به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۵

نامه جواد مجابی به کیهان کلهر

کمانچه مویه‌گر را به شاه‌کمان گفت‌وگوگر بدل کردید 
کیهان کلهر 

آقای کیهان کلهر! 

شما را عزیز می‌دارم، چون با شهامتی آگاهانه، توانسته‌اید از سلطه چندین قرن شعر و آواز بر سازنوازی ایرانی، برکنار بمانید و طنین عزت و استقلال ساز ایرانی را به اعتبار نوای خودش نه زیر مجموعه آوای انسانی، به گوش ما برسانید. اینگونه کنسرت‌ها، دری تازه به روی موسیقی ملی ما می‌گشاید و بیشتر و بهتر ما را با جهان پیوند می‌دهد. 


عزیز من هستید چون با ساز خود، روایتی درست از دوران ما، خاصه روزگار کنونی ایرانیان می‌دهید. کمانچه مویه‌گر را شما به شاه‌کمان گفت‌وگوگر بدل کرده‌اید. با ساز خود از حماسه‌های تراژیک قوم کرد می‌گویید و همان آن نوای ظریف‌ترین حس‌های زخم‌خورده و خجسته‌ترین ترنم شادکامی آدمی، تقلای مردم تاریخی را در رویارویی با فاجعه و مضحکه زیست- مرگ، فروافتادن و برآمدن سرگذشت‌های فردی و جمعی، روایت ناکامی و کامروایی اقوام دیگر ایرانی را به گوش می‌رسانید. محصول شناخت عارفانه مدرنی؛ که هنرمند از جامعه‌اش دارد.

زمزمه رخوت‌انگیز ندارید و لالایی خواب‌کردار نمی‌گویید، حس‌وخیال خود را با رساترین نوا و نغمه به فریاد می‌گویید، در شنیدن ساز شما من فقط امپرسیون ظریف استادانه بازی‌های صدا و سکوت را نشنیدم بلکه خروش جان آدمی را در حالتی اکسپرسیونیستی حس کرده‌ام که هیجان آفرینش بداهه‌وارش را با نیرومندترین ظرفیت آوایی به ادراک ملتهب مخاطب پرتاب می‌کند. در خنیای ساز پرشور شما، لحظه‌ای ظریف‌ترین نغمه عاشقانه جاری است و در لحظه دیگر، بی‌فاصله‌ای چندان، آرشه جادویی شما جانسوزترین مصیبت را بازتاب می‌دهد و این بازی با حالات متفاوت از سر گرفته می‌شود. آرشه می‌غلتد نرم از عشق به مرگ، از اندوه به شادی، از بازیگوشی ملودی‌ها به متانت یک روایت ناگفتنی، و باز غلتان غلتان می‌رویم از حالی به حالی دیگرگون و نمی‌گذاری در این سفر پر از شنیدنی دمی بیاساییم و از همین‌‌روست که ساز شما جای شعر و آواز را پر کرده؛ چون مانند شعر با هر کلمه‌اش ما را به سیری متفاوت می‌کشاند. شما با ساز تنها، شعری ناسرودنی را بیان‌پذیر کرده‌اید. آواز نخوانده‌تان، از زبان ساز، پیامی روشن دارد.

شما را عزیز می‌دارم که در ایران و در دنیا با ساز خود هنر و فرهنگ ایران را به شایستگی نمایندگی کرده‌اید جز در سبزوار. «غزل»‌های سه‌گانه شما را شنیده‌ایم، این تغزل، ظرفیت تازه یک ساز بازپیراسته را در آزمونی کاشفانه، نشان داد. در «نخستین دیدار بامدادی»، شور بداهه‌نوازی نوازنده بر محدودیت ظرفیت کمانچه غلبه کرد. کنسرت «در آینه آسمان» در تلاقی دو ساز آیینی تنبور (علی اکبر مرادی) و کمانچه (کلهر) _ به قول درویشی _ دو سنت موسیقایی به هم نزدیک و تاحدی یگانه شدند و سفری آرمانی را به انجام رساندند: سفری به مرز انتزاع. تنبور و کمانچه کنسرت «باران»، کار مشترک شما و شجاعت علی‌خان پس از تجربه‌های آغازین و موفق جشن هنر، هم‌نوایی موسیقی ایران و هند را میسر ساخت و ریشه‌های مشترک موسیقایی این دو قلمرو را بیش از پیش آشکاره کرد. البته همکاری مغتنم دو نوازنده چرب‌دست مستقل علیزاده و کلهر با استاد شجریان در کنسرت‌هایی مثل «ساز خاموش» و مانند آن، جلوه‌ای از موسیقی پرتوان امروز را به نمایش گذاشت که هماهنگی سازوآواز را با حریم مستقل هریک، می‌شد حس کرد و لذتی برد از کمال موسیقی‌سازی و موسیقی آوازی در عصر ما، با توقع بالایی که در جامعه جوان ما برای حسب حال امروزین، پدید آمده است.

عزیز همه هستید چون یاران هنرمند خود را عزیز می‌دارید. بیماری خودشیفتگی و توهم استادپنداری بسیار کسان در شما نیست در مجلس: پردگیان باغ سکوت «تالار رودکی دیدم که چگونه با ملاطفت به دوستان جوان خود فرصت دادید که پیش از شما حتا بیش از شما بنوازند و با این رفتار، علی بهرامی‌فرد (بار دیگر) مجال یافت مهارت کم‌نظیرش را در نواختن سنتور نشان دهد. با انصاف و اعتدال یک استاد در هم‌نوازی با او، به دیالوگی کمال‌گرا رسیدید و نشان دادید که بر صحنه، اجرای موسیقی عالی مطرح است، نه مطرح‌کردن موقعیت نوازنده‌ها و این رفتاری دموکراتیک و کمیاب است. همین رفتار دوستانه را با تنبک‌نواز پرشور (نوید افقه) داشتید، نام شما سایه نینداخت روی سه نوازنده دیگر، بلکه شما با چینش دقیق قطعات و وقت منصفانه برای هر هنرمند بر کار یاران خود روشنای لازم انداختید، چون اطمینان داشتید شنونده هوشمند امروزی هر کسی را در جایگاه خود بازمی‌شناسد و نیازی به سلطه‌گری در عرصه هنر و فرهنگ نیست.

شما را دوست می‌دارم و ستایش می‌کنم چون فطرتی خلاق و مهارتی بی‌نظیر در نوازندگی و عمری شیفتگی و غوطه‌وری در هنر ایرانی و جهانی، شما را در جایگاه یک موسیقی‌دان جهانی قرار داده که فراتر از جوایز هنری مرسوم، محبوب دل‌ها شده‌اید. نام شما با نام ایران قرین شده است، همان‌گونه که نام شجریان و علیزاده و مانند ایشان. در روایتی کهن خواندم: نوای نی _ و اینجا موسیقی _ برای اهل نظر دری می‌گشاید به بهشت. گرانجانی گفت: ما شنیدیم و دری به بهشت باز نشد. پاسخ شنید: تا تو آمدی در بسته شد.

موسیقی و سینما مردمی‌ترین رسانه‌هاي هنری‌اند و مخاطبان‌ میلیونی دارند. ظرفیت این جاذبه عظیم تاکنون _ به دلایل مشهود _ آشکار نشده است. این موتور که در حال توقف کار می‌کرده زودا که ماشین را به راه خواهد انداخت. مردم نشان داده‌اند که از فرهادی و کلهر همان‌قدر پرشور استقبال می‌کنند که به استادان پیش از آنها چون کیارستمی و شجریان ارج نهاده‌اند. ماشین که به راه افتاد هیچ افقی را برای فتح دور نمی‌بیند و این روزگار پرشتاب، آمدنی است.

شرق