دور اول انتخابات منطقهای که یکشنبه ششم دسامبر برای تعیین ترکیب دستگاه اجرایی سیزده منطقه (معادل استان) فرانسه برگزار شد، نشان داد که حزب ملیگرای افراطی موسوم به «جبهه ملی»، به گونهای ریشهدار، با به دست آوردن ۳۰ درصد آرا در مقیاس سراسری، به مهمترین تشکل سیاسی این کشور بدل شده است. در دور دوم این انتخابات، که یکشنبه آینده انجام خواهد گرفت، این احتمال وجود دارد که این تشکل دستکم مدیریت اجرایی دو یا حتی سه منطقه فرانسه را از خود سازد.
رضا و تسلیم
ولی پیام انتخابات هفتم و سیزدهم دسامبر فرانسه از سطح توزیع قدرت در مناطق فرانسه بسی فراتر میرود و آینده سیاسی این کشور را در عرصه انتخابات ریاست جمهوری، که در نیمه سال ۲۰۱۷ برگزار خواهد شد، پیش میکشد. در حالی که به نظر میرسد افکار عمومی فرانسه به تدریج در برابر «جبهه ملی» و برنامههای او حالت رضا و تسلیم در پیش گرفته، چشمانداز استقرار آتی خانم مارین لو پن، رییس این تشکل، در کاخ ریاست جمهوری این کشور، که در گذشتهای نه چندان دور بسیار نامحتمل ارزیابی میشد، امروز در مقوله احتمالات است.
از یاد نبریم که پایهگذاران اصلی «جبهه ملی» چهرهها و گروهکهایی بودند که در دهههای نخستین بعد از جنگ جهانی دوم همچنان به حکومت دستنشانده فرانسه در دوران اشغال این کشور توسط آلمان هیتلری، ابراز وفاداری میکردند. میدانیم که طی این دوران، در فرانسه اشغالی، حکومت «ویشی» به رهبری مارشال پتن به گونهای تنگاتنگ با رایش سوم همکاری میکرد. بقایای وابستگان همین حکومت بودند که در پی آزادی فرانسه از اشغال، افراطیترین گرایشهای شبهفاشیستی این کشور را به وجود آوردند و به ویژه در جریان جنگ استقلال الجزایر، حتی به توطئه و کودتا علیه ژنرال دوگل روی آوردند.
حزب «جبهه ملی»، چه در دوران پدر و چه در دوران دختر، از مبارزه علیه مهاجران به ویژه مسلمانان بیشترین استفاده را برد. مارین لو پن آشکارا مسلمانان مقیم فرانسه را «اشغالگران تازه» توصیف کرده و بارها هشدار داده است که هدف اینان تغییر دادن ریشههای مسیحی فرانسه و تبدیل آن به یک سرزمین اسلامی است.
یکی از مهمترین چهرههای برخاسته از درون همین گرایشها، ژان ماری لو پن (پدر مارین لو پن) بود که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی در صحنه سیاست فرانسه اوج گرفت و حتی در آوریل سال ۲۰۰۲ میلادی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور به دور دوم رسید. گفتمان «پوپولیستی» این حزب، در دوره رهبری ژان ماری لو پن، آمیزهای بود از ناسیونالیسم افراطی، یهودیستیزی، مخالفت با مهاجران و به ویژه مسلمانان، و ضدیت با وحدت اروپا.
با این حال آنچه در سال ۲۰۰۲ گذشت، بیشتر به یک رویداد تصادفی شباهت داشت و پدیدهای زودگذر به حساب میآمد. در عوض اوجگیری امروز «جبهه ملی» بر پایههایی بسیار محکمتر تکیه دارد. این تشکل چهره و گفتمان ظاهری خود را به گونهای بسیار ماهرانه دگرگون کرده، بیآنکه ماهیت واقعی آن واقعا عوض شده باشد. به علاوه «جبهه ملی» جای پاهای بسیار محکمی را با صبر و حوصله برای خود به وجود آورده و در جامعه سیاسی فرانسه ریشه دوانده است. خانم مارین لو پن، بر خلاف پدرش ژان ماری لو پن، از هر آنچه بوی «پرووکاسیون» بدهد به شدت پرهیز میکند و درست به همین سبب پدرش را کنار گذاشت تا گزینش او به سود «حرکت با چراغهای خاموش»، با مشکل روبرو نشود.
ولی در ورای تاکتیکهای بسیار ماهرانه خانم لو پن، مجموعهای از عوامل طی چند سال و به ویژه طی یک سال گذشته زمینه بسیار مساعدی را برای عروج «جبهه ملی» در صحنه سیاست فرانسه به وجود آوردهاند:
یک) شکست سیاستهای اقتصادی: هم احزاب راست و هم احزاب چپ فرانسه طی سالهای اخیر در مبارزه با رکود اقتصادی شکست خوردهاند و رهبران آنها تا اندازه زیادی اعتبار خود را در بخش بزرگی از افکار عمومی از دست دادهاند. نرخ بیکاری بالای ۱۰ درصد به درد مزمن اقتصاد فرانسه بدل شده، برخلاف کشورهایی چون آلمان یا انگلستان که توانستهاند با نو آوریهای گوناگون، بازار کار خود را از رکود بیرون آورند. در این شرایط تصادفی نیست که کارگران فرانسوی به بزرگترین پایگاه انتخاباتی «جبهه ملی» بدل شدهاند.
دو) امواج پناهجویان: حزب «جبهه ملی»، چه در دوران پدر و چه در دوران دختر، از مبارزه علیه مهاجران به ویژه مسلمانان بیشترین استفاده را برد. مارین لو پن آشکارا مسلمانان مقیم فرانسه را «اشغالگران تازه» توصیف کرده و بارها هشدار داده است که هدف اینان تغییر دادن ریشههای مسیحی فرانسه و تبدیل آن به یک سرزمین اسلامی است. طی چند ماه گذشته، با ورود صدها هزار پناهجوی سیاسی و اقتصادی عمدتا خاورمیانهای به اروپا، گفتمان ضد مهاجر خانم لو پن ابعاد تازهای پیدا کرده و قدرت تاثیرگذاری آن بر افکار عمومی، به گونهای قابل ملاحظه افزایش یافته است.
سه) تروریسم: دو موج تروریستی که ژانویه و نوامبر ۲۰۱۵ فرانسه را به گونهای بیسابقه تکان دادند، زمینه بسیار مساعدی را برای اوجگیری «جبهه ملی» در صحنه سیاست فرانسه فراهم آوردند. رییس این تشکل با استفاده از این دو «موقعیت طلایی» به هممیهنانش هشدار داد که حضور انبوه مهاجران مسلمان در سرزمینشان، امنیت آنها ر ابه گونهای مرگبار تهدید میکند. بدینسان «جبهه ملی» به عنوان حزبی که برای نظم و امنیت اهمیت درجه اول قایل است، توانست شمار هوادارانش را به گونهای قابل ملاحظه بالا ببرد.
بازگشت ناسیونال - سوسیالیسم؟
با برخورداری از همه این فرصتها، «جبهه ملی» به فرانسویان اطمینان میدهد که برای همه پرسشهای آنها پاسخ و برای همه نگرانیهای آنها، راه حل دارد. از آن مهمتر آنکه پاسخها و راه حلهای پیشنهادی این تشکل، برای بخش رو به گسترشی از افکار عمومی فرانسه، قابل قبول به نظر میرسد.
با این حال نگاهی دقیقتر به برنامه ارایه شده از سوی «جبهه ملی» نشان میدهد که این تشکل نیز همانند همه گرایشهای «پوپولیستی»، تنها موجسواری میکند و در رویارویی با دشواری بسیار پیچیده به ارایه راه حلهایی عامیانه اکتفا میکند.
تاریخ نشان میدهد که «پوپولیسم»، یکی از مهمترین چالشهای دموکراسی است و مقابله با آن به تلاشهای بسیار نیاز دارد. آنهایی که برنامههای احزاب سیاسی را واقعا میخوانند (و متاسفانه شمار آنها همیشه زیاد نیست)، درک میکنند که «پوپولیسم»گاه میتواند برای یک کشور فاجعهآفرین باشد. برنامه «جبهه ملی» نیز، اگر روزی پیاده شود، میتواند فرانسه را به هرج و مرج بکشاند.
آنهایی که بیش از همه از برنامه «جبهه ملی» به وحشت افتادهاند، صاحبان صنایع، فعالان اقتصادی و شمار انبوهی از اقتصاددانان فرانسویاند. در واقع این تشکل برنامه اقتصادی حزب کمونیست فرانسه را مو به مو تقلید کرده و آن را در عرصه سیاسی با نظریات افراطیترین و نژادپرستترین ناسیولیستهای اروپایی درآمیخته است.
یادآوری میکنیم که در دوران بعد از جنگ دوم، فرانسه یکی از استالینیترین احزاب کمونیست اروپای غربی را داشت که در همان حال با کسب ۲۸ درصد آراء در انتخابات مجلس قانونگذاری این کشور در سال ۱۹۴۶، مهمترین قدرت انتخاباتی این کشور نیز بود. کمونیستهای فرانسه تا اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، همچنان یکی از مهمترین نیروهای سیاسی فرانسه بودند، ولی بعد از آن مانند همه احزاب کمونیست به سراشیب افتادند و در حال حاضر نقشی بسیار حاشیهای دارند.
اگر برنامه اقتصادی «جبهه ملی» به ریاست مارین لو پن را زیر ذرهبین بگذاریم، میبینیم که از بسیاری جنبهها به حزب کمونیست فرانسه در گذشته و دیگر گرایشهای دست چپی افراطی اروپا در حال حاضر شباهت دارد:
یک) «جبهه ملی» عملا «اقتصاد آزاد» را هم در درون فرانسه و همه در روابط بینالمللی آن زیر پرسش میبرد. از دیدگاه این تشکل، جهانی شدن اقتصاد در شکل کنونی آن «ماوراء لیبرالی» است و به همین علت به شدت محکوم است. اقتصاد را، باز هم از دیدگاه همان تشکل، نباید به دست «دیکتاتوری بازار» رها کرد و نیز نباید به «دگم رقابت» تسلیم شد.
دو) در برنامه اقتصادی «جبهه ملی»، دولتی کردن اقتصاد جای مهمی دارد. کنترل تولید و بانکها، برنامهریزی اقتصادی، حفظ بوروکراسی دولتی، کاهش سن بازنشستگی به شصت سال، دیگر محورهایی است که حزب خانم لو پن به فرانسویها پیشنهاد میکند.
سه) خارج شدن از منطقه یورو و بازگشت به فرانک، پول سابق فرانسه، یکی دیگر از وعدههای اقتصادی «جبهه ملی» است. این تشکل قصد دارد اختیارات اتحادیه اروپا را به حداقل کاهش دهد و حتی به سیاستهای حمایتی از جمله در عرصههای گمرکی باز گردد.
چهارم) و سر انجام اینکه «جبهه ملی» همان قدر به روسیه ولادیمیر پوتین علاقه دارد که حزب کمونیست فرانسه به شوروی ژوزف استالین و لئونید برژنف وابسته بود. در واقع یکی از هدفهای مهم این حزب در زمینه بینالمللی، ایجاد «وحدت تنگاتنگ استراتژیک» با روسیه است.
این آشی است که حزب مارین لوپن، از راه آمیختن سوسیالیسم با ناسیونالیسم، برای دومین اقتصاد بزرگ اروپا و یکی از مهمترین اقتصادهای جهان پخته است. آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟
رادیو فردا