به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اسفند ۰۹، ۱۴۰۰

اگر کیانوری و طبری بودند، جز این می‌گفتند؟!

دفاع از حملۀ نظامی روسیه به اوکراین، وظیفۀ مقامات کرملین است نه وظیفۀ چهره‌های سیاسی و مذهبی در ایران. تا جایی که اگر کیانوری و طبری اکنون بودند شبیه همین توجیهات را می آوردند. 

    عصر ایران؛ هومان دوراندیش - جوّ عمومی شگفت‌انگیزی که در دنیا علیه روسیه بابت تجاوز نظامی به اوکراین شکل گرفته، شگفت‌انگیز است. انبوه خبرهای منفی دربارۀ روسیه به قدری زیاد است که نمی‌دانی کدامش را بخوانی!


   اگرچه هنوز زود است که بگوییم روسیه در اوکراین کارش به درازا می‌کشد یا نه، ولی واکنش قابل توجه دولت‌های غربی از پایان روز دوم جنگ، بسیاری از مردم دنیا را امیدوار کرده است که روسیه نمی‌تواند در اوکراین به اهدافش برسد.


   قوی‌تر شدن واکنش آمریکا و اتحادیۀ اروپا علیه روسیه، البته ریشه در مقاومت مردم اوکراین و شجاعت تحسین‌برانگیز ولادیمیر زلنسکی دارد که حاضر به فرار از اوکراین نشد.


   در شرایطی که زلنسکی پیشنهاد آمریکا برای خروج از اوکراین را نپذیرفت و در کنار مردم کشورش ایستاد، ترجیع‌بند سخنان عده‌ای در ایران، چیزی جز این نیست که زلنسکی قبلا کمدین بوده!


   کمدین بودن اما جرم نیست و بزرگانی چون چارلی چاپلین و باستر کیتون و وودی آلن هم کمدین بوده‌اند؛ ولی اگر حضور یک کمدین در دنیای سیاست قبحی هم داشته باشد (که ندارد)، به این حضرات باید گفت مجموعۀ مواضع شما دربارۀ کرونا در دو سال اخیر، به خوبی نشان می‌دهد که شما هم گاه کمدین‌هایی به نظر می آمدید که در فضای سیاسی پرسه می‌زنید؛ با این تفاوت که کمدی شما "کمدی سیاه" است و عواقب ناگواری به بار آورده است.


   ضمنا زلنسکی در مقام کمدین، دست کم در خدمت خنداندن و شاد کردن مردم کشورش بوده است. بهتر نیست کسانی که با شادی مخالف اند و - به قول شاملو - تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند قصۀ ورود یک کمدین به عالم سیاست در کشور اوکراین را فراموش کنند و کمی به این موضوع بیندیشند که خودشان با این همه "زندگی‌ستیزی"، چطور تصمیم گرفتند وارد دنیای سیاست شوند؟


   به هر حال کمدین خوب آن است که مردم را بخنداند نه اینکه بگریاند. مردم کمدین‌ها را دوست دارند. اگر کسی حرف‌هایش کمیک باشد ولی مردم از او متنفر باشند، او قطعا کمدین خوبی نیست!‌


   اما از این نکات که بگذریم، در یکی دو روز اول حملۀ روسیه به اوکراین، برخی در داخل ایران سعی کردند سیاست مسکو را توجیه کنند.


    از این آقایان محترم باید پرسید مگر شما اعضای حزب توده هستید که این طور به نفع تصمیمات کرملین موضع می‌گیرید؟ اگر الان کیانوری و احسان طبری به جای شما بودند، آیا چیزی جز همین حرف‌های شما را تحویل خلق‌الله می‌دادند؟ دفاع از حملۀ نظامی روسیه به اوکراین، وظیفۀ مقامات کرملین است نه وظیفۀ چهره‌های سیاسی و مذهبی در ایران.


   اینکه برخی از ائمۀ جمعه لازم دیدند شتاب‌زده و زودهنگام در قبال جنگ موضع‌گیری کنند، فقط وقتی می‌توانست موجه باشد که ایران هم درگیر جنگ شده باشد. وقتی نه ایران به کشوری حمله و نه کشوری به ایران حمله کرده، چه دلیلی دارد امام جمعۀ این یا آن شهر، دربارۀ جنگی که اساسا ناموجه است، موضع‌گیری کند؟ آن هم موضع‌گیری به سود کشور متجاوز.


   وانگهی اگر هم قرار باشد به نفع روسیه موضع‌گیری شود، خرد سیاسی حکم می‌کند به صبوری. وقتی کیفیت جنگ به هیچ وجه معلوم نشده، موضع‌گیری زودهنگام ممکن است مایۀ خسران یا دست کم بدنامی شود.


   مقاومت مردم اوکراین در کنار ارتش این کشور در خیابان‌های شهرهای گوناگون سرزمین‌شان، آن قدر قابل احترام بوده که در سومین روز این جنگ نابرابر، مردم متمدن دنیا به احترام اوکراینی‌ها کلاه از سر برداشتند و امروز، در چهارمین روز جنگ، احتمال ورود داوطلبان خارجی به اوکراین برای جنگیدن در کنار مردم این کشور مطرح شده است.


   به هر حال تندروهای وطنی در این ماجرا جوگیر شدند و سریعا ادعا کردند که غرب پشت اوکراین را خالی کرده است. اما تدریجا دارد معلوم می‌شود که این طور نیست.


   تحویل گستردۀ کمک‌های نظامی کشورهای غربی به اوکراین آغز شده و تسلیحات و تجهیزاتبیشتری نیز در راه است. تحریم پوتین و لاوروف از سوی اتحادیۀ اروپا و اخراج روسیه از شورای اروپا، تحریم‌های رو به تزاید آمریکا علیه روسیه و کوتاه شدن نسبی دست روس‌ها از سوئیفت، که می‌تواند شکل شدیدتری هم به خودش بگیرد، دلالت دارند بر اینکه پشت اوکراین آن قدرها هم خالی نیست.


   اما مسئلۀ اصلی این است که روسیه در این جنگ چه پیروز شود چه شکست بخورد، هزینۀ سنگینی گریبانگیرش خواهد شد چراکه با تمام قوا پشت پا زده است به عقلانیت، و با این کارش قواعد جامعۀ جهانی را به هیچ گرفته و دنیا را در معرض جنگ جهانی سوم قرار داده است.


   به نظر می‌رسد تصمیم اتخاذ شده در کرملین برای ورود به جنگ، آن قدرها هم مورد اجماع مقامات رده‌بالای رژیم پوتین نبوده و برخی از آن‌ها تحت فشار پوتین از این تصمیم حمایت کرده‌اند.


   مثلا نحوۀ مواجهۀ لاوروف و مدودف با عواقب فعلی این جنگ، آشکارا متفاوت بوده است. لاوروف روز گذشته با چهره‌ای آشکارا نگران و در هم ریخته، می‌کوشید مثل یک میانه‌روی عاقل دربارۀ جنگ حرف بزند، ولی مدودف با خشمی مشهود، خواستار قطع رابطۀ دیپلماتیک روسیه با همۀ کشورهای اروپایی شد!


   اگر اوکراین دوام بیاورد و ایستادگی‌اش کوتاه‌مدت نباشد، ممکن است آثار اختلافات احتمالی هیات حاکمۀ روسیه در قبال این جنگ، آشکار شود. برخی حتی احتمال می‌دهند جنگ اوکراین می‌تواند آغاز استخلاص روسیه از پوتین باشد. وزیر خارجه بریتانیا هم امروز به این نکته اشاره کرد.


   اما مهم‌ترین جنبۀ جنگ اوکراین، تفهیم این واقعیت به ولادیمیر پوتین است که جهان دموکراتیک غرب همان طور که نازیسم و فاشیسم و کمونیسم را راهی سطل آشغال تاریخ کرد، در صورت لزوم، پوتینیسم را هم نابود خواهد کرد.


   پوتینیسم البته ایدئولوژی نیست و صرفا رژیم سیاسی خاصی است که پشتوانه‌های فکری عمیقی هم ندارد. پوتینیسم در مجموع نوعی الیگارشی است، مبتنی بر ناسیونالیسم روسی، نوستالوژی کمونیستی، محافظه‌کاری فرهنگی (مسیحیت ارتدوکس) و سرمایه‌داری فاسد و رها از قانون.


   به هر حال قبل از شاخ و شانه کشیدن پوتین برای جهان دموکراتیک، هیتلر و موسولینی و اتحاد جماهیر شوروی در اثر وحدت اروپا و آمریکا از صحنۀ تاریخ حذف شدند؛ پوتین هم اگر عمیقا به نزاع با جهان دموکراتیک برخیزد، سرنوشتی بهتر از هیتلر نخواهد داشت.


   جنگ اوکراین تا همین جا هم نشان داده است که ظاهرا تصور عمومی مردم جهان دربارۀ قدرت ارتش روسیه، تا حدی غلوآمیز بوده. مهم‌ترین پشتوانۀ پوتین برای درافتادن تمام‌عیار با جهان غرب، تسلیحات اتمی روسیه است؛ اما در یک جنگ اتمی، روسیه باید انبوهی از کشورها را نابود کند.


   جمعیت روسیه تقریبا 145 میلیون نفر است، ولی جمعیت اروپا و آمریکا و متحدین درجه‌یک آمریکا، مثل ژاپن و استرالیا و کرۀ جنوبی، یک میلیارد و 300 میلیون نفر است (بدون احتساب هند). در یک جنگ اتمی، آنچه قطعا نابود می‌شود، ملت کم‌شمار روسیه است؛ ولی ملل مخالف روسیه، به علت کثرت جمعیت، شانسی برای بقا خواهند داشت.


   اگر کار به این مراحل حاد و بحرانی برسد، شانس بقای پوتین در داخل خود روسیه نیز به شدت کاهش می‌یابد؛ چراکه جنگ جهانی (چه اتمی چه غیر اتمی)، بیشترین تهدید را متوجه ملت روسیه می‌کند نه مللی که جمعیتشان حدود ده برابر ملت روسیه است و در نقاط مختلف دنیا پراکنده‌اند.


   کسانی که مدافع سیاست کرملین در جنگ اوکراین هستند، باید به این نکته توجه کنند که دفاع ناموجه‌شان از جنگ‌افروزی پوتین، ایران را به یکی از کشورهای اقماری روسیه بدل می‌کند. و در صورت بالاگرفتن جنگ و ساقط شدن حکومت پوتین، بعید نیست که ایران هم دچار تلاطمات سیاسی خانمان‌سوز شود.


   بنابراین نئوتوده‌ای‌های داخل کشور بهتر است با تماشای تانک‌های ارتش سرخ در شهرهای اوکراین، ذوق‌زده نشوند و به عواقب شکست سنگین پوتین در این جنگ فکر کنند. این عواقب ممکن است برای خود این روسوفیل‌های وطنی هم وخیم باشد. تدبیر یعنی نگریستن به عاقبت امور.


    اما بر فرض که روسیه در این جنگ به‌تمامی پیروز شد و پوتین به همۀ هدافش رسید. دفاع ولو تلویحی از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، از این حیث هم قابل نقد است که اگر در آینده رابطۀ ایران و روسیه به هر دلیلی - مثلا به دلیل بروز اختلاف حاد بر سر دریای خزر - دچار مشکلات اساسی شود، کسانی که امروز ولو تلویحا مدافع حل و فصل مشکلات روسیه و یک کشور دیگر از طریق حضور ارتش روسیه در خاک آن کشور هستند، دیگر نمی‌توانند قلدری احتمالی روسیه علیه ایران را محکوم کنند. اگر هم چنین کنند، حرفشان مقبول و مسموع نخواهد بود.


   کسانی می‌توانند مردم کشورشان را در برابر متجاوز خارجی بسیج کنند، که قبلا از منطق نهفته در تجاوز آن متجاوز دفاع نکرده باشند.


   سیاست عرصۀ ائتلاف‌های ابدی نیست. به ایام اختلاف هم باید فکر کرد. بویژه اختلاف با کشوری که قبلا دو بار به خاک ایران تجاوز کرده و بخش‌های مهمی از ایران را بلیعده است؛ کاری که امروز پوتین می‌خواهد با اوکراین بکند، همان کاری است که قبلا تزار با ایران کرده است.