به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۶

بازداشت دوباره محمد مهدوی فر شاعر شعر «الفبا»

صبح دیروز ، محمد مهدوی‌فر هنرمند اهل آران و بیدگل که بعنوان شاعر «شعر الفبا» در رسانه ها شناخته میشود توسط ماموران امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح دیروز دوشنبه ۲۹ شهریورماه محمد مهدوی‌فر هنرمند اهل آران و بیدگل و شاعر«شعر الفبا» در منزل شخصی‌اش توسط ماموران امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد.

یک منبع نزدیک به این هنرمند با تایید این خبر در گفتگو با گزارشگر هرانا ضمن اظهار بی اطلاعی از دلایل و اتهامات احتمالی ایشان افزود: “فقط می‌دانیم طی چند روز گذشته کانال تلگرامی ایشان احتمالا توسط سپاه پاسداران هک شده بود.”

لازم به یادآوری است، محمد مهدوی فر در سال ۹۳ پس از سرودن یک مثنوی ۳۲ بیتی به نام “الفبا” و خواندن آن در انجمن‌های ادبی شهر کاشان، توسط شعبه دو بازپرسی آران و بیدگل (به نیابت از شعبه هم عرض بازپرسی در کاشان) مورد بازجویی قرار گرفت.

آقای مهدوی‌فر در شعبه ۱۰۵ کیفری دو دادگستری کاشان محاکمه و به اتهام «نشر اکاذیب» به یک‌سال‌ونیم حبس محکوم شد.

نهایتا، شعبه بیست‌وسوم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان به ریاست حمیدرضا امانی حکم یک‌سال‌ونیم حبس وی را از طریق اصلاح اتهام از «نشر اکاذیب» به «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ده ماه حبس تقلیل و با «رعایت بند ب از ماده ۳ قانون وصول» مجازات وی را 
فارغ از ارزش ادبي اين متن -كه كم هم نيست- بايد بر شجاعت و شرافت اين شاعر درود فرستاد؛ اين است شاعر و مبارزي واقعي كه بايد تا پاي جان از او در مقابل سيستم حمايت كرد. "محمد مهدوی فر تخریب چی و غواص دفاع مقدس به اتهام سرودن شعري به دادگاه احضار شد.

« الفبا »

آ مثل آزادی بر ما شد ارزانی
آ مثل آب و برق شد مفت و مجانی

ب مثل یک باتوم در دست مردی شوم
روزی که می بارد بر ملتی مظلوم

پ پول ایرانی خاکش به سر گشته
در خواب می دیدم شاهی که برگشته

ت چون تجاوزگر در داخل زندان
دیگر نمی گویم از دختر ایران

ث ثبت دوران شد افعال زشت ما
نفرین و لعنت بر محصول کشت ما

ج جنتی زنده پویا و پاینده
ج جنتی جوک شد اسباب هر خنده

چ چاه نفت ما پولش کجا رفته
پول زبان بسته آخر چرا رفته

ح چون حجاب زن از کودکی تا گور
یا با زبان خوش یا با زبان زور

خ مثل خلخالی آدمکشی عالی
با این همه جانی جایش ولی خالی

د اول داعش محصول نادانی
خیلی شبیه ماست او در مسلمانی

ذ اول ذلت بیچاره این ملت
با این همه معتاد کو عامل و علت

ر اول رهبر ر آخر رهبر
ما جملگی یک تن او جمله بر ما سر

ز مثل زن مثل زن های معمولی
گفتم چرا می گفت از درد بی پولی

ژ ژنده پوش شهر یک کودک کار است
این طفلک معصوم کارش به اجبار است

س سایه ستار با عشق می رقصید
روزی بهشتی شد زیر کتک خندید

ش مثل یک شیاد بی رحم و بد رفتار
رحمت هزاران بار بر کرکس و کفتار

ص صورت ناهید زیباتر از خورشید
اما اسید جهل او را ز هم پاشید

ض ضجه ی انسان بر آسمان می رفت
شهریور ژاله مرداد شصت و هفت

ط چون طناب دار بالا و پر باریم
ما رتبه ی اول را در جهان داریم

ظ ظاهرش مثل پیغمبر خاتم
بویی نبرده او از خلقت آدم

ع عین عمامه دور سر طاغوت
فرجام هر طاغوت آخر شود تابوت

غ غزّه را باید با پول ایران ساخت
از پول نفت ما هر دفعه باید باخت

ف فتنه گر یاغی مطرود و بی ایمان
هشتاد و هشت درصد از مردم ایران

 ق مثل هر قتلی که جیره ای باشد
چون دانه ی تسبیح زنجیره ای باشد

ک مثل کهریزک یک جای وحشتناک
چندین جوان پاک برده به زیر خاک

گ مثل گورستان «کز خاوران خیزد
فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد»

ل مثل لبنانی ارجح به ایرانی
این سفره پر بود از شب های بی نانی

م مثل یک مسئول مسئولِ پاسخگو
پاسخ نمی گوید بر هر که الا هو

ن اول نعلین ن آخر نعلین
هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلین

و اول والی والی ولایت داشت
هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشت

ه هسته ای گشته یک ملت خسته
با اندکی نرمش او هسته را بسته

ی یحتمل فردا شاعر غمین باشد
یا در رجایی شهر یا در اوین باشد