مهناز پراکند*
جمهوری اسلامی و حق تحصیل
در اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تأکید شده است که همه مردم از حقوق یکسان در برابر قانون برخوردار هستند.
حکومت موظف است از همه مردم حمایت برابر در مقابل قانون بعمل آورد. از جمله حقوقی که همه مردم بطور یکسان از آن برخوردارهستند، حق تحصیل و آموزش است که دولت موظف شده است امکانات آموزش وپرورش رایگان و تعمیم و گسترش آموزش عالی را برای همه فراهم کند.
اما هیچگاه به این قبیل قوانین که دربر گیرنده حقوق همگان است توجهی نشده ودر برهه های مختلف زمانی با دور زدن قانون و به بهانه های گوناگون گروههائی از
مردم مورد تبعیض قرار گرفته اند که یکی از این تبعیضات، تبعیض تحصیلی و محرومیت از حق آموزش و تحصیل برای گروه هائی از مردم است. در جمهوری اسلامی ایران گروه های زیر از تبعیض تحصیلی و محرومیت از حق آموزش رنج می برند:
١– دانشجویان ستاره دار:
عملکرد مسئولین نظام از ابتدای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به گونه ای بوده است که نشان می دهد هر گونه انتقاد و اعتراضی اعم از صنفی، مدنی و سیاسی از نظر آقایان تقابل با نظام تلقی شده ودانشجوی معترض یا منتقد با احضارشدن به کمیته انضباطی دانشگاه، محرومیت موقت ویا دائم از تحصیل، اخراج از دانشگاه وحتی تشکیل پرونده در دادگاه انقلاب ومحکومیت به حبس مواجه می شود. رویه حاکم نشان داده است که دانشجوی بازداشت یا زندانی شده نیزحقی به تحصیل ندارد وبرای همیشه از تحصیلات دانشگاهی محروم می شود.
روند ستاره د ار کردن و محرومیت دانشجویان از حق تحصیل در هر مرحله ای از مراحل تحصیلی پیش می رود. تعدادی از دانشجویان ستاره داربعد از گذراندن دوره لیسانس و قبولی در امتحانات ورودی دوره فوق لیسانس از ورود به دانشگاه محروم می شوند. این دسته از دانشجویان به حراست سازمان سنجش یا وزارت اطلاعات احضار می شوند و در آنجا به آنها اطلاع می دهند که علیرغم قبولی در امتحانات از ورود به دانشگاه محروم هستند. من در طول مدت وکالتم در ایران با تعداد زیادی از این دانشجویان برخورد داشته ام که برخی از آنان با وجود قبولی دردو رشته فوق لیسانس آنهم با رتبه اول از ادامه تحصیل محروم شدند. برخی از این دانشجویان، در مراحل پایانی دوره لیسانس وبرخی در مرحله ورود به دوره دکترا از تحصیل محروم گشته اند.
روند محروم کردن دانشجویان معترض، منتقد و یا فعالان سیاسی از تحصیلات دانشگاهی از سال های نخست بعد از استقرار جمهوری اسلامی ایران شروع شده و تا کنون ادامه دارد. در سال ١٣۵٩ به بهانه انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تعطیل شدند ودانشجویان مدت ٣ سال بلاتکلیف شدند. بعد از ٣ سال که مجددآ دانشگاهها بازگشائی شدند، موج بزرگی از دانشجویان با تعلیق از تحصیل و اخراج از دانشگاه مواجه شدند. به این دسته از دانشجویان محروم از تحصیل عنوان دانشجوی تعلیقی داده بودند. در آن دوره که من دانشجوی سال سوم حقوق در دانشگاه تهران بودم به همراه تعداد زیادی از دانشجویان هم دوره ای خود باعنوان دانشجوی تعلیقی از حق ادامه تحصیل محروم بودیم نهایتآ با تشکیل هیأتی بنام هیأت پیگیری وضعیت دانشجویان تعلیقی اجازه ادامه تحصیل به ما داده شد.
در آن سال های ابتدائی استقرار جمهوری اسلامی ایران حتی برخی دانش آموزان منتقد و معترض به سیستم حاکم نیز از ورود به مدارس و دبیرستانها و ادامه تحصیل محروم شدند.
٢ – بهائیان، گروه دوم قربانیان عقیدتی محروم از حق تحصیل را تشکیل می دهند:
بهائیان ایران نه به دلیل فعالیت سیاسی بلکه صرفآ به جهت عقیده و اعتقاد به دیانت بهائی در تمام سال های پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران از حق تحصیل و آموزش محروم بوده و هستند. محرومیت بهائیان نیز از حق تحصیل، هیچ مستند قانونی ندارد. اما برای این منظور متوسل به ابزارهائی فراقانونی می شوند:
یکی از این ابزارها مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. درسال ١٣۵٩ که به بهانه انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاه ها، درب دانشگاه ها به روی دانشجویان و اساتید دانشگاهی بسته شد. با تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیم گیری دررابطه با برنامه های درسی و موضوعات تحصیلی دانشگاهی وسایر مسائل مرتبط با دانشگاه ها، به عهده این شورا گذاشته شد. از آن تاریخ تا کنون این شورا فعایت خود را آغازو مصوبات مختلفی صادر کرده است که یکی از آنها مصوبه معروفی است که به استناد آن جوانان بهائی از ورود به دانشگاه و یا ادامه تحصیل در دانشگاه محروم می شوند. نکته جالب در این خصوص این است که کلیه مصوبات شورا درمجموعه قوانین حقوقی همه ساله منتشر می شود اما این مصوبه در هیچیک از مجموعه قوانین منتشر نشده و حاکمیت تا کنون از علنی کردن آن و ارائه نسخه ای از این مصوبه به دانشجویانی که به استناد آن از دانشگاه اخراج می شوند، خودداری کرده است. غیر قانونی و غیر انسانی بودن صدور این مصوبه واجرای آن تا بدان حد است که خود صادر کنندگان و مجریان این مصوبه نیزازعلنی کردن آن واهمه دارند و آن را محرمانه تلقی می کنند. مصوبه ای که در حکم قانون است و مردم از مفاد آن بی خبر هستند.
در این مصوبه عنوان شده است که جوانان بهائی حق ورود به دانشگاه را ندارند و نباید به آنها اجازه برخورداری از تحصیلات عالی داده شود. وقتی جوانی بهائی از ورود به دانشگاه محروم می شود به او شفاهاً گفته می شود که چون شما بهائی هستید، براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی نمی توانید وارد دانشگاه شوید و همینطور وقتی که دانشجوی بهائی از دانشگاه اخراج می شود، مسئولان دانشگاه شفاهاً به او می گویند که براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی باید از دانشگاه اخراج شود. تجربه تقدیم چندین مورد دادخواست اعتراض به محرومیت دانشجویان بهائی از حق تحصیلات دانشگاهی در دیوان عدالت اداری نشان داده است که دادگاه های دیوان عدالت اداری نیز این مصوبه را در اختیار دارند و صرفآ با استناد به آن، بدون ارائه وابراز آن به محکوم علیه، حکم به محرومیت از ورود به دانشگاه برای دانشجویان قبول شده در کنکور سراسری و یا تأئید اخراج آنان از دانشگاه ها صادر کرده اند.
الف) برخی از جوانان بهائی اصلآ امکان ورود به دانشگاه را نمی یابند و آن در صورتی است که بعد از قبولی در کنکور مقامات مسئول متوجه شوند که فرد قبول شده، بهائی است. در این صورت از دادن کارنامه و حتی ریز نمرات به او خودداری کرده و به این ترتیب او را از نتیجه امتحان بعمل آمده، بی خبر می گذارند.
ب) برخی از این جوانان در کنکور قبول می شوند و کارنامه دریافت می کنند و حتی موفق می شوند رشته تحصیلی مورد علاقه خود را انتخاب کنند. اما وقتی مقامات دانشگاه یا وزارت اطلاعات در این مرحله متوجه شوند که جوانی بهائی موفق به قبولی درکنکور شده است به بهانه اینکه پرونده اش نقص داشته از ثبت نام و پذیرش او دردانشگاه خودداری می کنند بدون اینکه موارد نقص پرونده را عنوان کنند و به این ترتیب اورا از ورود به دانشگاه محروم می سازند.
پ) بهائی بودن دسته ای از دانشجویان بهائی هم بعد از ورود به دانشگاه مشخص می شود. این دسته از دانشجویان در هر مرحله ای از تحصیل که باشند از دانشگاه اخراج می شوند بدون اینکه هیچ سند و یا مدرکی به آنها داده شود؛ حتی اگر برای فارغ التحصیلی دانشجوئی فقط ٢ واحد درسی باقی مانده باشد به او امکان اتمام تحصیلات و گرفتن مدرک دانشگاهی داده نمی شود.
جدیت در اعمال این تبعیض و محروم کردن تعدادی از جوانان از حق تحصیل تا به آنجا است که هرگونه فعالیت برای مبارزه با آن را جرم تلقی کرده و فعالان این حوزه را به زندان های طویل المدت محکوم می کنند.
از جمله اینکه در پی این فشارها و محرومیت ها، بهائیان اقدام به تأسیس دانشگاه آنلاین و آموزش جوانان خود بصورت آنلاین کردند. متأسفانه این مرکز نیز چندین بار مورد حمله مقامات قرار گرفت و نهایتآ در سال گذشته ٢٠١١ با حمله به منازلی که بعنوان محل تدریس استفاده می شدندف بسیاری کتب و ابزار آموزشی را از آنان توقیف و تعدادی از مدیران و اساتید این دانتشگاه را بازداشت کردند که بعد از ماه ها بلاتکلیفی هر کدام از آنان به ٤ تا ۵ سال حبس محکوم شدند.
ت) باید به این ظلم ها و تبعیضات تحصیلی، فشار بر روی دانش آموزان بهائی را هم اضافه کرد که از ثبت نام دانش آموزان تیز هوش در مدارس با کیفیت بالاو مدارس نخبگان و تیزهوشان خودداری می کنند.
٣– دسته سوم زنان و دخترانی هستند که با اجرای طرح سهمیه بندی رشته های دانشگاهی و تعیین برخی رشته ها بعنوان
رشته های مردانه، از تحصیل در دانشگاه ها باز می مانند.
این دسته از زنان و دختران که علاقه به رشته ای خاص از تحصیلات دانشگاهی را دارند با ایجاد محدودیت برای انتخاب رشته مورد نظر مجبور به خانه نشینی شده و از ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه خود، محروم می شوند.
٤– بیشترین تعداد مهاجران به ایران، افغانی های پناهجو و یا مقیم در ایران هستند که باید به تعداد محرومان از حق تحصیل،
فرزندان گروهی از این مهاجرین ساکن در ایران را که اجازه اقامت در ایران ندارند را اضافه کنیم. از آنجائی که خانواده این کودکان اجازه اقامت در ایران ندارند، از ثبت نام آنان در مدارس ایرانی جلوگیری می شود.
علاوه بر آن از آنجا که آموزش و پرورش عملآ در ایران رایگان نیست و ثبت نام دانش آموزان در مدارس دولتی نیازمند پرداخت هزینه های جانبی تعیین شده از طرف مدرسه است، برخی از خانواده های کم درآمد و بی بضاعت ناتوان از پرداخت آن هستند. با این هزینه ها نه تنها فرزندان برخی خانواده های ایرانی از تحصیل باز می مانند بلکه برخی کودکان وجوانان افغانی که قانونآ حق اقامت در ایران دارند نیز، به علت نداشتن بضاعت کافی برای پرداخت این هزینه ها ازتحصیل در مدارس ایرانی محروم و به صورت غیرقانونی، مجبوربه انجام کاردر خیابان ها ویا کارگاه های کوچک می شوند.
کانون موافعان حقوق بشر
*وکیل دادگستری