عکس ها: تاج السلطنه، بی بی مریم بختیاری، بی بی خانم استرآبادی، صدیقه دولت آبادی
روشنفکری پدیدهای مردانه نیست اما سنگینی و وزن حضورمردان و مطرح تربودنشان حتی درعرصه جنبش روشنفکری میهنمان مشهود بوده است. معنای سخن این نیست که زنان روشنفکر و تاثیرگذارنداشتهایم (۱) پرسش اما این بوده است که چرا تعداد، میزان حضور و تاثیر گذاری زنان روشنفکردرجامعه و حتی جنبش روشنفکری نسبت به مردان روشنفکرکم تراست، و حتی روشنفکری ما هم " مذکر" است. این پرسش البته تازگی ندارد واز آغازِ حیات روشنفکری درمیهنمان مطرح بوده است.
"فکر" پدیدهای فرا جنسیتی ست. فکراصیلِ مردانه وزنانه درمعنای فکرِدرجه یک و دو، وجود نداشته و ندارد. تفاوتهای زیست شناسی، روان شناختی و فیزیولوژیک، یا تمایزهای جسمانی، ذهنی، روانی و اخلاقی (عاطفی) بین زن و مرد نقشی تعیین کننده در ماهیت و روند شکل گیری فکر و محتوی آن ندارند. عوامل سرشتی، موروثی و ژنتیک برتمامی پدیدههای روانی و ذهنی، و برظرفیت و توانائی این پدیدهها تاثیر گذارند اما " فکر" بیش ازهرچیز تحت تاثیرعوامل و بازتابهای محیطی (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دینی، اقتصادی و...) شکل و قوام میگیرد. فکررا پدیدهای " به غایت پیچیده" خواندهاند که خاستگاه آن به طوراساسی قشرمغز به ویژه در منطقه بخش قدامی مغز (بخش پیشانی) است، رشد قشرمغز و این ناحیه را در انسان حاصل تکامل کار و گفتار و نوشتار دانستهاند. فکر و " تفکر" محصول روندهائی ناشی ار تآثرات محیط، طبیعت، جامعه و ارگانیسم انسان است. فکرساختن و پرداختن تآثرات درک شده و یا جنبشی ناشی از فعالیتهای عالی عصبی و تآثرات متقابل مهار و برانگیختگی ست. فکر و تفکر بیش ازهرعاملی محصول تعامل و تصوری ست که انسان از محیط، پدیدهها و اشیاء دارد، محرکها وتصوراتی که از طریق حواس به مغز میرسند، بنابراین محتوی فکر انسان بیش ازهرچیزناشی از دنیای پیرامون اوست. انسان اما این توانائی ذهنی و روانی را نیز دارد که به طورارادی محتوی تفکر خود را تغییر دهد یا از ورود برخی تآثرات درک شده به حیطه تفکر جلوگیری کند. تفکر در روند شکل گیری و پیشرفتاش به تعمیم، حکم، استقراء، استدلال و استتنتاج، و عمل خواهد رسید.
غیبت یا حضور کمرنگ زنان در عرصه روشنفکری و به طور کلی تاریخ تفکررا بیش ازهرچیز میبابد در نقش عوامل محیطی دید و سراغ موقعیت، جایگاه و نقش زنان در خانواده، جامعه و تاریخ رفت. سوء تفاهم بزرگی ست که پنداشته شود سرشت و ماهیت زنانه، و وراثت و ژنتیک، ویا تمایزهای زیستی، روانی و فیزیولوژیک نقش تعیین کننده در این غیبت و حضور کمرنگ دارند. جامعه، دین، فرهنگ، سیاست و دیدگاههای مردسالارانه از موانع مشارکت و حضورزنان، پرواز فکرو دست یافتنِ آنان به فکر"روشن" بودهاند.
بنابراین پاسخ این پرسش که چرا زنان روشنفکرحضور تاریخی و اجتماعیشان نسبت به مردان روشنفکر کمرنگ تراست، روشن است. تجربههای تاریخی نشان دادهاند نقش بازی کردن عوامل تاریخی و اجتماعی ست که فکر"روشن " پدید میآورد. فکر روشن بربستر یک رابطه و تعامل اجتماعی و حضور در عرصههای مختلف حیات اجتماعی پدید میآید. محدودیتهای گوناگون، به ویژه محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی و فقدان فرصت و امکان حضورفعال درعرصه جامعه وتبادلها فکری مانع پرواز فکر به سوی فکر" روشن" است.
زنان در طول تاریخ در وجه غالب تحت نفوذ و سیطرۀ فکر مردانه زیستهاند، دراین معنا که مصرف کننده فراوردههای فکرمردان بودهاند. محدودیتها و نیز تفوق فرهنگ مرد سالارانه سبب شدهاند تا زنان کمتر به تولید فکر، گفتمان وایده سازی روی آورند و اگر در این عرصه دستاوردهائی نیز داشتهاند، هم فرهنگ و قوانین مذکر و مردسالارانه، سنت و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، و هم "خویشتن گریزی " زنان مانع از انتشار و توزیع شایسته ایدهها شدهاند.
در حال حاضر شرایط و روابط تا حدودی فرق کرده و دیگرگونه شدهاند، رویکرد مردانه به عنوان رویکردی غالب در میهنمان در حال ریزش است. دستاورد تلاش و مبارزه زنان در ایران و جهان، انقلاب عظیم ارتباطی و رسانهای، زنان را با درسها وتجربههای ارزشمندی آشنا کرده است. فرآیند تولید فکر، گفتمان و ایده، پرسشگری و نقادی، آینده نگری و آزادیخواهی و آزاد اندیشی در میان بخش بزرگی از زنان میهنمان ارتقاء کمی و کیفی چشمگیری داشته است. زنان روشنفکرهرگونه تبعیض فردی و اجتماعی که عامل آن جنسیت زنانه باشد را زیرپرسش و نقد بردهاند و با آن مخالفت کردهاند. امروز حتی درجنبش روشنفکری ایران تفوق مردانه بهم ریخته است واین جنبش روبه سوی توازنی جنسیتی دارد. زنان روشنفکر همسنگ و هم وزن با مردان این جنبش را تقویت میکنند تا بی شک برضعفها و لغزشها، از جمله نگاه " مذکر" در روشنفکری میهنمان، غلبه کنند.
****
زیرنویس:
*برگرفته از کتابِ "در سایش روشنفکری"، در دست انتشار.
۱- در کتاب "در ستایش روشنفکری" نام و زندگی نامۀ دهها زن روشنفکر آمده است.