علی محمد اسکندری جو، نویسندهی کتاب نیچهی زرتشت، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به روسوفیلهای وطنی و نقش الکساندر دوگین در روسیهی پوتین پرداخت؛ در بخشی از این یادداشت آمده است: «هشت سال پیش این تئوریسین دکترین «اوراسیا» [دوگین] در حالی که آر. پی. جی بر دوش میکشید فریاد جنگ با اوکراین سر میداد. رجزخوانی او چنان بالا گرفت که کرملین مجبور گشت وی را از دانشگاه مسکو اخراج کند و بی صدا به تهران بفرستد تا آنجا به عنوان استاد مدعو به تبیین دکترین اوراسیایی بپردازد و در ضمن جایزه هم بگیرد!»
متن کامل یادداشت را در ادامه بخوانید:
به لحاظ تاریخی باور ندارم آینده ما گذشته غرب باشد (نگرش فردیدی) بلکه فردای ایران را دیروز روسیه می دانم. حال که به هر دلیلی سالهاست روسی نمی خوانیم اما «روسیه» را هم نخوانیم؟ به واقع سطح آگاهی عمومی ما از فرهنگ روس و سیاست کرملین و آنچه در دهلیز آن می گذرد بهگونه حیرت آوری پایین است. بیتعارف، ما در روس شناسی فقیریم و بضاعت ما اندک است.
بی گمان روسیه «پوشکین» همان روسیه «پوتین» نیست. روسیه پوشکین سرشار از ادب و زیبایی و ذوق و هنر است حال آنکه روسیه پوتین همان روسیه «دوگین» است؛ روسیه آکنده از نفرت و انزجار از غرب بویژه آمریکا. هر چه الکساندر پوشکین بشارت عشق و دوستی می دهد، الکساندر دوگین اما بر فراز کرملین ندای شوم جنگ و بوی خون میدهد.
1387581_894-2.jpgالکساندر دوگین که در ایران چهرهای آشناست، آنقدر آشنا که برخی از روسوفیلهای وطنی حتی او را فیلسوف فیلسوفان و دانشمند و نابغه دهر خطاب میکنند؛ در غرب اما دوگین را چنین نه می شناسند و نه ارج مینهند. آنجا او را یک فاشیست سوداگر و تئوریسین افراطی جنبش سیاسی «اوراسیا» میشناسند.
دوگین سالها به هنگام دیدار از ایران کوشیده است تا در نگاه به شرق بویژه کرملین سهمی داشته باشد.
هشت سال پیش این تئوریسین دکترین «اوراسیا» در حالی که آر. پی. جی بر دوش میکشید فریاد جنگ با اوکراین سر میداد. رجزخوانی او چنان بالا گرفت که کرملین مجبور گشت وی را از دانشگاه مسکو اخراج کند و بی صدا به تهران بفرستد تا آنجا به عنوان استاد مدعو به تبیین دکترین اوراسیایی بپردازد و در ضمن جایزه هم بگیرد!
این سرنوشت تراژیک که اوکراین امروز دچار آن گشته آیا نتیجه سالها تلاش الکساندر دوگین و حلقه یاران او در اتاق فکر مسکو مشهور به «دهلیز کرملین» و یا نفوذ یاران او در مجلس شورای ملی روسیه (دوما) نیست؟ بی سبب نیست که اکثر مقامات روسی که اتحادیه اروپا و امریکا آنها را تحریم کردند همه از دوستان و عاشقان الکساندر دوگین هستند؛ همان یارانی که سالها همنشین پوتین و یار غار و شکار او به شمار میروند.
نظرات جنجالی دوگین علیه غرب بویژه امریکا چنان در نهادهای امنیتی و نظامی و نیز اتاق فکرهای رنگارنگ روسیه نفوذ کرده است که به باورم نباید حیرت کنیم که چرا تانکهای روسی به بهانه مبارزه با «فاشیسم» وارد اوکراین شدند، بلکه حیرت کنیم چرا هشت سال پیش چنین نکردند که امروز میکنند. مگر کرملین با کاپیتالیسم روسی میتواند به جنگ کاپیتالیسم غربی برود؟ آیا «حقیقت» نخستین قربانی جنگ نیست؟ جنگ روسیه با اوکراین آیا جنگ حق علیه حق است یا جنگ باطل علیه باطل یا هیچکدام؟
در سالهای گذشته بسیار به نظرات افراطی و جایگاه والای دوگین در کرملین و نفوذ او در خارج از مرزها هشدار دادم و نوشتم که این تئوریسین جنجالی به بهانه روایت «ناتو» او هم یک روایت روسی و کرملین پسند خواهد ساخت و سپس «ناقوس» جنگ را از بام کرملین به صدا درخواهدآورد.
پیداست تراژدی خونین اوکراین در این روزهای سخت نباید بهانه شود تا فرصت طلب شوم و با قلم قلیایی علیه روسوفیلها بنویسم، بویژه علیه آنها که این سالها نان «برلین» میخورند و منت کرملین میکشند. کتابها و مقالاتم نشان میدهند که بیست سال است روسیه و پوتین و دوگین را میخوانم و البته علیه فراکسیونی از حزب توده هم که هر هفته از مسکو یک «جیره خشکه» دریافت میکند تا به نام نقد و تفسیر هفتگی در ارگان حزب منعکس کند نیز نقدهایی نوشتهام و اهانتها شنیدهام.
مدتیست رفقا به برخی منتقدان که گاهی نقدی نسبت به مواضع حزب توده دارند بجای پاسخ اما حمله و اهانت میکنند که ملالی نیست بجز دوری دیالوگ!
با این حال رفقا همچنان چشم انتظار مسکو هستند که جیره خشکه هفتگی را این بار چگونه ترجمه کنند تا در تبیین سیاست مسکو همه روسوفیلها از چپ و راست خشنود شوند. گویی رفقا بر قامت پوتین «شنل» فرماندهی استالین انداختهاند تا ارتش رهایی بخش سرخ را به جبهه جنگ علیه «فاشیسم» اوکراینی بفرستد و «زلنسکی» هم پنداری هیتلر زمانه گشته است.
شاید هم این شاخه از حزب توده با حزب کمونیست روسیه قرارداد «کاپیتولاسیون» امضا کرده است؛ مگر نه اینکه این رفقا در چند سال گذشته از ساورنتی و استقلال حزبی بسیار دور شدهاند. کاپیتولاسیون روسی چنان گریبان گرفته است که گویی این حزب «تحت الحمایه» کرملین است! بنابراین بعید به نظر می رسد رفقا روزی تحت لوای «انترناسیونال» یا جهان وطنی بخواهند حتی نقدی «نرم» و نمکین از بلندپروازی یاران دوگین در اوکراین داشته باشند. البته کادر مرکزی برلین نشین تمایل ندارد اعلام کند برخی مطالب ترجمه شده و انتشار یافته در ارگان حزبی را همان شاگردان «الکساندر دوگین» مینویسند و میفرستند تا در سایت آنها منعکس شود. امروز چندان حیرت انگیز نیست که ائتلاف شوم مشهور به «نعل اسب» از کرملین تا برلین گسترده است.
هزار سال پیش که «ولادیمیر» شاهزاده روسی برای یافتن و انتخاب دین و جهانبینی جدید به یونان سفر کرد و از امپراتوری بیزانس با کوله باری از سخت افزار و نرم افزار فرقه دینی ارتدوکسی (صلیب و انجیل و تمثال و ...) به کشور بازگشت، زیبنده بود آن زمان عنایتی هم به میراث آتن و ارسطو و افلاطون و سقراط میداشت. شایسته بود ولادیمیر «دیالوگ» را نیز به دوش میکشید و همراه کشیشان ارتدوکسی چند مستشار یونانی هم به روسیه میآورد تا اندک اندک دولت و ملت را با سازوکار دیالوگ آشنا کند تا امروز جهان شاهد چنین ریشخند و نیشخند دوگین به دیالوگ نباشد.
الکساندر دوگین به سبب کرونا به ایران سفر نمیند اما از طریق ویدئو کنفرانس همچنان فعال است؛ یاران و شاگردان وی هم تفسیرها و نقدهای بسیاری را هفتگی در اختیار حزب قرار میدهند. امید که روزی کرملین کعبه هیچ ایرانی نباشد، خواه چپ باشد و خواه راست. امید که سقراط آن زنده جاوید با کوله بار دیالوگ و دیالکتیک از راه مسکو به تهران بیاید و برای ما هم فلسفه را از سیاست جدا سازد تا در این مرز پر گهر بیش از این شاهد فقر دیالوگ و دیالکتیک در فرهنگ و سنت ایرانی نباشیم. امید که روسوفیلها هم اندکی «درنگ» دیالکتیکی (پرسشی) در خویش و از خویش کنند تا دیگر شاهد تحت الحمایگی این حزب دیرین ایرانی نباشیم.