبلیغ دین است و موجب تقویت ایمان خود شما هم مىشود. علاوه بر آن به فرموده قرآن کریم :
(وَ مَنْ أحْیاها فَکَأنَّما أحْیَا النّاسَ جَمیعآ)[۲]
«هر کس زندگى کسى را نجات دهد مانند این است که زندگى همه را نجات داده است.»
از مصادیق احیاى دیگران، به فرموده امام صادق علیه السلام، هدایت آنها به راه راست است.
درباره مولا على علیه السلام
امیرالمؤمنین علی علیه السلام امیر همهى ما در دنیا و آخرت است و افتحار همه شیعیان این است که مولا و مرجع و همه کارهى آنها، بعد از پیامبر اکرم صلّى اللهعلیه وآله، على علیه السلام و فرزندان معصوم ایشان است. مولا على علیه السلام در مدّت عمر خود روش پیامبر را پیاده کرد و الگوى کامل اخلاق اسلامى را به همهى مردم دنیا نشان داد و در مدّت حکومت پنج سالهى خود، نحوى حکومت اسلامى را به همه، تا روز ظهور مهدى عجّل الله تعالى فرجه نشان داد.
همهى ما مىدانیم که در واقعهى غدیر، به دستور پیامبر اکرم صد و بیست هزار نفر با ایشان به عنوان ولایت مؤمنین بیعت کردند و پذیرفتند، لکن بعد از دو ماه همه رفتند و فقط سه نفر باقى ماندند. با آن قدرتى که مولا على علیه السلام داشتند، مىتوانستند شمشیر به دست گیرند و عدهاى را با تهدید موافق خود سازند و بقیه را هم به گونهاى مجاب کنند و حتّى با کشته شدن گروهى، حکومت را از آن خود سازند، امّا این کار را نکردند و کنار رفتند، چون مردم نخواستند، با آن که مىدانستند حق با ایشان است. البتّه آن حضرت کاملا هم از حکومت جدا نشدند و هر گاه مشاهده مىکردند خلفا از احکام اسلام عدول کردهاند، تذکّر مىدادند. در کتب اهل تسنّن آمده است که ابوبکر بارها مىگفت :
«أقیلونى فَلَستُ بِخَیرِکُم وَ عَلىٌ فِیکُم»[۳]
«بیعت خود با من را فسخ کنید که من بهتر از شما نیستم در حالى که على در بین شما است.»
همچنین از شیعه و سنى نقل شده که عمر مىگفت :
«لَو لا عَلىٌ لَهَلَکَ عُمَر»[۴]
«اگر على نبود عمر هلاک مىشد.»
در زمان عثمان هم بارها به او تذکّر دادند، گاهى اعتنا مىکرد و گاهى اعتنا نمىکرد. معمولا در جایى که اعتنا نمىکرد، حضرت در مقابل چشم مردم سنّت پیامبر را اجرا مىکرد.
در زیارت امین الله مىخوانیم :
«أشهَدُ أنَّکَ جَاهَدتَ فِى الله حَقَّ جِهادِه وَ عَمَلتَ بِکِتابِه وَ اتَّبَعتَ سُنَنَ نَبِیِّه حَتّى دَعَاکَ الله اِلى جَوارِهِ»
یعنى شما هرگز از قرآن و سنّت تخلّف نکردید و آنچه در مدّت عمر انجام دادید، همه از قرآن و سنّت بود و از خود چیزى نگفتید و نکردید؛ مانند رسول گرامى اسلام که جز از وحى پروردگار سخن نمىگفت:
(وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * اِنْ هُوَ اِلّا وَحْیٌ یُوحى)[۵]
«و هرگز از هواى نفس سخن نمىگوید * سخن او جز وحى که بر او مىشود نیست.»
ائمه اطهار علیهم السلام این چنین بودند. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: ما هرگز چیزى خلاف قرآن و سنّت نمىگوییم. اگر از ایشان درباره حکمى و از آیهى مربوط به آن سؤال مىشد، حضرت آیه و علّت حکم را به طور دقیق بیان مىفرمود.
غرض از تشکیل جمهورى اسلامى
جمهورى اسلامى تشکیل شد و امام خمینى رحمت اللهعلیه آمد و گفت: «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد». جمهورى اسلامى یعنى آن که مردم در حکومت دخالت دارند و اکثریت، آن را مىخواهند.
زمانى که امام خمینى محصور و در تبعید بودند، علما و مراجع وقت نامه نوشتند و تأیید کردند که ایشان مرجع کل است و به حساب قانون اساسى آن وقت نباید مورد توهین قرار گیرد. چنین مرجعى وقتى قیام کرد، مردم از او حمایت کردند و این حمایت، در واقع حمایت از اسلام بود و اسلام یعنى قرآن و سنّت.
پس ما مىگوییم: علّت تشکیل جمهورى اسلامى، خواست مردم و غرض آن اجراى احکام اسلام بود. حضرت امام خمینى در بدو ورود به ایران، در بهشت زهرا اعلام کرد که من به پشتوانه این مردم توى دهن این دولت مىزنم و دولت تشکیل مىدهم. ایشان عنوان مرجع تقلیدى را داشت که از قرآن و سنّت حرف مىزد و تا آخر هم سعى کرد همین گونه باشد. آنچه از ایشان سراغ داریم، شخص مؤمن و باتقوا و خداترسى بود و از خلاف شرع مىهراسید و هر کجا مىدید گوشزد مىکرد. از ابتدا مخالف این بود که سرنیزه بالاى سر مردم باشد و مردم با زور سرنیزه اطاعت کنند. تا آخر هم سعى کرد همین طور باشد، امّا تا چه حدى عدهاى که مخالف این روش بودند مانع شدند، خدا داند. وقتى که مىخواست از دنیا برود، تأکید کرد که آنچه از قول من نقل مىشود باید یا با امضاى من یا صداى ضبط شدهى من باشد به همین دلیل معلوم مىشود شخص خاصى را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد، که اگر کرده بود مىآوردند. این به خاطر آن بود که به رأى مردم اهمیّت بدهد. مردمى که محترم و پایبند به دینشان هستند و جمهورى اسلامى را مىخواهند.
حضرت امام براى این که شخصپرستى نشود و یک نفر واحد، مدار و محور قرار نگیرد، قانون اساسى را به میان آورد و عدهاى از بزرگان جامعه از میان خبرگان احکام اسلامى و خبرگان امور اقتصادى و حقوقى و سیاسى و دیگران را جمع کرد تا پیش نویس قانون اساسى را تصویب کنند.کسانى مثل آیت الله منتظرى و بهشتى و دستغیب و صدوقى و اشرفى و طاهرى اصفهانى جزء فقهاى عادل آن زمان بودند و سعى کردند قانون اساسى مطابق قرآن و سنّت تنظیم شود و بعد از آن به رأى مردم گذاشته و تصویب شد. معناى قانون اساسى، رعایت حقوق ملت است و در ابتداى آن بر این مهم تأکید فراوان شده است.
از جمله اصول قانون اساسى، اصل صد و ده است که در آن شرایط و وظایف ولى فقه ذکر شده است. از جمله این که باید در تمام ابواب فقه مجتهد باشد؛ عدالت و تقوا داشته باشد و مدیر و مدبّر و شجاع باشد و بتواند مردم را در محور احکام اسلام حرکت دهد. براى شرایط رهبرى و تعیین آن، خبرگان رهبرى تشکیل شد و وظیفه آنها این شد که بر وجود این شرایط مراقبت کنند. در ابتدا بنا بود که صلاحیت داوطلبین مجلس خبرگان را کسانى بررسى و تأیید کنند که خود فقیه و مجتهد کامل و خبره هستند و مىتوانند فقیه جامع الشرایط و مجتهد متجزى را تشخیص دهند. متأسفانه پس از مدّتى تأیید صلاحیت خبرگان به دست شوراى نگهبان افتاد. ولى مملکتى که قرار است جمهورى اسلامى باشد باید محور اصلى آن، بعد از رأى مردم، فقهاى عدول و مراجع تقلید باشند و چون مراجع مشغولیتهایى دارند، باید نمایندگانى تعیین کنند که این نمایندگان خبرگان را تشکیل دهند. پس در حقیقت خبرگان باید نمایندگان مراجع باشند. ما بارها این راگفتهایم ولى کسى بدان اعتنا نکرده است.
ما مىگوییم خبرگان که نماینده مراجع هستند باید مراقب شرایط تعیین شده براى رهبرى در اصل صد و ده باشند که از جمله آنها عدالت است.
امّا این عدالت از کجا باید تشخیص داده شود؟ صرف نماز خواندن و روزه گرفتن براى احراز عدالت کافى نیست. مهم رفتارهاى مجموعههایى است که زیر نظر اصل صد و ده قرار دارند مثل نیروهاى مسلح، صدا و سیما، قوه قضائیه و دادگاه ویژه و به طور غیر مستقیم، اداره اطّلاعات و غیره. از عملکرد این مجموعهها است که خبرگان مىتواند تشخیص دهند که عدالت همچنان باقى است یا خیر.
امّا در این چند سال کدام یک از خبرگان تذکّر دادهاند که آقا! در صدا و سیما این تخلفات صورت گرفته و اصل صد و ده باید تذکّر دهد؟ آقا! در سپاه و اطّلاعات و در بین قضات این تخلفات روى داده و باید تذکّر داده شود. آیا این تذکّر ندادن به معناى رضایت است؟ به معناى این است که اشکال ندارد؟ یعنى اگر خلاف شرعى صورت گرفته باشد، ما کارى نداریم. ولى آیا این سکوت و رضایت در بین همهى خبرگان بوده است؟ به طور قطع برخى از آنان محترم و عادلند و سکوتشان از سر رضایت نیست. پس لابد مىترسند چیزى بگویند.
آقایان مراجع چطور؟ آیا سکوت مراجع تقلید به معناى رضایت آنان است؟ آیا واقعآ آنان به این خلاف شرعها راضى هستند؟ بعید و خیلى بعید است و نمىتوانیم به مقام بزرگان و مراجع چنین نسبتى بدهیم پس باید بگوییم شاید محصور و مجبور هستند و افرادى در اطرافشان وجود دارند که تهدیدشان مىکنند و مىگویند: «همان طور بر سرتان مىآوریم که بر سر آیت الله منتظرى و صانعى آوردیم.»
آیا وجود این تهدیدها تکلیف را ساقط مىکند؟ مشکل است! صحبت دربارهى یک طلبه ساده نیست. صحبت درباره یک مرجع تقلید است. وقتى مراجع سخن نمىگویند، همه مىگویند حتمآ اسلام این را تأیید مىکند؛ حتمآ اسلام یعنى همین!
از تخلفات بزرگى که در باب قضا صورت گرفته، این است که همهى طلاب مىدانند و همهى مراجع در کتابهاى فقهى و رسالههاى خود نوشتهاند که وقتى مىتوانند درباره یک متهم حکمى اجرا کنند که محاکمه شده باشد؛ یعنى مثلا یک شخص متهم به دزدى را حتّى نمىتوان زندان کرد و ابتدا باید محاکمهاش کنند؛ یعنى بدون ترس و ارعاب نزد قاضى عادل حاضرش کنند و قاضى بدون این که حتّى با نگاه خود او را بترساند، از او درباره جرمش سؤال کند. اگر با زبان خود اقرار نکرد و دو شاهد عادل هم وجود نداشت، جرمش ثابت نمىشود. اگر در این حال قاضى او را دزد بخواند، از عدالت ساقط مىشود.
اگر رفراندومى درباره ی میرحسین برگزار و رأى مردم پاس داشته شود، چهل میلیون رأى مىآورد
آقاى میر حسین موسوى و همسرشان و آقاى کروبى متهم به محاربه و فتنه شدهاند. ایشان در کدام محکمه، نزد کدام قاضى عادل محاکمه شدند تا بتوانند پاسخ دهند؟
در سال ۸۸ مردم تظاهراتى به راه انداختند و مدعى تقلب در انتخابات شدند و قرائنى هم در این باره در کار بود که صحت یا عدم صحت آن هم باید در محکمه بررسى شود. ایشان به همراه مردم در تظاهرات شرکت کردند و حتّى جلودار آنها هم نبودند. چطور شد که برخى از آن مردم به زندان افتادند و این چند نفر هم به عنوان رهبران فتنه محصور شدند، بدون هیچ دادگاه و محاکمهاى؟ سؤال ما از آقایان مراجع تقلید این است که شما معتقدید و به ما یاد دادهاید که شخص متهم باید در دادگاه صالح محاکمه و حکم درباره او صادر شود. چنین شخصیتى که قرار بود به عنوان رئیس جمهور معرفى شود، باید در مقابل مردم دادگاهش تشکیل شود، نه در خفا. پس چه شد که شما، جز چند نفر معدود چیزى نمىفرمایید؟ آیا سکوت شما نشانهى رضایت شما است؟ قطعآ این کار خلاف قرآن و اسلام و خلاف قانون اساسى است.
آیا معتقدید که مردم ایشان را نمىخواهند؟ بنده ادعا مىکنم که اگر آزادانه رفراندومى درباره آقاى موسوى برگزار شود، به عنوان این که ایشان خلاف شرع و قانون عمل نکرده و شخص مؤمنى است، چهل میلیون رأى مىآورد به شرط این که رأى مردم پاس داشته شود. مردم ایشان را به عنوان این که مورد تأیید امام خمینى بود، دوست مىدارند و مىخواهند. این حرف کمى نیست که یک نفر به مدّت بیش از سه سال در خانهاى محصور باشد و اطرافش دیوارها و حصارها و سربازان و افسران امنیتى باشد، ولى بر دین خود استوار بایستد و دست از نماز و روزه و اعتقادات خود بر ندارد و از خدا و پیامبر و ائمه راضى باشد. اگر امتحان پیش آید معلوم مىشود که چه خبر است.
آقاى روحانى! مردم با شعار «یا حسین میر حسین» پاى صندوق آمدند؛ یعنى به خاطر او به شما رأى مىدهیم ولى متأسفانه شما حرفى نمىزنید
به آقاى روحانى هم مىگوییم: جناب آقاى روحانى! مردم که به شما رأى دادند و با شعار «یا حسین میر حسین» پاى صندوق آمدند؛ یعنى ما به خاطر او به شما رأى مىدهیم ولى متأسفانه شما حرفى نمىزنید. البتّه ایشان هم به نوعى در حصر است. اگر آقاى روحانى محصور نبود چرا در هشت سال گذشته به این همه تخلفات اعتراضى نکرد؟ حالا آیا این حصر برایش عذر مىشود یا نه، خدا داند.
بنده هم الان محصورم. به خاطر یک توهمى که سیدعلى محمّد دستغیب نسبت به رهبرى این جور گفت و آن جور گفت، بدون هیچ گونه سؤال و جوابى، دویست، سیصد نفر را مأمور کردند که به مسجد حمله کنند و درِ آن را ببنند. مسجدى که پایگاه شهدا و رزمندگان بود، حدود چهل روز محصور و مسدود شد. همان وقت بنده تهران بودم و مىخواستم با هواپیما به شیراز بیایم، امّا ربع ساعت هواپیما را نگه داشتند که بنده به شیراز نیایم. مىگفتند یا پیاده شو یا مانع پرواز هواپیما مىشویم. بنده هم به ناچار پیاده شدم و به دوستانمان که در مسجد بودند گفتم مسجد را ترک کنید و لازم نیست آنجا بمانید. ما خدا را مىپرستیم و مسجدپرست نیستیم. الان هم هر کس به مسجد قبا بیاید، در هر ادارهاى که باشد فورآ برایش پاپوش درست مىکنند. طلبههاى ما را در هیچ ادارهاى به عنوان پیشنماز راه نمىدهند، به خصوص در آموزش و پرورش.
آقاى روحانى، ما به شما رأى مشروط دادیم؛ آزادی زندانیان سیاسى و رفع حصر موسوى و کروبى
ما مىگوییم: جناب حجة السلام والمسلمین آقاى دکتر حسن روحانى، رئیس جمهور محترم جمهورى اسلامى ایران! بنده و دیگران ـ طبق آنچه از شعارهایشان استفاده کردیم ـ به شما رأى مشروط دادیم. شرطمان هم اول از همه این بود که سعى کنید زندانیان سیاسى را آزاد کنید، به خصوص حصر آقاى موسوى و کروبى را بردارید. کسانى که مخالف این عقیده بودند به دیگران رأى دادند. شما باید کوشش خود را به هر شکل که مىدانید بکنید. اگر لازم است پیش مراجع بروید و صحبت کنید و نظر شرعى آنان را در این باره جویا شوید. شاید هم ما اشتباه مىکنیم. البتّه اگر قرار است مطابق شرع باشد، ما اشتباه نمىکنیم و مسئله کاملا روشن است.
این خانواده محبوب همهى مردم هستند
امّا درباره این اتفاقى که به تازگى افتاده است؛ اول که انتظار داشتیم با عذرخواهى از مردم آقاى موسوى و همسرشان و آقاى کروبى و زندانیان سیاسى را آزاد کنید. این عذرخواهى نشانه شجاعت بود ولکن آزاد نشدند. مؤمنین هم دعا کردند و لابد صلاح بوده دعایشان به شکل دیگرى مستجاب شود. امّا در روز عید غدیر که روز عید سادات است و آقاى رئیس جمهور هم به دیدار سادات و جانبازان رفتند، به خانواده آقاى موسوى اجازه دادند که دو ساعتى با ایشان ملاقات داشته باشند و با هم غذا بخورند. موقع بیرون آمدن دختران ایشان را که از سادات موسوى هستند بازرسى کردند. خوب است که همهى شما چهار چشمى مراقب ایشان بودید و لحظه لحظه دیدار آنها را مىدیدید. این بازرسى دیگر براى چیست؟ براى این که شاید یک نامهاى برده باشند؟ یعنى شما این قدر از نامه آقاى موسوى مىترسید؟ گیرم که نامهاى هم در کار باشد مگر ایشان چه مىخواهد بنویسد؟ آیا یک شخص محصور نباید یک آهى هم بکشد؟ حالا مىخواهید بازرسى کنید، آیا این روش بازرسى که به کار بردید درست است؟ بعد هم مىخواهید ممانعت کنید. شما چه کارهاید و به امر چه کسى این کار را مىکنید؟ کدام قاضى عادل چنین دستورى داده است؟ بعد هم آن مأمور سیلى به صورت دختر ایشان بزند و دستش را دندان بگیرد. بعد هم فقط یک نفر بیاید عذر خواهى کند، آیا این کافى است؟ باید اینها را بیاورند و جلوى چشم ملت محاکمه کنند. به چه دلیل سیلى به این خانم زدهاند؟ باید جلوى همهى ملت آن سیلى قصاص شود و دیهى آن دندان گرفتن پرداخته شود. این خانواده محبوب همهى مردم هستند. آه که غصهاى بر غصههاى این ملت افزوده شد.
خدایا چشم جوانان این مرز بوم را روشن کن تا در خیابانها با شادى بگویند: «یا حسین میر حسین»
از خدا مىخواهیم که خواستهى این مردم برآورده شود و حکم حصر از ایشان برداشته شود و احکام اسلام منحصر به بدحجابى نشود. اگر آقایان مسؤلین خوب شوند و به حساب اسلام عمل کنند، بسیارى از مردم هم به اسلام عمل مىکنند و خیلى از زنها هم با حجاب مىشوند. امیدواریم آقاى روحانى بتواند مطابق قولى که به مردم داده، مطابق قانون اساسى عمل کند و ملت هم دلشان خوش شود. خدایا به حق محمّد و آل محمّد چشم جوانان این مرز بوم را روشن کن تا در خیابانها شادى کنند و بگویند: «یا حسین میر حسین».