جمشيد فاروقی
چرخش در سیاست خارجی
جمهوری اسلامی؟
جمهوری اسلامی؟
موفقیت نسبی نشست استانبول حکایت از این واقعیت نیز دارد که هیچ یک از کشورهای شرکت کننده در آن خواستار جنگ و گزینه نظامی نیستند. اما این نشانه نمیبایست ما را به آنجا بکشاند که گمان کنیم بحران هستهای ایران به پایان رسیده است و مشکل جامعه جهانی با دولتمردان ایران از بین رفته است نشست استانبول روز شنبه ۱۴ آوریل به پایان رسید. کاترین اشتون، هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا و سعید جلیلی، دبیر شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران هر دو نتایج گفتوگوها و مذاکرات را سازنده و مثبت ارزیابی کردند. حال قرار است که مذاکرات بر سر برنامه مناقشه برانگیز اتمی ایران روز سوم خردادماه در بغداد ادامه یابد.
پرسشهایی که در این شرایط ذهن همگان را به خود مشغول میدارد این است که آیا میتوان نشست استانبول را نقطه عطفی در بحران هستهای ایران دانست؟ آیا این به معنی چرخشی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است؟ و اگر چنین است، آیا چنین چرخشی میتواند سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی ایران را نیز متاثر از خود دگرگون سازد؟
تجربه سیاسی نشان میدهد که هرگاه پس از یک مشاجره جدی، گفتوگویی صورت گیرد و هر دو طرف مشاجره نتایج این گفتوگو را "مثبت" و "سازنده" ارزیابی کنند، به احتمال قوی یکی از این دو حالت روی داده است: یا طرفین از بحث پیرامون اصلی ترین نکتههای مورد مشاجره طفره رفتهاند و بحث پیرامون مسائل حاشیهای دور زده است، یا اینکه یکی از دو طرف در گفتوگوها امتیازی به طرف دیگر داده و حال پیرامون آن سکوت پیشه کرده است. بههر روی "رضایت" متقابل و همگانی، آن هم پس از مشاجرهای طولانی و سخت، به رایگان توزیع نمیشود.
قرار نشست استانبول که تعیین شد، از نگرانی جامعه جهانی که ظرف ماههای گذشته به گونه شتابانی فزونی گرفته بود، تا حدودی کاسته شد. اما پیش از شروع مذاکرات کشورهای ۵+۱ و ایران در روز شنبه ۱۴ آوریل در استانبول، احساسی آمیخته از بیم و امید بر تفسیرها و نظریات سیاستمداران و کارشناسان حاکم بود. امید به حل مسالمتآمیز مناقشه هستهای ایران همراه با نگرانی از شکست مجدد مذاکرات و در سایه این شکست تشدید خطر جنگ و حمله نظامی. جنگی که به قول وزیر پیشین امورخارجه آلمان، یوشکا فیشر، میتوانست فاجعهای برای منطقه بحرانزده خاورمیانه باشد.
خطر شکست مذاکرات و نگرانی از این موضوع پدیده غریب و ناآشنایی نیست. این نخستین باری نیست که کشورهای ۵+۱ و ایران بر سر حل بحران هستهای ایران گرد هم میآیند و با یکدیگر گفتوگو میکنند. و بارها جامعه جهانی شاهد شکست این گفتوگوها و پایان بینتیجه آنها بوده است. آخرین بار حدود ۱۵ ماه پیش، مذاکرات که اتفاقا در آن زمان نیز در استانبول برگزار میشد، بدون آنکه به طور جدی شروع شود، به پایان رسید و نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت و آلمان با دست خالی از مذاکرات بازگشتند. همین امر باعث آن شده بود که بسیاری با تردید و نگرانی به نشست روز ۱۴ آوریل بنگرند.
حال باید پرسید که چه شد که اینبار گفتوگوها "سازنده" و "مثبت" جریان یافت و طرفین گفتوگو و مذاکره با "رضایت" خاطر جلسه را ترک کردند؟ بدیهی است که اصرار و پافشاری جمهوری اسلامی ایران بر سیاستهای پیشین خود نمیتوانست چنین "رضایت خاطری" را برای کشورهای ۵+۱ به همراه داشته باشد. دبیر شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی با "پیشنهادهای سازنده" در این اجلاس شرکت کرده بود. علیاکبر صالحی، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی نیز پیشتر اعلام کرده بود که ایران خواهان گفتوگو و حل مسالمتآمیز مناقشه هستهای است.
اینکه "پیشنهادهای سازنده" ایران چه بودهاند، هنوز روشن نیست. اما به هر روی این پیشنهادها چنان سازنده بودهاند که زمینههای ادامه گفتوگوها را فراهم آوردهاند. پرسیدنی است که علت این رویکرد سازنده ایران در مناقشه هستهای را در چه میبایست جست؟ آیا سران حکومت اسلامی از این توهم که گویا زمانی طولانی و نامحدود برای پیشبرد سیاست اتمی خود برخوردارند، بدر آمدهاند؟
گفته میشود که اجلاس روز ۱۴ آوریل تنها به موضوع مناقشه هستهای ایران محدود نبوده و بحران سیاسی سوریه و تحولات جهان عرب نیز در این اجلاس از جمله موضوعات مورد بحث بودهاند. آیا میتوان تصور کرد که "پیشنهادهای سازنده" ایران نیز به فراخور موضوعات مطرح شده در این اجلاس، موضوعاتی همچون رویکرد ایران در قبال سوریه، بحرین و دیگر کشورهای عربی را نیز شامل میشده است؟
ایران در شرایط حساسی به سر میبرد. شرط عقل حکم میکند که در چنین شرایطی آدمی در پی یافتن توافق و سازش باشد تا گام نهادن در مسیر ماجواجویانهای که مقصد و فرجامش در بهترین حالت نامعلوم است. همین امر به آنجا منجر شد که سعید جلیلی با "پیشنهادهای سازنده" خود به استانبول برود و از طریق پیشبرد گفتوگویی "سازنده" از بار تلنبار شده تنش در مناسبات ایران با غرب و دیگر قدرتهای بزرگ بکاهد.
از جانب دیگر این "پیشنهادهای سازنده" نمیتوانستند ساخته و پرداخته ذهن سعید جلیلی باشند. بیتردید این پیشنهادها مورد تائید خامنهای بودهاند. مهر تائید خامنهای بر این پیشنهادها به هر روی حکایت از تغییر در رویکرد ولی فقیه در قبال مسائل بینالمللی دارد. تغییری که برخاسته از درک حساسیت لحظه است. بنابراین میتوان گفت که آیتالله خامنهای و نزدیکانش در بیت رهبری نیز "پیام لحظه" را شنیده و شاید "جام زهر" دیگری نوشیدهاند.
در این نکته که رویکرد جدید جمهوری اسلامی در مناقشه هستهای نشان از چرخشی در سیاست خارجی ایران دارد، تردیدی نیست. میزان این چرخش پس از فاش شدن "پیشنهادهای سازنده" قابل محاسبه خواهد بود. و بسیاری از این پیشنهادها به مرور رسانهای خواهند شد و نمیتوانند مدت زیادی پشت درهای بسته سالن مذاکره استانبول و بغداد پنهان بمانند. علت انتخاب این رویکرد جدید را میبایست در وضعیت حاکم بر ایران و منطقه جستوجو کرد.
نخست که تاکتیک "وقتکشی" دیگر عمل نمیکند. جمهوری اسلامی ایران از این تاکتیک با موفقیت تمام سالها بهره گرفته است. اما تاکتیک اتلاف وقت مثل بسیاری از تاکتیکهای سیاسی دیگر، تاریخ مصرف دارد. این تاکتیک را تنها تا زمانی میتوان به کار گرفت که در نهایت مهارت و با حفظ پنهان کاری بسیار اجرا شود. پس از آنکه این تاکتیک برملا شود، کارگرفت آن تنها بر خشم دیگران میافزاید و کمک و مساعدتی نه به خود است و نه به حال دیگری.
دوم اینکه تنش در مناسبات ایران با کشورهای همسایه و کشورهای منطقه و همچنین تیرگی مناسبات ایران با غرب ظرف ماههای گذشته فزونی گرفته است. این تنش را تنها نمیتوان محدود به جنگ لفظی یا حتی جنگ پنهانی کرد که مدتهاست بین ایران و اسرائیل در گرفته است. آمریکا دومین ناو هواپیمابر خود را به سوی منطقه روانه کرده است. امری که ظرف ۱۰ سال گذشته سابقه نداشته است. از آن گذشته، اقدامات دفاعی گستردهای از سوی آمریکا و متحدانش در منطقه صورت گرفته است. اگر همه شواهد را کنار هم بنهیم، کسب این نتیجه که خطر جنگ هیچگاه چون امروز ایران را تهدید نمیکرده است، کار چندان دشواری نیست. همین از این روست که بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران نشست استانبول را بهمثابه آخرین شانس دیپلماسی و راه حل مسالمتآمیز بحران هستهای ایران ارزیابی کردهاند.
و سرانجام باید گفت که تحریمها نیز علیرغم ادعاهای حکومت کارگر واقع شدهاند. صرفنظر از فشارهای ناشی از تحریمها بر مردم و جامعه، باید گفت که سیاست تحریمی تنها زمانی میتواند موثر واقع شود که بتواند بر اقتصاد یک کشور تاثیری تعیین کننده نهد. سخن گفتن از تحریم و ناپیگیر بودن در اجرای آن عملا باعث افزایش بهای نفت شده و این امر پیش از آنکه برای دولتمردان ایران گران تمام شود، به آنان در پیشبرد سیاستهایشان یاری میرساند. این بار اما همگامی کشورهای مختلف و همچنین گسترش دامنه تحریمها به صادرات نفت و گاز از یکسو و محدود کردن شریانها و راههای ارتباطات و معاملات مالی کشور از طریق تحریم بانکهای اصلی منجر به موثر واقع شدن تحریمها شده است. فشار تحریمها بهگونهای بود که مهمترین درخواست سعید جلیلی از نشست استانبول را رقم زده است. ایران آشکارا خواستار پایان یافتن تحریمها شده است.
به هر روی، از سرگرفتن مذاکرات پس از ۱۵ ماه وقفه و تعیین قرار برای ادامه مذاکرات در ماه مه نشانه خوبی است. موفقیت نسبی این اجلاس حکایت از این واقعیت نیز دارد که هیچ یک از کشورهای شرکت کننده در آن خواستار جنگ و گزینه نظامی نیستند. اما این نشانه نمیبایست ما را به آنجا بکشاند که گمان کنیم بحران هستهای ایران به پایان رسیده است و مشکل جامعه جهانی با دولتمردان ایران از بین رفته است. جمهوری اسلامی میبایست برای جلوگیری از جنگ، به برنامه هستهای خود شفافیت بخشد و اعتمادسازی کند. و بیتردید چنین کاری، وظیفه سادهای نیست. وظیفه سادهای نیست، چون سیاستهای داخلی و خارجی ایران و سخنان تحریکآمیز مسئولان جمهوری اسلامی و بهویژه سخنان "مهار نشده" رئیس جمهور ایران زمینههای چندانی برای اعتماد به دولتمردان ایران ایجاد نمیکند.
از اینروست که میتوان گفت که تغییر سیاست خارجی و رویکرد ایران در مناقشه هستهای بدون تغییرات سیاسی در داخل کشور ممکن نیست. نمیتوان با بازیگران گذشته، سناریو جدید را بازی کرد. شرط عقل حکم میکند که در مهندسی سیاست جدید خارجی به الزامات داخلی آن نیز توجه شود.
بر گرفته از : [برای يک ايران]