به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۸

سحر خدایاری و دردی به نام “عوض شدن صورت مسأله”

عصر ایران؛ جعفر محمدی – ماجرای “سحرخدایاری” – دختر عاشق فوتبال که در مقابل دادسرا خودسوزی کرد و درگذشت – اینک به نقل محافل تبدیل شده است و صد البته بحث های انحرافی، جای اصل بحث را گرفته است؛ انگار نه انگار که در این میان یک انسان جان باخته است!

دعوا بر سر این است که آیا برای او ۶ ماه حبس بریده بودند یا نه؟ آیا فلان رسانه این خبر را منتشر کرده بود یا نه؟ با رسانه های منتشر کننده خبر چه کنیم؟ چرا فلان نماینده مجلس در این باره فلان حرف را زد؟ فلان بازیگر در اینستاگرامش در این باره چه نوشت؟ آیا سحر خدایاری تعادل روانی داشت یا نه؟ در بازجویی ها با او چگونه رفتار شده بود؟ حتی پای پدر پیرش را نیز به میان کشیدند تا او علیه کسانی که از این ماجرا بهره برداری سیاسی کرده اند بیانیه وار حرف بزند و … .

اما هیچ کدام از رسانه های رسمی و مسؤولان و نمایندگانی که این روزها درباره سحر خدایاری با هم بحث و جدل می کنند و به هم می تازند، به این نمی پردازند که اساساً چرا باید او را بازجویی و محاکمه می کردند که کار به اینجا بکشد یا نکشد؟

مگر در دانشکده های حقوق تدریس نمی کنند که «جرم، فعل یا ترک فعلی است که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد»؟
سحر خدایاری چه فعل یا ترک فعل مجرمانه ای مرتکب شده بود که باید دستگیر می شد و کارش به پلیس و دادسرا کشیده می شد و بعد درگیری و توهین به مأموران پیش می آمد و نهایتاً هم خودش را آتش می زد؟!

در کدام یک از متون حقوقی نظام جمهوری اسلامی ایران آمده است که ورود زنان به استادیوم ها جرم است و مجازات دارد؟
اشتباه نکنید! در این نوشتار درباره خوب یا بد بودن حضور زنان در استادیوم ها بحث نمی کنیم، حرف بر سر این است که در حال حاضر همه درباره چیزی بحث می کنند و عده ای هم برخورد عملی می کنند که اصلاً در قانون جرم انگاری نشده است.

اگر نیک بنگریم، سحر خدایاری باید به عنوان شاکی به دادسرا می رفت نه به عنوان متهم. اگر مأموری مانع از ورود او به استادیوم می شد، این سحر خدایاری بود که باید به قوه قضائیه شکایت می برد که ضابطتان مستند به کدام ماده قانونی مرا منع کرده است؟ نه این که او را به عنوان متهم بگیرند!

“عوض شدن صورت مسأله” درد بزرگ جامعه ماست و درد بزرگ تر این که خیلی جدی درگیر “مسأله تحریف شده” می شویم و مدام این ماجرا تکرار می شود.