اقدام مستقیم کارگران، گامی بهسوی پالایش جنبش کارگری
عباس منصوران
درود و تبریک به کارگران شرکت
اتوبوسرانی واحد تهران و حومه!
اسالو
یک اصلاحطلب بود و به انحراف بردن جنبش کارگری پیشهی رفرمیستهای نفوذ
کرده در جنبش کارگری است. وی خیانت نکرد، او - همانگونه که فرخ نگهدارها و
گنجیها عناصر صادق سرمایهداری و حکومتاند، از آغاز رفرمیست بود، دشمن
رهایی طبقه کارگر از یوغ استثمارگران و اصلاح طلب باقی ماند.
بازتولید هموارهی رفرمیسم
بازتولید هموارهی رفرمیسم
منصوراسالو
در کارزار اعلام دوباره سندیکای اتوبوس رانان تهران و حومه در زمستان سال
۸۴، دستگیر و شکنجه شد و به چهرهای شاخص، تبدیل گردید. اسالو از همان
آغاز، نمایندهی گرایش سیاست گریزی و سیاست زدایی تشکلهای صنفی بود وبا
اصلاح طلبی ضدکارگری پیوند داشت. پیشینه و پیوندهای وی، رویکرد به سوی
رفرمیسم را در او نهادینه کرده بود. اسالو، در جایگاه دبیری سندیکا، بر
دیگر چالشگران این کارزار و خود کارگران عضو، سایه افکند و خودمحور گردید.
در
برابر اعلام این نهاد صنفی، لیبرال رفرمیسم حکومتی در ردای خاتمی، به وحشت
از حضور کارگران و گرایش خودگستر این خیزش، دندانهای گرگین خویش را نشان
داد. خاتمی و همقطارانش در گروهبندی اصلاحات، برای ماندگاری حکومت و
مناسبات سرمایهداری، بهسان کارگزار اجرایی سرمایه در دولت، خطر اعتصاب و
سراسری شدن آن را دریافته بود. قدرت سیاسی سرمایهداری در ایران، زنگ خطر
اعتصاب سراسری را بیش و پیش از همه شنیده بود. آهنگ اعتصاب باید در گلو
خفه میشد. اسالو به همراه دهها تن از فعالین سندیکا، دستگیر و زندانی و
شکنجه شد و نقش قهرمان یافت. وی در چارچوب حکومتیان به دوم خردادی های تکیه
داد. او به این توهم و توهم آفرینی دامن زد که با آموزش قانون کار سرمایه
به کارگران در دفتر سندیکا، کارگران را از بیحقوقی، تا دستیابی به
«حقوق» خویش آگاه میسازد! این آخرین هدف رفرمیسم است.
الفبای
شناخت حقوق صنفی، آغازگاه فراشد به درک دانش مبارزه طبقاتی و ورود به
مبارزه طبقاتی است. برای طبقه کارگر، نهادهای صنفی و طبقاتی، تنها ابزاری
بیش نیستند، محمل به شمار میآیند و نه هدف نهایی. رفرمیسم و صنفیگرایی
تشکلهای مورد نظر رفرمیستها، همان پروژهی کنترل و مهار را به پیش میبرد
که سرمایهداران خواهان آن هستند.
«سندیکای»
مورد نظر اسالو، محمل اجرای اسارت بار قانون کار سرمایه است و نه فراتر از
آن. بستر سازمانیابی کارگران، آموزشگاه آگاهی و دانش مبارزه طبقاتی است.
اسالو، در این روند، بستر بازتولید نیروی کار، کار، سرمایه و انباشت و در
اساس، مناسبات حاکم را در بزرگترین بخش مناسبات سرمایهداری، یعنی صنعت
حمل و نقل با ابزار اصلاحات، هموار میکرد. در شرایطی که شبکه حکومتی خانه
کارگر اشغال شده و محجوبها و حسن صادقیهای چماقدار، علی ربیعیها و حسین
کمالیها و خانم جلودارزادهها، نفرت انگیز در مجلس و نهادهای سرکوب
سرمایه، بیزاری کارگران را با اوباشگریهای خود می آفریدند، کارگران شرکت
واحد، آمادهگی آن را یافته بودند تا شورای اسلامی کار و خانه کارگر- این
بازوان اقصادی-ایدئولوژیک حکومتی- را ایزوله و ملغی سازند. برآمد نیمه دوم
سال ۱۳۸۴، زاییده چنین شرایطی بود.
کارگران
شرکت واحد، در نخستین برآمد خویش، بیرحمانه به وسیله سپاه سرمایه، سرکوب
شدند، اما سرافرازانه پرچمدار یک خیزش کارگری بودند. پیشتازان این خیزش،
هنوز در زندانها و محرومیت از هرگونه حقوق انسانی، ایستادگی میکنند.
درپی هجوم نیروهای سرکوب، پشتیبانی از این حرکت فزونی گرفت. در دیماه ۱۳۸۴
بود که علیرضا محجوب با غيرقانونی اعلام داشتن سنديکا، ادامه بازداشت و
شکنجهی پیشگامان این برآمد، از جمله منصور اسالو را فرمان داد. محجوب،
این چماقدار حکومتی که اکنون در مجلس اسلامی نشسته و از سوی سرمایهداران و
حزب اسلامی کار، خانهی کارگر را در اشغال دارد، و پشتوانهی رفرمیستهای
«فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری (WFTU) در شانزدهمین نشست، در دهم
آوریل ۲۰۱۱ در آتن و سپس در کوبا، به دستیاری این نهاد جهانی سوسیال
دمکراتهای ضد کارگری برگزیده شد، فرمان داد:
"اگرمیخواهند در ايران زندگی کنند بايد از اين کلمه سنديکا استفاده نکنند، ما نمیگذاريم"[[1]]
در
پی اقدام مستقیم کارگران، در اعتصاب ۸ بهمن ۱۳۸۴، افزون بر پانصد کارگر
بازداشت و شکنجه و دهها نفر اخراج و ربوده شدند، کارگران در صنعت نیشکر
هفت تپه در خوزستان، با آزمون اتوبوسرانی، به سوی سازمانیابی، گامی فراتر
برداشتند.
اسالو
در آن برهه، کارگران را به سراب اصلاحات متوهم میساخت و اکنون رسماً و
آشکارا، به سراب جبهه ضد انقلابی اپوزیسیون درونی و بیرونی حکومت اسلامی
سرمایه پیوسته است. پروژه خاتمیسم، با ارزیابی و مطالعات جامعه شناسی و
سیاسی کارشناسان سیاسی حکومتیان و وزارت اطلاعت در سال ۱۳۷۶ یک ضرروت
حکومتی مناسبات بود. این رهیافت، گزینه و پروژه سازش موقتی باندهای حکومتی
در ایران و نیز سرمایه جهانی بود. به پشتیبانی از خاتمی از سوی ارگان
تبلیغی – سیاسی نوبل، باید به یکی از یاران وی، جایزه صلح نوبل داده میشد،
که به پشتوانه آن از بی حقوقی زندانیان در«گوآنتاناما» داستان بسراید تا
از کشتار دانشجویان، از قتلهای سیاسی زنجیرهای و سرکوب و کشتار کارگران و
قتل عام اقتصادی- قانونی سرمایه سخنی به میان نیاید. خاتمی «قانونگرا»
معرفی میشد و رفرمیستها، طبقه کارگر را به جانبداری از وی فرا
میخواندند. اسالو با این سیاست، همسویی داشت. وعدهی «تشکلهای مستقل» در
این برهه، اوج بیشتری گرفت. سازمان جهانی کار و دیگر نهادهای سرمایه جهانی
وعده هرگونه پشتیبانی فنی- کارشناسی را از رویکرد رفرمیستی در چارچوب
حاکمیت موجود در ایران پذیرا شدند.
اسالو
پس از چندی مرخصی گرفت، در بین ارگانها و نشستهای دولتی بی آنکه
وظیفهای از سوی کارگران بیابد خودسرانه به آمد و شد پرداخت، به خارج سفر
کرد، و به وسیلهی «سولیدارتی سنتر»، این (مرکز همبستگی) جهانی و
فسادانگیزسرمایه که هدف آلوده سازی و انحراف جنبش کارگری را پی میگیرد،
بیش از پیش کشف شد. اسالو نیز، پشت کرده به کارگران، منافع خود را در این
مبادله مییافت و به تبلیغ و پشتیبانی از خاتمی و جناحباندی از حکومت
پرداخت. اسالو، بین اردوی نیروی کار، و جناح های حکومتی سرمایه، اردوی
سرمایه را برگزید و با شتاب، بازیگر میدان سلاخان شد.
بازگشت با ریشه
جای شگفتی نیست که اسالوی اصلاح طلب، اکنون به اسالوی گزینهی علنی- سیاسی سرمایه جلوهگر شود.
آلترناتیو سازی سبزهای سرمایه، برای مهار جنبش کارگری همانگونه که در سایت «کلمه» به یک ستون کارگری نیاز دارد، و خانه کارگر اشغال شده «ایلنا» و رادیو فردا، این ارگان تبلیغی سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا، «کارنامه»، را
دارد، اصلاحات نیز، به یک چهرهی جنبش کارگری نیازمند است. برای این
حقنه، به زودی به وی جایزهها خواهند داد و به «لخ والسای» ایران نامیده
خواهد شد تا در آینده وی را به لخ والسای ایران «ارتقا» دهند. در یک
افتضاح، وی در کنار دیگر کارگزاران سرمایهی به پیرامون پریده، وظیفه
مییابد تا کارگران را با سبز اسلامی سرمایه، به بیعت بکشاند. لخ والسای
لهستان، گزینهی واتیکان و پاپ و سیا و سرمایه جهانی، جایزه نوبل میگیرد
تا ۱۳ میلیون کارگر متشکل، اما ناآگاه به دانش مبارزه طبقاتی خویش را در
اردوی سرمایه همچنان به بردگی وادارد. اسالو در جایگاه زرد و سبز خویش نیز،
نامزد چنین وظیفهای شده است. او، از آغاز با خاتمیسم پای گرفت، به اعتبار
کارگران و جنبش کارگری پشتوانه یافت، در«سولیدارتی سنتر» آکتور شد و به
بخش برون مرزی جناحی از حکومت و باندی از گروهبندی سیاسی سرمایه پیوست. در
مبارزه و تضاد آشتی ناپذیر نیروی کار و سرمایه، اسالو یک واقعیتاست. جهان واقعی سرمایه، چنین روا میدارد. از این سوی، جهان حقیقیِ کارگران
آشنا به حقوق خویش، چنین حکم میکند که طبقه کارگر برای خودرهایی باید که
قاطعانه به دفع و رفع رفرمیسم و از جمله چهرهی اسالوییآن و یا هر اسالوی
دیگر برخیزد.
جهان حقیقیِ کارگران
حکم میکند تا اسالو از جایگاهی که یافته بود برکنار شود. این اقدام،
اصولی، ضروری و نیز یک اقدام پیشرو است. اما چه پیشرو تر بود اگر بیانیهی
این برکناری را
به کارگران شرکت واحد، و طبقه کارگر اعلام میکرد، نه نهادهای رفرمیستی وسوسیال دمکراتیک جهانی.
آسیب شناسی بازتولید رفرمیسم در جنبش کارگری
اما،
بیش و پیش از زدودن این سلول بیماریزا در جنبش کارگری، باید به آسیب
شناسی و طرد رادیکال رفرمیسم در جنبش گارگری دست زد. اسالو یک اصلاحطلب
بود و به انحراف بردن جنبش کارگری پیشهی رفرمیستهای نفوذ کرده در جنبش
کارگری است. وی خیانت نکرد، او - همانگونه که فرخ نگهدارها و گنجیها عناصر
صادق سرمایهداری و حکومتاند، از آغاز رفرمیست بود، دشمن رهایی طبقه
کارگر از یوغ استثمارگران و اصلاح طلب باقی ماند. وی بی آنکه پنهان سازد،
در نقش دبیری سندیکا، با هرگونه گرایش شوراگرایانه، و خودپو و آگاهگرانهی
کارگران، مخالفت میورزید. او پیش از آن، اهداف خود را پی گیر بود. وی
تشکل مستقلی می خواست که کارگران را به قانون کار پیوند دهد تا روزمرگی
کارگران، در همان چارچوب استثماری تداوم یابد. او همان است که بوده؛ هیچ
تفاوتی در او نیست، هم قماشان اسالو برای این اصلاح طلب، کف زدند، قهرمان
شناساندش، برای خود، بر وی دخیل بستند، و اکنون اشک میریزند و دل
میسوزانند. او دیگر جایی در میان کارگران نداشت. وی باید زدوده میشد.[[2]]
در
این تصمیم هشیارانه سندیکا، سلولهای هشیار و دفاعی پیکر جنبش کارگری
ایران خوش درخشیدند. آنان، بهسان سلولهای دفاعی بدن، با ورود عنصر بیگانه
با جنبش انقلابی کارگران، به رفع ودفع سلول ناشناخته و این یُن سرگردان
پرداختند.
«آنتیکُرِ»
یا دانش مبارزه طبقاتی کارگران، سلاح هرآینه پیشگیرانه، دفاعی و کارسازی
هستند در برابر آنتیژنهای بیماریزای ورودی به درون پیکر جنبش کارگری.
با این آزمون پر هزینه و وجود پادزهر و این آمادگی، پیش از آنکه دیر شده
باشد، و طبقه به بحران فرو رود، هشیارانه میتوان و باید تا آنجا که شدنی
است از بازتولید اسالوها وغلبه چنین گرایشی در جنبش کارگری پیشگیری کرد.
برای برآمد خیزش ضداستبدای همه با هم، علیه استبداد حاکم، وجود اسالوها در لوییجرگهی در حال تدارک اپوزیسیون بورژوایی ضروری است.
رفقای
کارگر، وجود هرگونه نهاد کارگری برای طبقه کارگر نخستين ضرورتی است که در
خود- سازمانيابی بهعنوان يک طبقه، بيان سازمانی میگيرد. با این همه،
همواره و همیشه اين خطر نیز در کمین است که این نهادها در نظم مناسبات
اقتصادی حاکم، خود تثبيت گر شوند؛ به بیان دیگر ضرورتی که ساختار سازمانی
مییابد، به ضد خود تبديل و به جای دگرگون سازی، تثبیتگرا میشود.
تشکلهای سنتی صنفی، با ساختارهای دیوانسالاری و هرمی، از این روی سرشت
بازدارندگی دارند. روی کرد سازمانیابی افقی به سوی رهیافت نوین
شوراگرایانه، این خطر را کاهش میدهد.
عباس منصوران
۲۱ اسفندماه ۱۳۹۱/ دهم فوریه ۲۰۱۳
[1] -
علی رضا محجوب، دبیراول "خانه کارگر" و نماينده "حزب اسلامی کار، در گفتگو
با ماهنامه توليد در ايران که روزجمعه۲۳دی۸۴(۱۳ژانويه۲۰۰۶) در رسانههای
دولتی و سایت بازتاب یافت.
[2] اسالو،
حتا عزیزترین خویشان را رها و آن همه وفاداری و درد و رنج، هم رزم و همسر
خویش را، با آن همه ستم و رنج در برابر اوین، به سودایی سودا کرد. برخلاف
ادعای «منتقدان پسامدرنیتهای» چند، بیانیه هیئت مدیره سندیکا در برکناری
اسالو، به موضوع اخلاقی نپرداخته و در برابرعملکرد ویرانگرانهی «خصوصی»،
در حال حاضر اشارهای حتا به میان نیاورده است.دیدگاههایی که اقدام هیئت
مدیره سندیکا در برکناری اسالو را به دلایل «اخلاقی» ربط میدهند، میتوان
گفت متاسفانه، برخوردی نازل، سطحی و هالیودیاند.