به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۶

جشنوارۀ کن ٧٠ ساله شد

فستیوال کن، همچون شماری دیگر از رخدادهای مهم و پایا، طی ٧٠ سال عمرش، از فراز ونشیب برکنار نبوده و تاریخچه آن سرشار است از ماجراها، تنش‌های دیپلماتیک وبه گونه‌ای رسوائی‌ها. البته فیلم هائی هم به این فستیوال آمدند که با جاودانه شدن، به جلای این فستیوال افزودند.
همه آن فیلم هائی که بحث انگیز شدند به گونه ای تاریخ سینما را با پرسش‌گری‌های به وجود آمده بارور کردند.



گزارش شهلا رستمی از جشنواره سینمایی کن
اندیشه برگزاری فستیوالی که امسال هفتادمین برگزاری خود را جشن می‌گیرد، آن هم در سطح بین المللی و برای رقابت با فستیوال ونیز، توسط "ژان زه" وزیر آموزش و هنرهای زیبای فرانسه در سال های ١٩٣٨ مطرح گردید. این فستیوال که می رفت برای نخستین بار در شهر کن در جنوب فرانسه، در سپتامبر ٩٣٩، به ریاست "لوئی لومییر" برگزار شود به دلیل آغاز جنگ برگزار نشد و راه درازی نرفت و تنها یک سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، درروز ٢٠ سپتامبر ١٩۴۶ دوباره برگزار شد.

در آن سال، به هنگام اعلام آغاز کار فستیوال فیلم، وزیر بازرگانی وقت، با افتخار بسیار و دربرابر میهمان های سرشناس گفت: «من آغاز کار نخستین فستیوال کشاورزی را اعلام می کنم»....
اما برنامه ریزی و به ویژه وضع نمایش فیلم ها چندان مناسب نبود و هنگامی که در حین نمایش فیلم "فتح برلن" ساخته "یولی رایزمن" سینماگر شوروی پیشین بارها فیلم قطع شد، هیأتی که از این کشور آمده بود غوغا کرد و گفت این یک توطئه است و تهدید نمود که فستیوال را ترک خواهد کرد. پس از آن همه ۴۵ فیلمی که از ١٩ کشور می آمدند یک جایزه بزرگ ربودند.

شکل های گوناگون ماجراها
رسوائی ها و یا ماجراهای تاریخ این فستیوال را می توان به چند دسته تقسیم کرد که در صدر آنها گزینه های زیبائی شناختی ودادن جایزه به شماری از فیلم‌ها چون "زندگی شیرین" و "آوانتورا" قرار می‌گیرند. پاره ای "آوانتورا" ساخته "آنتونیونی" یکی از استادان سینمای ایتالیا را پوچ و خسته کننده خواندند؛ سپس سال‌ها بعد، "موریس پیالا" به دلیل ربودن نخل طلا برای فیلمش "زیر خورشید شیطان"، هو شد.


پس از هو کردن حضار، "یپالا" در پاسخ به آنها گفت : «اگر شما من را دوست ندارید، من هم شمار را دوست نمی‌دارم».
البته دادن نخل طلا به فیلم "فارنهایت ۹/۱۱" (Fahrenheit 9/11) ساخته "مایکل مور" هم همین جنجال را بر پا کرد.
فیلم "بشریت" ساخته "برونو دومون" و "خرگوش قهوه ای" ساخته "وینست گالو" و همچنین "عمو بون می" ساخته "آپیت چات پونگ ویراستاکول" تایلندی که نخل طلا را هم ربود، از همان دسته هستند.

هیاهوئی که جایزه ها برمی انگیزد، بیش از ماجراهای دیگر در کن رخ می دهد؛ بدین معنا که فیلم‌هائی بسیار محبوب منتقدان و شماری دیگر می‌شوند، اما جایزه‌ای نمی گیرند و برعکس.

حتا اگر به سال ١٩۵٧ باز گردیم می بینیم که به دلیل حضور ٧ آکادمیسین در ژوری که بسیاری از آنها نویسنده بودند، از جمله " آندره مورآ" و "پانیول وکوکتو"، جوایز به دلیل اهدایشان به فیلم های بسیار آکادمیک مورد انتقاد بسیار قرار گرفتند. با این حال فیلم هائی چون "کانال" ساخته "آندره ی وایدا" و "هفتمین مهر" ساخته "اینگمار برگمن"، مشترکأ برنده جایزه ژوری شدند.

دیگر ماجراهائی بود که به نام اخلاق به دنبال نمایش یک فیلم به وجود می آمد. همچون ماجرای فیلم "خوراک غول آسا" ساخته "مارکو فرری"، "مادر و روسپی". این ماجراها امروز هم پیش می آید، اما کمتر و کمتر، چون تماشاگران امروزی تغییر کرده اند و دوره هم عوض شده است.

در سال ١٩٧٣ "مارکو فرری" با "خوراک غول آسا " ماجرا آفرید، اعتراضات بسیاری را برانگیخت و تماشاچیان به آن یورش بردند؛ در حالی که او به سبک "فرانسوآ رابله"، نویسنده فرانسوی، فیلم خود را ساخته بود.
"رابله" در سال ١۵٣۴ کتاب "گارگانتوا" را نوشت و با داستان‌های عجیب و سبکش، کاری پیشرو برای زمان خود ارائه کرد. حتا "اینگرید برگمن" یکی ار اعضای ژوری هم از سالن بیرون آمد و گفت این فیلم برای فرانسه ننگ است.
همان ماجرا با فیلم "مادر و روسپی" تکرار شد اما این فیلم توانست با رأی همه اعضای ژوری برنده جایزه هیأت داوران شود.
فیلم "دیگران"، ساخته "هوگو سانتیاگو" که مانند اپرا ساخته شده بود و پیشگفتار آن می بایست در نور کم و نه در تاریکی پخش شود، تماشاگران را خشمگین کرد که فریاد می زدند چراغ ها را خاموش کنید و بدین ترتیب نمایش را به هم ریختند. همان فیلم در نمایش رسمی آن با اعتراض خشکه مقدس ها روبرو شد چون در جائی در داستان فیلم، هنرپیشه زن برای دادن آخرین هدیه به مردی در حال مرگ، با او عشقبازی می کند. شماری از تماشاچیان با سر وصدا سالن را ترک کردند و شماری دیگر بیرون از سالن کارگردان را به باد ناسزا گرفتند.

ماجراهای دیگر به جنبه های سیاسی پیوند می خورد. از جمله همانگونه که پیش تر اشاره شد، ماجرای قطع شدن پی در پی فیلمی از شوروی، "فتح برلن"، ساخته "یولی رایزمن"، به دلیل آشفتگی آپارات چی ها بود که هیأت شوروی را خشمگین کرد و آنها با ترک سالن، تهدید به ترک فستیوال کردند.

"شب و مه" ساخته "آلن رنه" در سال ١٩۵۶ و "مرد آهنی" "آندره ی وایدا" در سال ١٩٧٨ هم ماجرا برانگیز شدند، در حالی که با نگاه امروزی نمی توان آن اعتراضات را فهمید. در آن سال "ژیل ژاکوب"، فیلم "وایدا" را که بی سر وصدا و به شکل مرموزی از لهستان بیرون آورده شده بود، به عنوان "فیلم سورپریز" در آستین نگه داشت و سپس آن را به نمایش گذاشت؛ فیلمی که نخل طلای فستیوال را ربود.

اعتصاب غذای "جعفر پناهی" و نبودش در کن که ماجرا آفرین شد و "ژیل ژاکوب"، رئیس فستیوال را مورد یورش مقامات وقت ایرانی قرار داد، آنها به خود اجازه دادند که به کسی که به همه مقامات رسمی دستور می داد اما از کسی دستور نمی گرفت بگویند چرا از این سینماگر دفاع می کند و چرا فیلم های دفاع مقدس را برنمی‌گزیند.

بازهم این یک فیلم "نیست" این کارگردان از کشور بیرون آمد و در فستیوال نشان داده شد.
"آندره‌ی تارکوفسکی"، "لو یه" چینی و "بهمن قبادی" هم از جمله کارگردانانی هستند که از یاری فستیوال بهره برده اند.
و باز هم به هنگام نمایش فیلم " شب‌های کابیریا" ساخته "فلینی"، "فرانسوآ تروفو" برای دادن جایزه بهترین بازیگر زن به "جولیتا ماسینا" (همسر فللینی)، بسیار غر زد. این کار سبب شد که "تروفو" را از فستیوال بیرون کردند اما دو سال بعد، در سال ١٩۵٩ با "شرارت" بازگشت و جایزه بهترین کارگردانی را ربود. .
در سال ١٩۶٨، به هنگام انقلاب دانشجوئی در فرانسه ، "گودار"، "تروفو و بری"، از سردمداران موج نو، خود را به پرده اکران فستیوال آویختند و فستیوال تعطیل شد.
گفتنی است که پیش از سال ١٩۶٨، فیلم ها به نسبت ملیتشان انتخاب می شدند و کشورها بودند که فیلم هایشان را می فرستادند. بنابراین فیلم های آکادمیک فرستاده می شد. پس از انقلاب سال ١٩۶٨، پانزده کارگردانان برای رهائی از این دیکتات به وجود آمد تا کارگردانان خودشان فیلم هایشان را ارائه کنند.

مشکلات پانزده کارگردانان با "ژیل ژاکوب" طی سی سال، به به وجود آوردن بخش های جانبی انجامید و پس از آن و با گزینش نام "بخش رسمی " به جای همه بخش هائی که کم کم به وجود آمدند، تلاش بر ارام کردن وضع شد.
این ماجراها در بخش پانزده کار گردانان وجود نداشت چون از درون فستیوال برخاسته و در جدائی از بدنه اصلی شکل گرفته است.بنایراین تماشاگرانش اهل کشف در سینما هستند.
بدین ترتیب طبیعی است که همه ماجراها در بخش های رسمی به وجود بیایند چون فستیوال کن فستیوال حرفه ای هاست و آنها این بخش ها را از نزدیک دنبال می کنند.

ماجراهای دیگر حاشیه ای هستند همچون ماجرای رابرت میچام که تلاش داشت سینه های برهنه یک ستاره نوپا را بپوشاند و یا میهمانی امیر کوستوریچاکه با دعوا و کتک کاری به پایان رسید. 

یکی از ماجرا ها شامل روسای هیات داوران می شودو از جمله آنها " روبرتو روسلینی" است که در سال ١٩٧٧ قربانی رخداد های حاشیه ای آن شد. ماجرا از این قرار است که آن سال با پذیرفتن ریاست هیات داوران، "روسلینی" خواسته بود که هر روز یک سمینار بر پایه مضمون "مسئولیت فیلمسار در برابر فیلمش" برگزار شود.

یکی از فیلم های حاضر در بخش مسابقه، فیلم "یک روز بخصوص"، ساخته "اتوره اسکولا" با بازیگری مارچلو ماسترویانی و سوفیا لورن بود که نظر همه منتقدان، ژوری وفستیوال رو ها را جلب کرده بود. اما رئیس هیات داوران به فیلم "پادره پادرونه" (پدر سالار) ، ساخته "برادران تاویانی" جایزه داد. رئیس فستیوال کن "روبر فاور لو برت " هم که عاشق سوفیا لورن بود و نمی فهمید چرا فیلم "یک روز بخصوص" هیچ جایزه ای نگرفته، حتا به مراسم پایانی فستیوال هم نیامد و روسلینی را بسیار رنجاند. روزنامه ها ورسانه ها هم رحمی به وی نکردند. روسلینی چند روز بعد، در حال نوشتن یک نامه برای توجیه گزینه خود، بر اثر ایست قلبی در گذشت.

گفتنی است که در آن زمان رئیس و مدیر هنری فستیوال کن حق حضور در بحث هیات داوران برای برگزیدن برندگان را داشتند . اما هنگامی که "روبر فاور لو برت " می خواست در جمع حاضر شود، هیات داوران را نیافت و سپس فهمید که همگی در اتاق "روبرتو روسلینی" هستند. و وقتی در اتاق را زد، "روسلینی" بدون درنگ به هنگام باز کردن در به او گفت : "پادره پاردونه"شد !!!
همچنان در همه جا خوانده ایم که برادران تاویانی در ٢٠ سالگی و ٢٢ سالگی، به تماشای فیلم "میهن"، ساخته "روبرتو روسلینی" رفتند و آنچنان تحت تأثیر این فیلم قرار گرفتند که تصمیم گرفتند وارد کار سینما شوند. در حالی که پدر آنها که وکیل بود، دلش میخواست فرزندانش شغل او را دنبال کنند. این پدر همچنین ناچار شد شاهد تغییر جهت سیاسی فرزندانش و رفتن آنها به سوی مارکسیم و کمونیسم باشد ! برادران تاویانی در سال ١٩۵۴ نخستین فیلم از یک سری فیلم مستند هفت بخشی را ساختند که حکایت از کشتار مردم روستایشان توسط ارتش نازی می کرد. برادران تاویانی که همواره نگاهی عمیق به تغییرات جامعه ایتالیا انداخته اند، در فیلم هایشان تاریخ، تجزیه وتحلیل روانکاوانه شخصیت هارا با کمی لطافت و شعر در هم می آمیزند.
آنها توانستند بدین ترتیب در سال ١٩٧٧، نخل طلای کن را برای فیلم "پادره پادرونه" به دست بیاورند. در این فیلم آنها زندگی پسر بچه ای را نشان می دادند که پدری بسیار خشن با او رفتاری غیر انسانی می کرد.
در آن سال شماری جایزه هم داده نشدند. از آن پس مسئولان فستیوال دادن همه جایزه ها را اجباری کردند.
این ماجراهاو شمار دیگری از ماجراهای کن هم اکنون موضوع نمایشگاهی است که در سینماتک پاریس تا روز ۲۸ مه جریان دارد. حال باید دید فستیوال امسال چه ماجراهائی با خود به ارمغان خواهد آورد!

چند تاریخ مهم در روند فستیوال کن
گر چه در سالهای نخست این فستیوال همچون میعادگاهی برای افراد سرشناس به شمار می آمد که هر کدام با یک جایزه از آن باز می گشتند، اما بسیار زود این فستیوال رسانه ای شد و نامش در همه جهان پیچید.
بنابراین فستیوال کن توانست در سالهای پنجاه با حضور ستارگان سرشانسی چون "کرک دوگلاس"، "سوفیا لورن"، "گریس کلی"، "بریژیت باردو"، "کری گرانت"، "آلن دلون" و"جینالولو بریجیدا" بسیار مردمی شود.
از سال ١٩۵٢ میلادی، زمان برگزاری آن، به ماه مه جابجا گردید.
در سال ١٩۵۵، نخل طلا به عنوان جایزه اصلی جانشین "جایزه بزرگ" گردید که تا آن زمان به بهترین فیلم بخش مسابقه ای داده می شد.

برای هفتادمین برگزاری فستیوال، امسال چندین الماس بر روی برگ‌های نخل طلا قرار داده شده است.
در سال ١٩۶٨ هم به دلیل رخدادهای ماه مه و شلوغ شدن سالن فیلم، جشنواره متوقف گردید.
در سالهای ١٩۶٠، دو بخش جانبی هم به بخش اصلی افزوده شد که یکی "هفته منتقدین" (١٩۶٢) و "پانزده کارگردانان" (١٩۶٩) بود.

تا سال ١٩٧٢، فیلم های "بخش مسابقه ای" توسط کشور تولید کننده آنان تعیین می شد. اما پس از این تاریخ، فستیوال از این روند کناره گرفت و خود به گزینش فیلم‌های بخش مسابقه ای پرداخت.
در سال ١٩٧٨، "ژیل ژاکوب" به عنوان مدیر کل آن برگزیده شد و او در همان سال بخش "نوعی نگاه" و جایزه "دوربین طلائی" را به وجود آورد که به نخستین فیلم کارگردانان حاضر در بخش های مختلف داده می شود.
"درس سینما" از سال ١٩٩١ توسط "فرانچسکو روسی" گشایش یافت و پس از او دیگر کارگردانان سرشناس در این کارگاه شرکت کردند وطرز کار و دید خود را از سینما در اختیار دیگران گذاشتند.بر مبنای همین چارچوب، نخستین "درس موسیقی" در سال ٢٠٠٣ توسط "نیکلا پیو وانی" و نخستین درس هنر پیشگی در سال ٢٠٠۴ توسط "ماکس فون سیدو" هنرپیشه سوئدی داده شد.

در سال ١٩٩٧، به مناسبت پنجاهمین سالگرد فستیوال، شماری از کارگردانان بزرگ به روی صحنه آمدند تا بزرگترین "نخل طلا" را به اینگمار برگمن اهدا کنند.
در سال ١٩٩٨، ژیل ژاکوب "سینه فونداسیون" را که شامل فیلم های کوتاه و متوسط دانشجویان رشته سینما در سراسر جهان می شود، به راه انداخت. و در سال ٢٠٠٠ "اقامتگاه" کارگردانان جهان گشایش یافت.
"کارگاه" که در سال ٢٠٠۵ به وجود آمد، همه ساله به حدود بیست کارگردان امکان می دهد برای تهیه فیلم خود بودجه پیدا کنند.

در سال ٢٠٠٧ و به مناسبت شصتمین سال برگزاری فستیوال، از ٣٣ کارگردان بزرگ واز جمله عباس کیارسیتمی خواسته شد که هر کدام یک فیلم ٣ دقیقه ای با موضوع " هر کس سینمای خودش" بسازند.
درسال ٢٠١٠ بخش تازه ای به نام "فیلم های کوتاه کن" به وجود آمد که فیلم های مسابقه ای کوتاه و فیلم های ارائه شده به "شورت فیلم کورنر" را در بر می گیرد تا چشم انداز گسترده ای ازآفرینش های جهانی بدهد.
بازار فیلم هم در ١٩۵٩ به این مجموعه افزوده شد.

در سال ٢٠٠٠ ، "دهکده بین المللی" به وجود آمد که در آغاز میزبان ١٢ کشور در ١۴ پاویلیون بود. امروز شمار این کشورها به ۶٠ و شمار پاویلیون ها به ۶۵ رسیده و شماری از کشورها در لیست انتظار قرار دارند.
هم اکنون حدود ۴۵٠٠ خبرنگار این رخداد را پوشش می دهند که در سال ١٩۶۶ شمارشان ٧٠٠ نفر بود.

رادیو فرانسه