نامه به يك تخمه
سلام تخمه!
تخمه؟ اين چه قيمتيه تخمه؟ بيست هزار تومن يك كيلو، تخمه؟ تخمه همين مونده بود كه قيمتت بشه اينقدر. ميگن تخمه نميگن دلار. ميگن تخمه نميگن پرايد. ميگن تخمه نميگن ارز دولاعرض. ميگن تخمه، نميگن سكه.
آدم قيمتت رو ميبينه تخمه چشمش ميزنه بيرون، بس كه اوضاع تخمه اينجور تخمهايه.
تخمه گرانقدر حالا كه حتي در حوزه تو تا اين اندازه از اون بالا كفتر ميآيه، به ما بگو براي گذران وقت به شكستن چه فكر كنيم؟ در اين شرايط كه ديگر به آب پرتقالي شدن اوضاع اميدي نيست ما براي اعتراض و انتقاد بجا روي چيمان حساب كنيم اگر روي تخمهمان حساب نكنيم، چون نميتوانيم بخريم و قيمتش بيست هزار تومن است!
اي تخمه، ما در شرايطي كه آن يكي همآواي تو، تخم مرغ، هم قيمتش بالاست و نميتوانيم املت بزنيم و اگر يك كف دست نان بخوريم بايد بگوييم يك نان خوردهايم، اگر بخواهيم دشواريها را و غم را و ناراحتي را به روي خود نياوريم بايد يك تخمهيي دم دستمان باشد كه معضلات را دايورت كنيم روي تخمه.
خب وقتي قيمت تخمه بيست هزار تومان است و ديگر قابل دايورت كردن هم نيست ما غمباد ميگيريم.
تخمه جان چرا حواست به ما نيست؟ ما از مسوولان بابت اينكه تو را هم بيست هزار توماني كردهاند تشكر ميكنيم از بيخ. اما لااقل خودت حواست به ما باشد، مردي كه تخمه هم نداشته باشد ديگر كلاهش پس معركه است.
الان شما يك شلوار ساده بخواهي بخري هفتاد و هشت هزار تومان بايد پول بپردازي، خب لااقل وقتي از مغاره آمدي بيرون بايد يك تخمهيي باشد كه بگويي بيخيال گراني و تخمه بشكنم و بيخيال شوم.
اينكه ميگويند دم عيد دلار چند هزار تومان و سكه چقدر خواهد بود چندان مهم نيست. اين تخمه بيست هزار تومني است كه غير قابل تحمل است. اي مديران به تخمه فكر كنيد، اي تخمه، ما از تو توقع داريم در دولت آقاي بگم بگم قيمتت سر به فلك نكشد. ما عينك آفتابي ارغواني هم بزنيم نميتوانيم قيمت بدرنگ تو را خوشرنگ و ارغواني ببينيم. خودت يك كار غير تخمهيي بكن.
ابراهيم رها