برنده جایزه موسیقی جهانی آسیا
حسین علیزاده
دومین جایزه موسیقی جهانی آسیا از سوی مرکز موسیقی جهان در کرهجنوبی به حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده مطرح کشورمان، تعلق گرفت.
این بنياد که با عنوان مرکز موسيقى جهان فعالیت میکند، هر دو سال یکبار در مراسمی از هنرمندانی که باعث ارتباط کشورشان با دیگر نقاط جهان، بهخصوص کشورهای آسيايي شدهاند تقدیر میکند.
پیش از این در سال ٢٠١٤ این جایزه به یویوما تعلق گرفت و اینک در ٤ خرداد ٩٦، مصادف با ٢٦ می ٢٠١٧ جایزه این بنیاد به مسئولان فرهنگی سفارت ایران در کره به نمایندگی از حسين علیزاده اعطا شد.
حسین علیزاده در نامهای خطاب به مسئولان این بنياد نوشت: «به نام آنكه عشق را آفريد.... از دوران كودكى هنگامی كه روح و جانم را به موسيقى مىسپردم، ندايى به گوشم میرسيد كه میگفت: میدانى خوشبختى چيست؟ و من با دلى روشن میگفتم: خوشبختى يعنى شنيدن نغمههايى كه از دل فرشتگان تاريخ، جاریست. نغمههايى كه طنينانداز عشق، صلح، دوستى، برادرى و برابریست. از آن دوران هميشه آرزوهاى بزرگ در دلم جوانه میزد تا نغمههايى كه از دل مردمان وطن عزيزم ايران در جانم كاشته میشد، آن را در قلبم جاى داده تا به گوش عاشقان دنيا برسانم. بيش از ٥٠ سال فرازونشيب زيبايى طى شد تا من به اين افتخار نائل شوم كه نهتنها در ايران بلكه در جهان سفير عشق و دوستى بوده و از ثمره آن، همراز مردمانى با هر رنگ و هر نژاد باشم.
من قدردان مردمان عزيز ايران هستم كه مرا تا به امروز در دامانشان پروراندند تا به افتخار كسب اين جايزه نائل شوم.
سپاسگزارم از :
«World Music Center WMC»
«World Music Center WMC»
سپاسگزارم از رياست محترم آقاى Mr. Kang Sun-dae
سپاسگزارم از دانشگاه هنگ یانگMr. Lee Hee-su
و کلیه بانیان و دستاندرکاران این مراسم.
و کلیه بانیان و دستاندرکاران این مراسم.
همچنین سپاسگزارم از مسئولين محترم سفارت ايران در سئول- كره كه قبول زحمت نموده به نمايندگى از طرف اينجانب اين جايزه باارزش را دريافت میکنند».
شرق
حسین علیزاده و نسل ما
نگار بوبان
حسین علیزاده را نسل ما چگونه ميشناسد؟
نسلی که در کودکی، آثار او را از کانون پرورش فکری و بعد با مرکز حفظ و اشاعه و باز بعد از آن در چاووش ميشنید، ميآموخت، ميخواند، شاید مينواخت و حتما ميزیست.
نسلی که نوجوانیاش را با ترکمن، شورانگیز، راز و نیاز، نینوا، سرودهای آذربایجان و هجرانی شکل ميداد و در جوانی، دنیایش را با تنوع بینظیری از محتوای موسیقی علیزاده ميساخت و ميپرورد که در تکنوازیهایش روی صحنه، گروهنوازیها و ترکیبها و رنگآمیزیهای تا آن روز شنیدهنشدهاش از آواز و سازهای ایرانی و موسیقیهایش برای فیلم آفریده و شنیده ميشد.
مجموعه آثار او که این دنیا را برایمان هم ميساخت و هم پیوسته از مرزهایش به بیرون ميگسترد، زیادتر از آن است که حتی فهرست گونههایش را بتوان سریع در ذهن آورد؛ زیاد و آنقدر متنوع که پشت سر هم گوشدادنشان از شگفتی ترسآور میشود. چطور میشود یک نفر همه این صداها و نغمهها و در واقع این همه دنیای متفاوت و رنگبهرنگ را در درون خود زیسته باشد؟
ميگویم زیسته باشد، چون یقین دارم تکتک آنها حاصل درهمآمیزیِ میراث آموختهاش با عشق جبلی درونش، یافتههایش و یک تجربه زیسته واقعی اوست؛ مانند حالی از شیدایی، تب و هذیان که به نقل از خودش در قطعه ترکمن به آفرینش رسید.
اما مگر کار هنر و هنرمند چیست؟ شاید پاسخ این سؤال به تعداد و تنوع آفرینشگران و مخاطبان هنر باشد؛ اما برای من تعریفش ساده است:
کار اصلی هنرمند کشف است و ثبت و بازآفریدن آن کشف؛ کشفِ یک آن، یک فکر، یک احساس، یک موقعیت، یک فضا، یک ساختار، یک خیال، یک کُنجِ نامکشوف، یک موجودِ فعلا ناموجودِ تخیلی، یک جهان ذهنی. البته هنرمند برای اینکه بتواند آنِ کشفشدهاش را با دیگران شریک شود، به چیزی که قدیمتر صنعت ميگفتند، نیاز دارد: ابزارها و مهارتهایی که برای ثبت و بازگویی آن کشف یا چنانکه بعضیها نامش ميدهند؛ آن الهام، در دست دارد و هرچه دستش از آنها پرتر، بازآفرینیاش به آنچه ميخواسته نزدیکتر. آنکه صنعتِ کار را خوب میداند و اهل کشف هم هست، اگر عاشق هم باشد، دیگر ناگزیر است. ناگزیر است از بازآفریدنِ درونش در بیرون. ناگزیر از شریککردن دیگران در دنیایی که بر او گذشته یا او از آن گذشته است و ناگزیر است از گسترش مرزهایش به فراخور آن دنیاها که بعید است ناموجود را موجودکردن در محدوده مرزهای پیشین.
شاید همین نکته باشد که به سهو بعضی را با واژه نوآوری به گمراهی برده؛ غافل که نوآوری هدف نیست؛ اتفاقِ ناچار است برای بازآفریدنِ آن یافته، آن کشف، آن الهام؛ وقتی چیزی دیدهای که پیش از این نامی نداشته که پیش از تو کسی آن را به نامی نخوانده است. اما هر بازآفرینی هم حتما با اندوختههای قبلی ممکن ميشود. هیچ کاشفی بی هیچ پیشینه و اندوختهای نمیتواند بود و کشفی نمیتواند کرد.
کار هنرمند کشف آنهاست در درون و خلقشان در بیرون برای دیگرانی که با آثار او آن دنیاها را آرام آرام و شاید خیلی با تأخیر تجربه ميکنند و حتی شاید سالهایی بسیار دیرتر فقط بخشی از آن را فهمیده و زیسته باشند. اما این دیگران، کم یا بیش، دیر یا زود دنیایشان را با آثار او به شکلی دیگر ساختهاند و در مرزهای گسترشیافته او که در ابتدا غریب مينمود، به واقع زندگی ميکنند؛ زندگیِ ذهنی و احساسی و درونی. هنرمندِ این گونه، معمار یا خالق بخشی از دنیای دیگران شده است؛ دنیایی که بزرگیاش به تناسب گستردگی مرزهای اوست. شاید هم به همین سبب است که جدیدترین و پیگیرترین طرفدارانِ خلاقترینِ هنرمندان، همیشه تند و تیزترین منتقدان اویند. زندگی در دنیایی که هنرمند برای آن دیگران ساخته، یک واقعیت است؛ یک واقعیت کاملا جدی. کیست که از زندگی در یک دنیا و ناخوشایند یافتن گوشههایی از آن، پیش خالقش شکایتی نبرده باشد؟
حسین علیزادهای که نسل من ميشناسد، در تمام این سالها نه تنها هیچگاه از کارش نکاسته و نکاهیده و پیوسته موسیقی آفریده است؛ بلکه همیشه به عشقش به موسیقی و نیز به آنچه به عنوان نقش هنرمند موسیقیدان در جامعه ميشناخته، پایبند بوده و در کنارش هرچه ميتوانسته برای آموزش و پرورش جوانترها کرده است. اما به گمان من مهمتر از هر چیز، حسین علیزاده موسیقیدانی است که دنیایی دیگر ساخت؛ چنانکه یک هنرمند ميسازد. دنیایی که دوستدارانش اغلب از آن با مثال راز نو یاد ميکنند. اما قطعا بههیچوجه به آن منحصر نیست. دنیایی که از کودکی تا اکنون که دیگر میانسال شدهایم، با ماست و مرزهای گستردهاش اکنون سرزمین زندگی شخصی و موسیقاییمان شده است. سرش سبز و دلش خوش باد!*
*به یاد این مصراع حافظ: سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
روزنامه شزق