پرویز داورپناه
دموکراسی بدون رعایت حقوق کارگران معنایی ندارد
لغو ممنوعیت جشن اول ماه مه به دستور دکتر مصدق
در جمهوری اسلامی بسیاری از کارگران و مردم فرودست جامعه، بویژه بسیاری از زنان کارگر کشور که در مراکز مختلف صنعتی ـ خدماتی مشغول به کارند، از بدیهی ترین حقوقی که در تقریبا همهً کشورهای جهان برای کارگران قائل شده اند و در اعلامیهً جهانی حقوق بشر نیز به رسمیت شناخته شده، از قبیل بیمه درمانی، حق بازنشستگی، حق مسکن، استراحت و برخورداری از تعطیلات سالیانه با حقوق بهداشت، مزد کافی و بیمه امنیت در برابر حوادث و سوانح، محرومند
طبق آخرین آمارهای رسمی، طی سال گذشته ۱۰۰ هزار کارگر در بيش از يک هزار واحد توليدی در ایران اخراج شدهاند.
نرخ بيکاری زنان دو برابر نرخ بيکاری مردان اعلام شده است. زنان در بسياری از واحدهای بزرگ و قالیبافی گاهی دو سوم دستمزد مصوب شورای عالی کار را دريافت میکنند. اما به دليل ترس از دست دادن شغل از شکايت صرفنظر میکنند.
مهم ترین مسئله امروز کارگران ایران همان عدم آزادی سندیکا های مستقل است، که سابقه ای طولانی دارد و پس از کودتای آمریکائی ـ انگلیسی بیست و هشت مرداد نه تنها هر دو رژیم استبدادی بدان متوسل شدند، بلکه در این جهت تا جایی پیش رفتند که حتی کارگران را از برگذاری مراسم جشن اول ماه مه نیز بازداشتند.
در کشور ما، درنتیجه ی وجود نظام های دیکتاتوری گذشته و حال ـ به استثنای دوران حکومت دکتر محمد مصدق و در سایه ی آزادی های دموکراتیک تأمین شده در آن دوران ـ زحمتکشان ایران هیچگاه نتوانسته اند این جشن بزرگ بین المللی را آزادانه برگذار کنند.
روز اول ماه مه ١۹٥١ میلادی (١٣٣۰) که دولت ملی دکتر مصدّق، دولتی که به اتکاء قاطبه ی مردم وبویژه به نیروی زحمتکشان و رنجبران سراسر کشور و به خاطر دفاع از منافع آنان در برابر استعمار دولت انگلیس زمام امور را در دست می گرفت، تازه در شرف تشکیل شدن بود.
دکتر مصدق هنوز پیام نخست وزیری خود خطاب به ملت ایران را ایراد نکرده بود که رئیس شهربانی دولت قبلی پیشدستی کرده، قبل از اعلام تشکیل دولت جدید دستوری دایر بر ممنوعیت جشن اول ماه مه صادر نمود.
بدین ترتیب اولین اقدام دولت دکتر مصدق، که در حقیقت به مظهری از ماهیت دموکراتیک و ملی و همهً اقدامات بعدی آن تبدیل شد، لغو دستور قبلی شهربانی و اعلام آزادی برگذاری جشن اول ماه مه بود.
دکتر مصدق در پیامی که یک روز قبل از آن منتشر ساخت، خطاب به کارگران اظهار داشت:
«تقاضای دوم من از هموطنان عزیزم کارگران است که من آنها را مثل فرزندان حقیقی خود دوست دارم و میدانم آنها زحمت می کشند و نان می خورند و از کار دیگران سوء استفاده نمی کنند.
امیدوارم فردا که به مناسبت روز اول ماه مه که عید کارگران دنیاست و آنها هم بالطبع در آن جشن بزرگ شرکت می کنند، طوری رفتار نمایند که نظم و ترتیب و آرامش آنها سرمشق شود.»
در واقع باید دانست که بزرگترین عاملی که می تواند به کارگران و زحمتکشان در دستیابی به شرایط بهتر زندگی و بطور کلی در دفاع از حقوق اجتماعی و اقتصادی خود مدد رساند استقرار، تقویت و تحکیم آزادی و دموکراسی است.
در یک حکومت ملی و ضامن آزادی های قانونی است که آنان مثل هر نیرو و مؤلفه ی اجتماعی دیگر می توانند آزادانه سندیکا ها واتحادیه های خود را ایجاد کرده با دیگر نیروهای جامعه برای استیفای بهتر حقوق خود بکوشند.
دولت دکتر مصدق در فراهم آوردن آزادی و دموکراسی لازم برای احزاب و گروههای مختلف سیاسی و طبقات زحمتکش مردم کوشید تا آنان بتوانند دست به ایجاد تشکل ها و اتحادیه های صنفی، سیاسی، اقتصادی و... خود بزنند. اصولاً این وظیفه هیچ دولتی نیست که رآسأ و به ابتکارخود، کارگران یا هرگروه اجتماعی دیگری را متشکل گرداند، زیرا بر احزاب و گروههای مختلف اجتماعی است که چنین کنند، و در کشور هایی که حزب و سندیکا به اراده و ابتکار نظام یا دولت حاکم بوجود می آید بدیهی است که نتیجه ی ان سازمان هایی است که از خود اراده ای نداشته، تابع و منقاد همان مبتکر اصلی تشکیل خود، یعنی قدرت حاکم، می باشند و در اصطلاح سیاسی آنها را سازمان های رسمی،
(مانند سندیکا های کشور های باصطلاح سوسیالیستی سابق و لاحق)، یا فرمایشی، (مانند بعضی از احزاب و سندیکاها در دیکتاتوری پیشین ایران)، و بطور کلی دستوری می نامند.
حکومت ملی دکتر مصدق نه نماینده یک حکومت چپ کارگری بود و نه نماینده ی یک نیروی اجتماعی راست؛ حتی، برخلاف آنچه ممکن است بعضی تصور کنند، اصطلاح میانه رو هم درباره ی آن دولت صدق نمی کند. دلیل این نکته ی بسیار مهم این است که اساسأ از لحاظ نظری در جامعه ای که در آن طبقات نوین متعلق به جهان سرمایه داری، یعنی طبقه ی سرمایه داران صنعتی و مالی از یک طرف و طبقه ی مزدبگیری که ناچاراست نیروی کار خود را به آنها بفروشد، هنوز تکوین نیافته و از طرف دیگر مجموعه ی جامعه زیر سلطه ی قدرت خارجی و دست نشاندگان آن از ابتدایی ترین حقوق ملی، سیاسی و اجتماعی خود محروم است، حتی اگر تقسیم نیروهای سیاسی جامعه به راست و چپ و میانه رو معنایی داشته باشد، وجود چنین تمایلاتی، که می تواند مبین اختلافات موجود در منافع اقشار سنتی جامعه باشد با همه ی واقعیت خود، در برابر تعارض بنیادی ملت با قدرت های بیگانه که موضوع آن استقلال و منافع ملی است، و وجود آن مانع حل و فصل اختلافات داخلی در یک چارچوب مستقل ملی، قانونی و دموکراتیک است، در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد. بعلاوه هرچند این حقیقت بدان معنی نیست که اساسأ تفاوتی میان زحمتکش و کسی که از کار او متمتع می شود وجود ندارد ولی در جامعه های سنتی(ماقبل سرمایه داری نوین) این تفاوت ها نیز از نوعی است که در مقولات مربوط به جامعه های سنتی جای می گیرد و مبانی نظری خلط آنها با مقولات جوامع سرمایه داری مدرن را منع می کند.
دکتر مصدق هم هنگامی که از کارگر و زحمتکش ایرانی نام می برد هم با توجه به این مقولات تاریخی است و هم از این جهت که می داند پیدایش احزاب و سندیکاهایی که مدافع منافع زحمتکشان جامعه باشند می توانند شکل های اولیه ی احزاب واقعأ طبقاتی گردند که خود نظایر آنها را در جامعه های سرمایه داری غرب مشاهده کرده بود و می دانست روزی تحولات محتمل، بلکه حتمی الوقوع، در جامعه ی ایران، وجود نوع پیشرفته ی آنها را به ضرورتی حیاتی تبدیل می کند. حتی در همان زمان هم دکتر مصدق به وجود احزاب و پیدایش یک حیات حزبی واقعی در عرصه ی سیاسی ایران بسیار اهمیت می داد و به بعضی از وزراء خود عضویت در احزاب ملی بویژه حزبی را که با روحیه ی عدالتخواهانه ی او مطابقت بیشتری داشت (حزب ایران که تنها حزب سوسیال دموکرات ایران آن زمان بود) توصیه کرده بود.
در آن زمان، تنها جریان غالب حزبی ِ بظاهر چپ، حزب توده بود که بیشتر نگران پیشبرد ِ سیاست خارجی شوروی بود تا این که صمیمانه به مسائل کارگران و زحمتکشان ایران بپردازد.
آزادی سندیکاهای کارگری، یکی از دستآورد های دموکراتیک مهم دولت دکتر مصدق بود. بهبود قوانین کار در جهت حمایت از حقوق کارگران در دوره کوتاه زمامداری او عملی شد.
در سال ١٣٣١ خورشیدی دکتر مصدق دستور تاسیس سازمان بیمه های اجتماعی کارگران را صادرکرد . تآسیس این سازمان، که با استقبال روبرو شد، یکی از اقدامات حیاتی و بسیار پیشرو دکتر مصدق در دفاع از جامعه کارگری ایران بود.
بیمه یاد شده یکی از انواع مختلف پوششهای گروهی بیمههای اشخاص است که طی آن فوت ناشی از حادثه و نقص عضو مورد بیمه قرار می گیرد و در واقع احقاق یکی از مسلم ترین و مهم ترین حقوق جامعه ی هنوز محدود کارگران ایران در آن روزگار بود.
مصدق حاضر بود هر گونه فداکاری را در دفاع از حقوق کارگران انجام دهد. زیرا همانطور که در بخش های دیگر گفته های مصدق دیده می شود او همواره خود را مدیون مبارزات کارگران شرکت نفت می دانست و نیک می دانست که دموکراسی بدون رعایت حقوق کارگران هرگز نه معنایی دارد و نه امکان پذیر است.
اعلام اینکه "من غیر از حمایت از این طبقه مرامی ندارم" و رعایت آن در زمینه هایی که برخی از آنها در سطور بالا یاد شد از طرفی، و پشتیبانی وسیع کارگران صنعت نفت از دکتر مصدق از طرف دیگر، از بهترین نشان های صداقت او در این ادعا و حمایت واقعیش از حقوق زحمتکشان ایران است.
کارگران و زحمتکشان ایران نیز بخوبی نشان دادند که برای هرگونه فداکاری حاضرند تا نهضت ملّی ایران پيروز شود. با آنکه سنديکاها و فعاليت های سنديکايی در این دوران آزاد بود، هيچ اعتصاب بزرگ وکمرشکنی در دوران نهضت ملّی صورت نگرفت.
وقتی دولت مجبور شد برای کمک موقت به بودجه ی دولت به قرضهء ملّی متوسل شود کارگران و کارمندانی که امکانات مالی بسيار ضعيفی داشتند، از همه بیشتر مایه گذاشتند و قرضهء ملّی خريدند.
اگرچه امروز امکان برگذاری جشن کارگران ایران در جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما آن روز که رنجبران کشور ما نیز بتوانند این روز بزرگ جهانی را آزادانه جشن بگیرند، از آزادی های سندیکایی و حزبی بار دیگر برخوردار شده از آن همچون وسیله ای در راه تأمین حقوق و حیثیت انسانی خود و همدوشی با دیگر عدالتخواهان جامعه برای برپایی جامعه ای انسانی سودجویند دور نیست.
دکتر پرویز داورپناه
۹ ارديبهشت ۱٣۹۱ - ۲٨ آوريل ۲۰۱۲