از اسم خانم چرخنده تا پوتین و قرانی که هدیه آورد
كوتاه نوشته هاى هادى خرسندى و ف.م.سخن
علیرغم جنجالی که برای چاپ عکس پرزیدنت خاتمی سابق برپا شده حجت الاسلام دعایی مدیر مسئول این روزنامه گفته است باز هم عکس خاتمی را چاپ خواهد کرد. از آنجا که چاپ صور قبیحه هم به اندازه ی چاپ عکس خاتمی در مطبوعات ممنوع است، احتمال میرود حجت الاسلام دعایی محض لجباری، یک تیر و دو نشان بزند و به زودی یک تصویر لخت مادرزاد از سید اردکانی بچاپ برساند.
*****
آنچه من در مورد این خانم الهام چرخنده نمیدانم اینست که ایشان اسمش از اول چرخنده بوده یا این لقبی است که یواش یواش موفق به کسب آن شده.
*****
عزت الله سحابی فعال سیاسی و از نیروهای ملی - مذهبی میگوید «برنامههای شاه، از نظر اصولی به نفع ایران بوده اما . اغلب مخالفان، از جمله خودش، این را متوجه نمیشدند.» خب همین دیگه، وقتی خودش متوجه نبود مخالفان هم میترسیدند اگر متوجه بشن ساواک بیاد بگیردشون.
*****
آزاده شمس بانوی جوان ایرانی راننده تریلی اسکانیاست و با علاقه فراوان مشغول به کار است
دوبیتی تریلی
الا دختر که میرونی تریلی
چه تصمیمی چه مقصودی چه میلی
زن امروز ایرانی چنینه
ولی شیخان نمیفهمند خیلی
*****
باری دیگر انتقال بيماران با گاري در بيمارستان!
دوبیتی گاری
دلم میخواد گرفتاری نباشه
فغان و درد و بیماری نباشه
و یا اونجا بیفتم در مریضی
که جای آمبولانس، گاری نباشه
*****
پوتین با قرانی که هدیه آورده بود یکراست به دیدار خامنه ای رفت
دوبیتی های پوتینی از ا. هرندی
چگونه زین خجالت من درآیم
که تو یکراست آیی در سرایم
شدم مدیون و ممنون تو، پوتین
به قرآنی که آوردی برایم!....
هادى خرسندى
--------------------------------------------
اهل بخيه!
خدا بيامرز على اكبر خان دهخدا، تصور مى فرمود كه معنىِ اهل بخيه مى شود:
كسى كه حرفه ى دوزندگى دارد يا رند خراباتى و هم مشرب است.
خدا بيامرز اشتباه مى كرد، بدجور هم اشتباه مى كرد. ايشان اگر در دوره ى ما زندگى مى كرد، ضمن باز پس گرفتن اين تعريف هاى بى معنى، مى نوشت:
اهل بخيه، پزشكى است، فارغ التحصيل دانشگاه هاى جمهورى اسلامى، كه ابتدا زخم شخص مجروح را بخيه مى كند، چون شخص، وجه مقبول به همراه نداشته باشد، بخيه را به شكلى مغضوب باز مى نمايد! كلمه ى قصار:
چون جيب خالى است / بخيه اضافى است / زخمت گر عميق است / خونت بر زمين است.
مرده در مرده شور خانه!
به مرده شور خانه ى بهشت زهرا رفته بودم و در آكواريوم آنجا، به شست وشوى مرده ها مى نگريستم و آه هاى از ته دل مى كشيدم و فرداى خودم را بر روى تخت سنگى جناب مرده شور مشاهده مى كردم. ماشاءالله چه با سليقه هم مى شست و به نرمى، مرده ى مربوطه را از اين رو به اون رو مى نمود. گفتم كاش دلاك حمام عمومى كه من مى روم، ما را هم چنين كيسه مى كشيد كه هر وقت ما زير دست اش مي نشينيم تو گويى زير دست كشتى گير سومو رفته ايم. نامرد چنان كيسه مى كشد كه پوست آدمى از بيخ كنده مى شود... در اين انديشه ها بودم كه ديدم مرده شورها بر سر يك مرده ى لاغر مردنى كه احتمالا در اثر سوء تغذيه جان به جان آفرين تسليم كرده بود اجتماع كردند و بعد از اندكى جرّ و بحث، مرده ى مذكور را همان طور لخت و عور روى برانكار پلاستيكى نارنجى رنگ قرار دادند و با عصبانيت وى را از آن سوراخ معروف به سوراخ آخرت، به بيرون از سالن هل دادند. جماعتى كه منتظر بيرون آمدن مرده ى عزيز خود با كفن سفيد بودند، با ديدن مرده ى بى لباس و لخت و پتى شان، فرياد ها بر آوردند و هر يك به سمتى دوان شدند. برخى هم با ديدن مرده ى بدبخت كه يك تكه پوست و استخوان بود غش كردند و از حال رفتند.
الغرض، اين جانب به دنبال بستگان مرده جان به اين سو و آن سو روان شدم و دست آخر كاشف به عمل آمد كه چون بستگان مرده ى بيچاره، حساب خود را با بخش حسابدارى بهشت زهرا تسويه ننموده اند، مرده شور ها با گفتن اين كه وقتى جراح در چنين وضعيتى شكم مريض را باز مى گذارد و عمل را نيمه كاره رها مى كند، و وقتى بخيه ى تازه ى بچه ى مجروحى به خاطر بى پولى توسط آقاى پزشك كشيده مى شود، ما چرا مرده ى مجانى بشوريم؟! كاملا راست مى گويند مرده شور هاى عزيز! اينجا ايران است نه سوييس، و بايد مرده شورمان هم به پزشك مان بيايد و با او سِت باشد!
ف.م.سخن
منبع: گویا نیوز
منبع: گویا نیوز