به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۹۲

انتخابات ریاست جمهورى ٩٢: شرط رأى، رفع حصر بود،

گفتگو با عیسی سحرخیز: 
 روحانى باید موضع گیرى کند
عیسی سحرخیز
روز عید غدیرخم فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پس از دیدار دو ساعت و نیمه با پدر و مادر خود برای تفتیش به خانه امن اطلاعات کنار منزل پدر و مادرشان برده می‌شوند. به گفته نرگس موسوی مأموران از آنان مى خواهند همه لباس هاى خود را درآورند؛ خواسته ای غیر قانونى و غیر اخلاقی که مورد اعتراض دختران موسوی قرار می گیرد. ممانعت فرزندان موسوی از این خواسته، منجر به ایجاد درگیری بین آنها می شود و ماموران نرگس و زهرا موسوی را مورد ضرب و شتم قرار می دهند.

در پی هتک حرمت خانواده میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، آیت الله بیات زنجانی (از مراجع قم) سیدمحمد خاتمی، حجت الاسلام عبدالله نوری و بسیاری از شخصیت ها طی تماسی با دختران موسوی، این اقدام را محکوم کرده اند.
عیسی سحرخیز روزنامه نگار برجسته کشورمان و مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اصلاحات که به تازگى از زندان آزاد شده، معتقد است روحانى، روسای دیگر قوا و حتی رهبری باید نسبت به این برخوردها موضعگیری کنند. او می گوید که جریانهایی وجود دارند که نگران هستند که مملکت به سمت اعتدال و خردورزی پیش برود….اگر حاکمیت با چنین مسئله ای مخالف است باید سریع دستور دهد که با این افراد برخورد شود.
روز گذشته نیز ٣٧ زندانی سیاسی حوادث پس از انتخابات در بیانیه ای با محکوم کردن آنچه در روز عید غدیر بر دختران موسوی در ملاقات با پدر و مادرشان رفته است نوشته اند: “با تشکیل دولت جدید و رای مردم به اعتدال و عقلانیت، باید افزون بر دولت، سایر ارکان نظام و حاکمیت نیز از خواست مردم تبعیت می‌کردند و به جای افراط‌گری‌ها و کینه ورزی‌های گذشته در مواجه با خواست‌ها و مطالبات مردم رویکردی عقلانی در پیش می‌گرفتند. وعده‌های ضمنی و صریح برخی از مسئولان در مورد پایان حصر غیرقانونی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد در عید غدیر بارقه‌ای از امید در میان مردم به وجود آورد، ولی آنچه در عمل اتفاق افتاد نقطه مقابل آن قول‌ها و وعده‌ها، و انتظارات مردم بود…”
متن کامل گفتگوی “راه دیگر” با عیسی سحرخیز در پی می آید:
آقای سحرخیز، همانطور که اطلاع دارید روز عیدغدیر دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از طرف ماموران امنیتی مورد هتک حرمت و آزار قرار گرفتند نظر شما در مورد این برخوردهای صورت گرفته با آنها چیست؟
به گمان من جریانهایی وجود دارند که نگران هستند که مملکت به سمت اعتدال و خردورزی پیش برود. آنها تلاش می کنند در برنامه ای که در جهت ایجاد یک وفاق ملی است، اخلال ایجاد کنند و این اخلال را در لایه های پایین نشان می دهند تا آن حرکات باعث شود برنامه های طراحی شده یا خواسته هایی که مردم داشتند، و یا وعده های انتخاباتی روحانی نتواند بر اساس روند طبیعی خود پیش برود و درگیر یکسری دست اندازها و کارشکنی ها از لایه های زیرین شود.
آیا این برخوردها می تواند خودسرانه و سلیقه ای باشد و یا اینکه از بالا دستور چنین برخوردهایی داده شده است؟
ببنید این مامورها معمولا می گویند ما ماموریم و معذور. عمدتا هم اگر در شرایط طبیعی باشند بدلیل اینکه خودشان به لایه های مختلف مردم تعلق دارند و جزو اقشار حتی مستضعف جامعه هستند، بابت گرفتن یک حقوق معمولی حاضرند هر کاری را انجام دهند، دست به چنین اقداماتی نمی زنند زیرا نگران هستند که فردا روزی بخصوص در جامعه ایران که درگیر تغییر و تحول زیاد هست، شخصی که امروز زندانی است فردا در جایگاه و پست بالایی قرار گیرد بویژه افردای مانند میرحسین موسوی که محبوبیت مردمی هم دارد. مگر اینکه بابت حفظ حقوق و درآمد ناچیزی که می گیرد مجبور شود دستور مافوق خود را گوش کند و چون عمدتا به گونه ای تربیت شده اند که خود را مامور و معذور می بینند وقتی به آنها دستوری داده می شود سعی می کنند این دستور را بخوبی انجام دهند. در عین اینکه دچار بیم و هراس هم هستند که فردا از آنها ایراد نگیرند که چرا آن ماموریت را انجام ندادید. به همین دلیل وقتی به آنها دستوری داده می شود به جای اینکه کلاه بیاورند سر می آورند.
با چه برخوردی باید جلوی جریانهای تندرویی که مخالف اعتدال و خردورزی هستند گرفته شود زیرا برخی می گویند موضعگیری مستقیم در مقابل این جریانها کشور را به سمت رادیکالیسم سوق می دهند…

یک بحث، بحث حاکمیت است. حاکمیت اگر واقعا چنین رفتاری را نمی پسندد، در بالاترین سطح باید به فوریت دستور دهد که جلوی این برخوردها گرفته شود و با مامور خطاکار برخورد شود؛ وگرنه مانند ماجراهای گذشته می شود. شما ببینید چه مدت از شهادت ستار بهشتی می گذرد اما دادگاهش هنوز برگزار نشده و به بهانه های مختلف می گویند پرونده تشکیل نشده است، زمانی هم که پرونده تشکیل می شود دادگاه را برگزار نمی کنند. یا موارد دیگر مانند کهریزک که الان مشخص شده است چه کسانی آمر و عاملان این جریانها بودند اما الان دوره های چهار ساله و پنج ساله زندانیان انتخابات سال ۸۸ تمام شده و آزاد شده اند، ولی با کسانی که حادثه کهریزک را ایجاد کردند و بازداشت شدگان را شکنجه کردند هیچ برخوردی صورت نگرفته است. بنابراین اگر حاکمیت با چنین مسئله ای مخالف است باید سریع دستور دهد که با این افراد برخورد شود.
اما از آن سو مهمترین وظیفه خانواده ها این است که افشاگری کنند. کوچکترین تخلفی را که اتفاق می افتد از توهین و برخورد نامناسب و بکارگیری الفاظ رکیک گرفته تا برخورد فیزیکی و شکنجه روحی و روانی را باید سریع به اطلاع افکار عمومی برسانند. اگر اطلاع رسانی نکنند در آن زیر کارهایی انجام می شود و خدای ناکرده شاهد کشتن و کشتار هم خواهیم بود. در هر صورت تجربه نشان داده زمانیکه موضوعی پیش می آید و سریع اطلاع رسانی می شود ماموری که این کار را کرده، دست و پای خود را جمع می کند بخصوص که واهمه دارند اسمشان فاش شود. اگر اسم آن فرد برده شود مردم با فرزندان آن فرد در مدرسه و محله خود برخورد می کنند و تحت فشار قرار می گیرند تا دیگر مرتکب چنین رفتارهای نامناسب نشوند و حتی مواردی داشتیم که فرد خطاکننده استعفاء داده و از کاری که انجام داده توبه کرده است.
بعد از از انتخابات امسال تا حدی شاهد باز شدن فضای سیاسی کشور بودیم اما مدتی است که دوباره موج تازه ای از محدودیت ها و سخت گیری ها آغاز شده و نه تنها روند آزادی زندانیان سیاسی متوقف شده بلکه شاهد بازداشت های جدید و صدور احکام جدیدی هم بودیم به نظر شما علت این تغییر رویکرد چیست؟
زمانیکه تصمیم گیری در یک جامعه ای فردی باشد و فرد تصمیم می گیرد هر شرایطی ممکن است در تصمیم آن فرد تاثیر بگذارد. به اصطلاح می گویند طرف خوابنما شده است. امروز یک تصمیم می گیرد و فردا دقیقا عکس آن تصمیم را عمل می کند. امروز می پذیرد که مملکت شاهد یک وفاق عمومی از طریق آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر رهبران جنبش سبز باشد اما فردا افرادی نسبت به این تصمیم خرده می گیرند و می گویند اگر اینکار انجام شود بازی برد ـ برد که در انتخابات انجام شده می تواند به معنای شکست و نوعی امتیاز دادن به طرف مقابل باشد. آن شخص هم می آید بازی و تمام مسیری را که رفته برهم می زند و صفحه شطرنج سیاسی را تغییر می دهد و یک تصمیم فردی می گیرد، آن تصمیم فردی هم تمام این برنامه ها را بر هم می زند و در حقیقت دود این ماجرا به چشم مردم می رود.
روز گذشته هم وزارت امور خارجه بریتانیا از سو رفتار با دختران میرحسین موسوی ابراز نگرانی کرد، فکر می کند اینگونه رفتارها و بحران های سیاسی داخل کشور چه تاثیر بر روند مذاکرات در عرصه سیاست خارجی خواهد گذاشت؟
اساسا مشکل اصلی ما این است که زمانیکه دولت های خارجی سر مسائلی به این صورت موضع گیری می کنند حکومت از این مسئله بعنوان ابزاری استفاده می کند تا افراد را منتسب به خارج و جاسوس معرفی کند. به نظر من اعتراض و افشاگری باید در سطح داخل کشور انجام شود. بعبارت دیگر این موضعگیری به جریان افراطی کمک می کند تا انگشت اتهام را به سوی افراد بردارد، اما در گزارش های بزرگ دوره ای حقوق بشر مسلما این مسائل مهم است. در این چند روز همانطور که شاهد بودیم جریانی وجود دارد که می گویند اگر روابط ایران با کشورهای پنج به اضافه یک و آمریکا و اروپا بر سر مسائل هسته ای حل شود، بعد از آن به حقوق بشر می پردازند در نتیجه نباید مسائل هسته ای خود را حل کنیم و با دنیا از سر آشتی در بیاییم. بر همین اساس افرادی نقض حقوق بشر انجام می دهند و واکنش های در مورد نقض حقوق بشر را سند و مدرک برای حرف های خود قرار می دهند مبنی بر اینکه اینها در مورد حقوق بشر این واکنش را نشان دادند و اگر هم مسائل هسته ای حل شود باز مشکلاشان با ما حل نمی شود و بحث حقوق بشر را دنبال می کنند. در حقیقت اگر کشورهای غربی بیش از اندازه به مسئله هسته ای بها نمی دادند و همزمان و به موازت آن بحث حقوق بشر را بکار می بردند آن زمان دیگر چنین مستمسکی بدست جریانهای افراطی نمی افتاد. بنابراین، چنین واکنش هایی به جای آنکه مرکزش در خارج باشد اگر در داخل مانند واکنش هایی که تعدادی از آیات عظام انجام دادند صورت بگیرد می تواند کمک کند که یک نقض حقوق بشری انجام شده و در داخل این مباحث دنبال شود.
آیا دولت آقای روحانی هم باید نسبت به این مسئله موضعگیری کند؟
به نظر من شخص آقای روحانی باید موضعگیری کند و نه تنها دولت بلکه، برادران لاریجانی هم باید موضعگیری کنند و حتی رهبری باید وارد میدان شود و در این مورد حرف بزنند. طبیعی است که آقایان هاشمی و خاتمی و مراجع بزرگ بیشتر از پیش و با شدت بیشتری با این اتفاق برخورد کنند تا ما بتوانیم به سمت اعتدال و قانون پیش برویم. همانگونه که حمله جریان خودسر در قم به آقای علی لاریجانی و یا حمله به آقای روحانی در بازگشت از سفر نیویورک محکوم می شود، ماجرای حمله به دختران موسوی هم، هم سطح و همتراز این مسائل است. رئیس قوه مجریه، قوه مقننه و حتی رئیس قوه قضاییه باید اینگونه برخورد و رفتارها را محکوم کنند و سریع پرونده مربوط به جریان خودسر و فرد خاطی را و آمرین و عاملین این مسئله را مورد بررسی قرار دهند تا در مملکت نسبت به این برخوردها سکوت نشود و یک حرکت برای اجرای قانون شکل بگیرد. جریان های خودسر هم بفهمند که این کار برای آنها هزینه بردار است تا آنها هم مجبور شوند به سمت قانون گرایی و اعتدال بروند.