به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۹۱

داستان علیرضا نوری زاده و ولیعهد عربستان و تلویزیون ایران فردا!
بهرام رحمانی


روز شنبه سوم مارس 2013، برای یک گفتگوی رادیویی به رادیوی همبستگی در استکهلم دعوت شده بودم. در ادامه گفتگوها، سعید افشار مدیر این رادیو، صدای علیرضا نوری زاده را پخش کرد که در آن ضمن خبر راه اندازی تلویزیون ایران فردا به مدیریت نوری زاده، وی از ولیعهد عربستان تشکر می کرد که مانند یک برادر و رفیق، قولی که برای تامین هزینه های مالی این تلویزیون به او داده بوده عمل کرده است. او، هم چنین مدعی شد که بدون کمک نیروهای خارجی نمی توان تلویزیون راه انداخت.
در واقع دلیل نوشتن این مطلب، همین ادعای نوری زاده و جا انداختن چنین سیاستی در جامعه ایرانیان است. نوری زاده و هم فکرانش، مدت هاست که تلاش می کنند این نظریه وابستگی خود به دولت ها را در افکار عمومی توجیه کنند!
این تلویزیون ماهواره ای که اخیرا به نام تلویزیون «ایران فردا» در رسانه ها اعلام شده و مرکز آن در لندن است و مدیریت آن را نیز «علیرضا نوری زاده» به عهده دارد. بر اساس ویدیویی که تحت عنوان «نوری زاده و تلویزیون ایران فردا» بر روی یوتیوب قرار گرفته است، خود نوری زاده اقرار می کند تمامی پول و امکانات تاسیس تلویزیون «ایران فردا» را ولیعهد سعودی متقبل شده است. (لینک این گفتگو در زیر هین مطلب درج شده است.)
روز شنبه سوم مارس 2013، برای یک گفتگوی رادیویی به رادیوی همبستگی در استکهلم دعوت شده بودم. در ادامه گفتگوها، سعید افشار مدیر این رادیو، صدای علیرضا نوری زاده را پخش کرد که در آن ضمن خبر راه اندازی تلویزیون ایران فردا به مدیریت نوری زاده، وی از ولیعهد عربستان تشکر می کرد که مانند یک برادر و رفیق، قولی که برای تامین هزینه های مالی این تلویزیون به او داده بوده عمل کرده است. او، هم چنین مدعی شد که بدون کمک نیروهای خارجی نمی توان تلویزیون راه انداخت.
در واقع دلیل نوشتن این مطلب، همین ادعای نوری زاده و جا انداختن چنین سیاستی در جامعه ایرانیان است. نوری زاده و هم فکرانش، مدت هاست که تلاش می کنند این نظریه وابستگی خود به دولت ها را در افکار عمومی توجیه کنند!
این تلویزیون ماهواره ای که اخیرا به نام تلویزیون «ایران فردا» در رسانه ها اعلام شده و مرکز آن در لندن است و مدیریت آن را نیز «علیرضا نوری زاده» به عهده دارد. بر اساس ویدیویی که تحت عنوان «نوری زاده و تلویزیون ایران فردا» بر روی یوتیوب قرار گرفته است، خود نوری زاده اقرار می کند تمامی پول و امکانات تاسیس تلویزیون «ایران فردا» را ولیعهد سعودی متقبل شده است. (لینک این گفتگو در زیر هین مطلب درج شده است.)
در ویدیوی یادشده، نوری زاده را در حال اجرای برنامه در تلویزیون ایران فردا می بینیم که در رابطه با حمایت مالی عربستان سعودی از شبکه اش، می گوید: «شما گوشه گوشه و زوایا و پشت پرده تلویزیون ایران فردا، همه را خواهید دید. هر تلویزیونی برای خودش منبع مالی دارد.
هیچ کدام از ما در خارج کشور دارای امکانات مالی نیستیم که بتوانیم خودمان یک تلویزیون راه بیندازیم. اصلا چنین چیزی محال است... این بودجه را دولت ها می دهند. شاید یکی دو تلویزیون باشند که نیمه دولتی، از میانبر (مثلا) وزارت دفاع، وزارت فلان و... کمک می گیرند.»
نوری زاده، در ادامه پشتیبانان تلویزیون ایران فردا، می افزاید: «کسانی که حامی این تلویزیون هستند، در این زمینه تاکید دارند که علاقمندند این تلویزیون را همه ایرانیان و همه فارسی زبانان ببینند...»
نهایتا نوری زاده، در تشکر از حامی مالی یا اسپانسر تلویزیون خود، می گوید: «از ولیعهد سعودی، بسیار سپاسگزارم. در تمام لحظات یک رفیق و برادر خوب، مشفق و ناصح بوده؛ هر حرفی به من زده درست و دقیق بوده و واقعا از او سپاسگزارم.»
حال آقای نوری زاده، چه تفکری دارد و برای فعالیت هایش از کجا کمک مالی می گیرد و چه نیروهایی با او همکاری می کنند زیاد اهمیتی ندارد. چرا که فعالیت ها و نظریات و همکاران و هم فکران او برای فعالین سیاسی و اجتماعی ایران شناخته شده هستند.
اما در این موضع نوری زاده، نقطه جالب آن است که در سال های اخیر، او و هم فکرانش تلاش می کنند این موضع را در افکار عمومی جا بیاندازند که تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی در ایران، بدون حمایت دولت های خارجی امکان پذیر نیست. آیا این ادعای نوری زاده، بوی جنگ و کشتار و خون نمی دهد؟!
نوری زاده، جز آن ژورنالیست هایی است که سف و سخت از حکومت شاه دفاع می کرد. اما پس از سرنگونی حکومت پهلوی، همانند بسیاری از عناصر طرفدار حکومت سرنگونی شده به خارج کشور آمد. نوری زاده در این سال ها، به مناسبت هایی اقرار کرده است که او با دولت های اسرائیل، آمریکا، انگستان، عربستان سعودی و... روابطی دارد. از طرف دیگر، با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی، او ناگهان طرفدار این جناح حکومت اسلامی شد و در تحولات سال 88 نیز طرفدار موسوی و کروبی و... سال گذشته او، سال ها گفتگوهایی با فرد ناشناسی داشت که از عناصر امنیتی حکومت اسلامی است.
به این ترتیب، نوری زاده شخصیت جالبی است که برای رسیدن به پست و مقام و پول هم طرفدار احیای سلطنت در ایران است؛ هم با نمایندگان دولت های اسرائیل، عربستان، آمریکا، انگلستان و... رابطه نزدیکی دارد و از آن ها امکانات مادی و معنوی می گیرد؛ او، هم طرفدار حقوق بشر و دموکراسی است؛ هم طرفدار کودتاست! او، هم طرفدار تمایمت ارضی ایران و هم طرفدار گروه های ناسیونالیست منطقه ای است و... بنابراین، نوری زاده، در جهت منافع شخصی خود، دست هیچ کس را رد نمی کند از این رو، می تواند در ظاهر با کسی دوستی کند و در پشت سر به او خنجر بزند و...
به خصوص چند سال پیش مستقیما عملی از نوری زاده دیده ام که برای نشان دادن شخصیت چند چهره ای او، فاکت مناسبی است. برای اولین بار، نوری زاده را در نشست مجمع عمومی انجمن قلم ایران در تبعید دیدم. این مجمع در روزهای 27 و 28 سپتامبر 2008، در ماینس (آلمان)، برگزار شده بود. در آغاز مجمع آقای اسد سیف، علی کامرانی و من به عنوان روسای جلسه انتخاب شدیم و هر کدام ساعاتی از موضوعات جلسه را به عنوان منشی و تنظیم وقت و اداره جلسه جایمان را عوض می کردیم. هنگامی که من بخشی از نشست را اداره می کردم ناگهان و بی مورد نوری زاده شروع به دست زدن  کرد و گفت زنده باد آقای رحمانی که جلسه را دقیق و قاطع اداره کردند. این حرکت او برای من و احتمالا برای شرکت کنندگان عجیب بود به خصوص هیچ کس با او هم صدا نشد. وقت استراحت رسید من با یکی از دوستان در یک گوشه سالن، مشغول صحبت بودیم که زنده یاد ستار لقایی مرا صدا کرد. من به همراه ایشان از سالن بیرون رفتم که دوستان سیگاری در آن جا سیگار می کشیدند. ستار با صدای بلند گفت آقای نوری زاده آن حرف هایی که پشت سر آقای رحمانی می گفتید دوباره در حضور خود ایشان تکرار کنید. نوری زاده که دست و پاچه شده بود گفت ستارجان من شوخی کردم و رفت. ستار با صدای بلند گفت شما که رحمانی را در جلسه تشویق می کردید چگونه پشت سر وی، به همه توصیه می کردید اگر رحمانی کاندید هیئت دبیران شد به وی رای ندهید. چرا که او، یک کمونیست میلیتانت است! اما هنگامی که پس از استراحت جلسه آغاز به کار کرد تا هیئت دبیران را انتخاب کند ستار پیشنهاد داد هر کسی که برای هیئت دبیران کاندید می شود چند دقیقه خودش را معرفی کند و بگوید که نظرش درباره سانسور و اختناق حکومت اسلامی چیست؟ و انجمن چه فعالیت هایی را باید در اولویت کار خود قرار دهد؟ در عین حال، وی تاکید کرد که نوری زاده پشت سر بهرام رحمانی حرف زده و پیشنهاد کرد که حرف هایش را در حضور همه تکرار کند تا کسانی که بهرام و فکر او را نمی شناسند بهتر آشنا شوند. اما نوری زاده از این مساله سر باز زد و سخنی نگفت. سرانجام شاید تبلیغات نوری زاده، سبب شد که کلیه شرکت کنندگان به غیر از یک نفر و به احتمال قوی آن یک نفر هم خود نوری زاده بود به من رای دادند و به عنوان پرزیدنت انجمن قلم ایران در تبعید انتخاب شدم. در هر صورت این مساله را به این دلیل در این جا توضیح دادم که کاراکتر و شخصیت و چند چهره ای آقای نوری زاده را نشان دهم.
یکی دیگر از رسوایی های سیاسی نوری زاده و اپوزیسیون راست، داستان «الماسی برای فریب» بود. «الماسی برای فریب»، نام فیلمی است که شامگاه 18 خرداد 1390، از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد، موضوعش افشاگری برنامه ‌های براندازانه اپوزیسیون خارج از کشور بود.
19 خرداد 1390، همه رسانه های حکومتی ایران، با آب و تاب گزارش نمودند که «مستند؟» شب گذشته وزارت اطلاعات حکومت اسلامی تحت عنوان «الماسى براى فريب» از شبكه اول سيما پخش شد كه روايتى از «نفوذ دستگاه اطلاعاتى جمهورى اسلامى در كانون اپوزيسيون خارج ‌نشين و اشراف بر تحركات ضدانقلاب و نمايشى از اقتدار سربازارن گمنام امام زمان (عج) در به سخره گرفتن سرويس‌ هاى جاسوسى غرب» بود.
رسانه های حکومتی، ادعا کردند که «دشمنان نظام اسلامى در طى 32 سال گذشته همواره با استمداد از اپوزيسيون و به كار گرفتن اقدامات نرم و سخت‌ افزارانه تلاش كردند توطئه ‌هاى خود را براى براندازى جمهورى اسلامى پيش برند اما پاتك وزارت اطلاعات به توطئه بزرگ دولت در تبعيد كه همه سرويس ‌هاى جاسوسى دشمن و ضدانقلاب در لواى آن بودند با اقدامى استراتژيك به تاخير افتاد و فرسايشى شدن آن موجب كاهش نتايج اين طرح آمريكايى - صهيونيستى شد و سپس با نجات الماسى كه براى فريب انديشيده شده بود، نقشه‌ اى كه آن ها الماس خود می ‌خواندند با الماسى ديگر منهدم شد.»
رسانه های طرفدار دولت و طرفدار خامنه ای در رقابت با همدیگر، تفسیرهای متفاوتی از این سناریویی که از صدا و سیمای حکومت اسلامی پخش کرده اند، دارند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانش جويان ايران (ايسنا)، در پی ناكام ماندن پروژه براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی در دهمين انتخابات رياست جمهوری، طراحان براندازی نرم به اين فكر افتادند كه با توجه به جايگاه مذهب در كشوری مانند ايران بايد به اقدامات به اصطلاح سخت نيز متوسل شوند، از اين رو بنياد آمريكايی دفاع از دموکراسی در يكی از جلسات خود كه به مدت سه ساعت به طول انجاميد، تشكيل «دولت در تبعيد» را مطرح كرد. ماموريت اجرای پروژه «دولت در تبعيد» از سوی اين بنياد به دنيس رايس، معاون امور خاور ميانه اوباما سپرده شد.
تابناک، نوشت: شب گذشته، 19 خرداد 1390، يكی از ماموران وزارت اطلاعات كه در قالب عامل نفوذی دستگاه اطلاعاتی كشور در درون حلقه اول نيروهای برانداز حكومت ايران نفوذ كرده بود، به تشريح چگونگی نفوذ خود و دستگاه اطلاعاتی ايران در بين نيروهای برانداز جمهوری اسلامی ايران پرداخت و با تفصيل و جزئيات و با ارایه مداركی از قدرت نفوذ دستگاه اطلاعات كشور در مديريت مسائل امنيتی در بیرون از مرزهای كشور پرده برداشت.
به گزارش «تابناك»، رسانه ای شدن اين «دستاورد بزرگ اطلاعاتی»، در حالی صورت گرفت كه روز گذشته، برخی از رسانه ها و اتفاقا رسانه هايی كه مستقيم رسانه دولت به شمار می روند، با انتشار خبری با نام اعترافات يك عنصر وابسته به «سی آی ای»، كوشيدند «محمدرضا مدحی» را عنصری فريب خورده معرفی كنند كه در خدمت سازمان های اطلاعاتی آمريكا بوده و به دليل پشيمانی در حال اعتراف است، در حالی كه اتفاقا بر عكس، «محمدرضا مدحی» كاملا آگاهانه و به قصد انجام عمليات اطلاعاتی به عنوان نيرويی اطلاعاتی، وارد سازمان های مخالف جمهوری اسلامی ايران شده بود.
بنا بر اين گزارش، خبرگزاری «ايرنا» در حالی اين خبر را این گونه منتشر كرد كه گمان می شد انتشار اين خبر با اين عنوان از روی اشتباه صورت گرفته باشد و خبرگزاری دولت در اسرع وقت خبر را درست کند؛ اما با وجود این، پس از پخش اظهارات مدحی، نه تنها ايرنا خبر پيشين خود را اصلاح نكرد، بلكه روز پنج شنبه روزنامه ايران نيز بار دیگر همين خبر را با نام و محتوايی نادرست منتشر كرد.
به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر، در این مستند که با عنوان «الماسی برای فریب» شب گذشته از شبکه اول سیما پخش شد، نحوه نفوذ «محمدرضا مدحی» در سازمان جاسوسی سیا و دولت آمریکا مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت. و...
علیرضا نوری ‌زاده، محسن مخملباف، مهرداد خوانساری و عبدالله مهتدی از جمله کسانی هستند که نام شان در برنامه «الماس فریب» برده شد و چهره برخی از آنان نیز نمایش داده شد.
محمدرضا مدحی، معروف به حسینی، جانباز شیمیایی و مسئول حراست دفتر حجت ‌الاسلام ارومیان نماینده مراغه در مجلس خبرگان بود. او، سال 1387 از ایران خارج شد و به بانکوک رفت. به محض رسیدن به تایلند با برخی از چهره ‌های اپوزیسیون مقیم اروپا تماس گرفت و خواهان تشکیل یک شبکه اپوزیسیون شد.
علیرضا نوری ‌زاده، به گفته خودش، از کسانی است که مدحی از ابتدا سعی داشته با او تماس برقرار کند. او، درباره مدحی به رادیو دویچه ‌وله، می‌ گوید: «آقای سردار محمدرضا حسینی ملقب به «مدحی» یا مدحی ملقب به «حسینی» یکی از پاسدارهایی بوده که در جنگ 70 درصد شیمیایی شده است. من شاهد بودم که روزی دو کورتون به بازویش می ‌زد و 80 ـ 70 تا قرص هم می‌ خورد و گاهی اوقات حالش چنان بود که او را به بیمارستان می ‌بردند و برای چند روز زیر چادر اکسیژن بود. در این ‌ها که تردیدی نیست.»
مدحی، به مدت یک ماه با نام «سردار مدحی» میهمان ویژه برنامه تلویزیونی علیرضا نوری ‌زاده بود. وی در این سلسله برنامه‌ ها مطالبی درباره مافیای اقتصادی، آقازاده ‌ها و ماموریت‌ های وزارت اطلاعات بیان می‌ کرد.
مدحی، به عنوان کسی که تاجر الماس است و از فرماندهان سابق سپاه بوده، جنبشی را به نام «جنبش جمع یاران» تاسیس کرده و می گفت كه هزاران نفر از نیروهای نظامی و امنیتی داخل كشور در آن عضویت دارند و با او و اهدافش همراهی می ‌كنند با نوری زاده و هم فکران او تماس می گیرد.
مدحی، در گفتگویی با رادیو زمانه اظهار می ‌كند كه هم چنان 20 هزار نفر در سپاه پاسداران ایران با شما عضو جنبش جمع یاران هستند.
در تصاویر دیگری كه در این مستند پخش می ‌شود، مدحی را پس از بازگشت به تهران نشان می ‌دهد. او، در این فیلم می ‌گوید: «این خانم اصرار داشتند كه رابطه‌ ای بین ما و سفارت آمریكا برای ادامه همكاری برقرار شود. گفت كه ما سفارت آمریكا را برای شما تدارك دیده ‌ایم و مسئولین آن جا هستند و می ‌خواهند با شما صحبت كنند. ما با آن ها رفتیم سفارت آمریكا. چند نفری نشسته بودند از جمله یكی از ژنرال‌ های پنتاگون نشسته بود علاوه بر دیپلمات‌ ها و صحبت هایی را شروع كردند و مواردی مطرح شد در ارتباط با نوع همكاری در نهایت جواب نه را از من شنیدند.»
در بخش دیگری از این فیلم مدحی، خاطرنشان می ‌كند: «صحبت‌ ها، مذاكرات و گفتگوهایی شد. او می ‌گفت روی تمام كمك‌ های ما حساب كنید. ایالات متحده به شما و همراه شماست من به شما خوش آمد می ‌گویم و چندین با این جمله را تكرار كرد...»
مدحی، گفت: «بحث دولت در تبعید از تقریبا یك سال گذشته مطرح بود و به عنوان حكومت مخفی مطرح بود. همه پازل‌ هایشان تكمیل بود یك گروهی به نام نظامی امنیتی از داخل را كم داشتند و این هم كه پیوست، دیگر جای ضعف نداشتند و دیگر عجله كردند برای اعلام دولت در تبعید برای سرنگونی سریع و بدون فوت وقت نظام جمهوری اسلامی ایران.»
پس از ورود محمدرضا مدحی به پاریس، دیدارهایی بین او و امیرحسین جهانشاهی و مهرداد خوانساری از سلطنت طلبان صورت می گیرد. مدحی: «وقتی ما به آن جا رسیدیم با آقای مهرداد خوانساری و آقای امیرحسین جهانشاهی نشست گذاشتیم و قرار ملاقات گذاشتیم در جایی. شروع كردیم به مذاكره كردن كه شما چه دارید و ما چه داریم.»
در ادامه این فیلم صوت گفتگوی جهانشاهی با یكی از رادیوهای خارجی درباره مدحی پخش می ‌شود: «ما وارد حكومت شدیم. آن ها هنوز وارد ما نشده ‌اند و نخواهند شد.» مدحی: «خوانساری یكه ‌تاز سلطنت‌ طلب‌ ها و مغز متفكر جهانشاهی است.»
در این قسمت تصاویری پخش می ‌شود كه مدحی در كنار جهانشاهی در پاریس نشسته است. این ویدئویی است از جلسه خصوصی مدحی با یكی از رابطین آمریكا یعنی جهانشاهی. جالب این كه نفر سوم كه پشت دوربین قرار دارد كسی نیست جز مهرداد خوانساری كه او هم در جلسه‌ ای محرمانه برای توافق اولیه در راستای تشكیل دولت در تبعید حضور داشته است. مدحی، با اشاره به این فیلم می گوید: «این جا پاریس است. 9 دسامبر 2010 یك ربع بعد از شب به وقت محلی در دفتر كار امیرحسین جهانشاهی. در این فیلم در كنار من، امیرحسین جهانشاهی و پشت دوربین مهرداد خوانساری قرار گرفته است.»
در این ویدئو كه یك جلسه محرمانه است، مدحی به جهانشاهی و خوانساری دست می ‌دهد و می گوید در این جا شروع اتحاد دو كار داخل و خارج را اعلام می ‌كنیم. ما سه نفر متحدیم و شما هم با مایید و ما هم با شماییم و فقط خواهش می ‌‌كنم ما را پیش دوستان بدقول نكنید و می ‌دانم نمی ‌كنید. در پایان این ویدئو جهانشاهی و مدحی تاكید می ‌كنند كه این فیلم نباید پخش شود.
در ادامه این مستند به گزارش صدای آمریكا، تلویزیون اسرائیل و اظهارات نوری ‌زاده درباره مدحی اشاره شده است.
در بخش دیگری از این مستند، گفتگوی جهانشاهی با یكی از رادیوهای خارج كشور درباره مدحی پخش می ‌شود: «تمام كسانی كه با ما متحد می ‌شوند تمام كارهایی كه كرده ‌اند را ما چك می كنیم و تمام شبكه‌ هایی كه دارند را بررسی و كنترل می كنیم و وقتی به من رسند با آن ها صحبت كنم كه همه چیز مطمئن شده باشد. بنابراین، سردار كه این جا بودند همه گذشته‌ شان و همه كارهایی كه كرده ‌اند و همه امكانات شان بررسی شده و صددرصد مطمئن است. ما وارد حكومت شده ‌ایم. آن ها وارد ما نشده‌اند هنوز و نخواهند شد!»
در ادامه این مستند، تصاویری از نوری ‌زاده پخش می ‌شود. وی در این ویدئو می ‌گوید: «هر تحلیل‌ گری و هر برنامه‌ سازی منبع دارد. بسیاری از آدم‌ های منابع من در درون دستگاهند. بدون آن ها ما كاری نمی ‌‌توانیم بكنیم. تكیه بر اطلاعات آن ها كرده ‌ایم و شما را روشن كردیم. محقق یك ایمیل برایم می ‌فرستاد از وسط و قلب امنیت خانه و فاش می ‌كرد برای من. محقق الان با ماست. اون فرد محمدرضا مدحی است.»
در این قسمت مستند، تصاویری از نشست بزرگ اپوزیسیون در پاریس پخش می شود كه علیرضا نوری ‌زاده، محسن مخملباف، امیرحسین جهانشاهی، حسن شرفی سخن گو و جانشین دبیركل حزب دموكرات، عبدالله مهتدی دبیركل حزب كوموله، مهرداد خوانساری، رضا حسین بر موسی شریفی نماینده حزب همبستگی اهواز و علاوه بر این افراد تعدادی از طیف های مختلف توده ای - اکثریتی، سلطنت طلبان، جمهوری خواهان و غیره نیز حضور دارند. در این نشست هم چنین فردی به نام «همل»، مسئول میز ایران در سازمان اطلاعات فرانسه و نماینده ساركوزی كه هماهنگی كنفرانس را نیز برعهده دارد، حضور داشت.
در ادامه تصاویری از محسن مخملباف در نشست پاریس پخش می ‌شود. او، در این كنفرانس می ‌گوید: «این پروژه تحقیقاتی ملی پس از یك سال به یك دیگرآگاهی از سوی مردم جهان منجر شده است.»
محسن سازگارا، از بینان گذاران سابق سپاه پاسداران دیروزی و از فعالین «حقوق بشر؟!» امروزی، در این جلسه حضور نداشت اما پیامی را ارسال کرده بود كه توسط فردی خوانده شد. مدحی، در این باره گفته است: «دولت در تبعید یك مانیفست و یك گذشته و قانون اساسی داشت. متشكل شده بود از دولت موقت و شورای حفظ امنیت و منافع ملی. بنده به عنوان رییس شورای عالی حفظ امنیت و منافع ملی منصوب شدم و امیرحسین جهانشانی به عنوان جانشین من بود. قرار بود ما 15 نفر از اعضای جنبش جمع یاران از داخل سیستم اسم بدهیم و 15 نفر هم آن ها برای تشكیل شورای حفظ امنیت و منافع ملی اسم بیاورند و دولت موقت كه زیر مجموعه آن قرار می گرفت، افرادی بودند از چهره‌ های مختلف در داخل و خارج كه برای سمت‌ های مختلف در نظر گرفته شده بودند. تقریبا همه چیز تكمیل شده بود و چیزی نبود الا اقدام عملی برای براندازی.»
جهانشاهی، در مصاحبه با صدای آمریكا، می گوید: «وظیفه ما و موج سبز و جناب سردار و افرادی كه با او هستند و به ما وصل شده ‌اند بوجود آوردن شرایط به زانو كشیدن جمهوری اسلامی است.»
داستان «فیلم الماسی برای فریب»، با هر هدفی از جانب حکومت اسلامی، پخش شده باشد٬ اما نشانگر یک حقیقت آشکار در مورد بی مایگی سیاسی و اجتماعی بخش وسیعی از نیروهای اپوزیسیون بورژوایی حکومت اسلامی است.
به این ترتیب، رسوایی های اپوزیسیون راست یکی دو تا نیست و هم چنان ادامه دارد. اساسا تشکیل دولت در تبعید و تبدیل شدن بخشی از اپوزیسیون حکومت اسلامی به ابزار دست اهداف و سیاست های دولت آمریکا و متحدان آن٬ بحث تازه ای نیست. تاریخ فعالیت اپوزیسیون بورژوایی ایران، با سازمان ها و احزاب، نهادها، روزنامه نگاران و غیره اش، چیزی جز دنباله روی از سیاست های دولت های قدرت مند و یا جناح های حکومت اسلامی نبوده است. این طیف ها، سال هاست آماده شرکت در هر پروژه ارتجاعی٬ حتی به بهای ویرانی و جنگ و نابودی میلیون ها انسان در ایرانند٬ به شرطی که از سوی صحنه گردانان اصلی این پروژه ها، به بازی گرفته شوند.
شکی نیست که از نظر اکثریت مردم ایران، برگزاری و شرکت در کنفرانس های مخفی و علنی با حضور نمایندگان دولت ها و بند و بست و معامله با آن ها، با هدف تشکیل دولت موقت و کنگره ملی و غیره محکوم است. چرا که از بالای سر مردم و به نام مردم ایران معامله با دولت ها و تشکیل دولت در پشت درهای بسته، توهین بزرگی به مردم یک کشور بیش از 75 میلیونی است. به علاوه تصمیمات سیاسی این نوع نشست ها، هیچ ارزش و اعتبار سیاسی و اجتماعی پیدا نمی کنند و محکوم به شکست اند. مگر این که پروژه ها و سناریوهای سیاه و هولناک آمریکا و متحدانش در مورد ایران چه از طریق باد زدن به تفاوت های ملی و مذهبی و راه انداختن جنگ داخلی و چه بمباران ایران با حملات هوایی و موشکی هم چون تکرار سناریوهای هولناک عراق و افغانستان و لیبی در ایران است که این بخش از اپوزیسیون ما، به پیاده نظام جنگ و کشتار و ویرانی و آوارگی بخشی از مردم ایران، تبدیل خواهد شد. بنابراین، افراد و جریاناتی که در قبال جامعه ایران، ذره ای احساس مسئولیت انسانی، اجتماعی و سیاسی نمی کنند را باید در نزد افکار عمومی افشا کرد.
چند روز پیش در خبرها خواندم که رضا پهلوی، به همراه گروهی از فعالان سیاسی و نمایندگان کنگره، جلسه ‌ای پشت درهای بسته داشت و در دو روز آینده، کنفرانس «فعالان جوان ایران در جستجوی دموکراسی» با حضور برخی برپا کنندگان کنفرانس‌ های استکهلم، بروکسل و پراگ به همراه گروهی دیگر از فعالان سیاسی برگزار خواهد شد. موضوع پانل اول «چگونه ایالات متحده می‌ تواند به مردم ایران کمک کند» است.
جلسه پشت درهای بسته و با حضور «مهمانان دعوت شده» برای معرفی «شورای ملی» و بحث درباره انتقال «دموکراتیک قدرت در ایران»، با حضور رضا پهلوی و تعدادی از نمایندگان کنگره، امیرعباس فخرآور و کنت کتزمن برگزار شد. پانل اعضای موقت شورای ملی از جمله رضا پیرزاده، سعید گنجی، نازیلا گلستان، پایان‌ بخش این برنامه بود.
در روزهای پایانی همین هفته نیز کنفرانس «فعالان جوان ایران در جستجوی دموکراسی» برگزار می‌ شود. به گفته یک منبع، قرار است در این کنفرانس افرادی نظیر حسن شریعتمداری، محسن سازگارا، شهریار آهی، سعید قاسمی ‌نژاد، مهدی خلجی، مجتبی واحدی، علی افشاری، فریبا داوودی مهاجر، عباس حکیم‌ زاده، مسعود سفیری، رامین احمدی و حسین قاضیان در باره مباحثی از جمله «چگونه ایالات متحده می ‌تواند به مردم ایران کمک کند»، «تاثیر تحریم‌ های اقتصادی»، «نافرمانی مدنی»، «متشکل کردن اپوزیسیون» در پانل‌ های عمومی و نیز کارگاه‌ ها سخن بگویند. شرکت در پانل‌ های عمومی این کنفرانس آزاد است، اما کارگاه‌ های آموزشی پشت درهای بسته خواهد بود.
کنت تیمرمن، نامزد حزب جمهوری خواه از ایالت مریلند آمریکا و مدیر اجرائی «بنیاد دموکراسی در ایران» است. او، بر این عقیده است: «برای این که اسرائیل ماندگار باشد باید کشورهای بزرگ خاور میانه در هم شکسته و تجزیه شوند.»
قبلا نیز کمابیش این جمع، کنفرانس ‌های اول و دوم «پیش برد اتحاد برای دموکراسی» در شهرهای استکهلم و بروکسل و پراگ برگزار کرده بودند. در روزهای شنبه و یک شنبه، چهارم و پنجم فوریه 2012، کنفرانسی با شرکت برخی از چهره های اپوزیسیون راست ایرانی در خارج کشور در استکهلم برگزار گردید. برگزارکننده این کنفرانس «مرکز اولوف پالمه» بود که مسئولان آن، قبل از برگزاری اعلام کرده بودند که، با توجه به سیاست ها و مقررات این مرکز، با حفظ کامل مسائل امنیتی در محلی نامشخص و با مهمانانی که از پیش معرفی نخواهند شد، برگزار می شود. عنوان این کنفرانس اتحاد برای دموکراسی بود. بخشی از اپوزیسیون چپ ایرانی، آکسیونی را در مقابل این کنفرانس برگزار کردند.
دومین کنفرانس «پیش برد اتحاد برای دمکراسی در ایران» در تاریخ 17 و 18 تیرماه 91 (7 و 8 جولای 2012) در شهر بروکسل پایتخت بلژیک تشکیل شد. سومین کنفرانس بررسی راه‌ های «اتحاد برای دمکراسی در ایران» در روزهای شنبه و یک شنبه 27 و 28 آبان 1391 برابر با 17 و 18 نوامبر 2012 در شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک بر گزار گردید.
به این ترتیب، تبلیغات و ادعای نوری زاده و هم فکرانش مبنی بر این که تنها با حمایت دولت ها می توان تغیبراتی در ایران به وجود آورد و هیچ نیروی داخلی نمی تواند کاری از پیش ببرد ادعایی پوچ، غیرواقعی، ارتجاعی، غیرانسانی و خطرناک است.
به این ترتیب، مدت هاست برخی گرایشات از جمله هم فکران نوری زاده، این سیاست را در جامعه ایرانیان رواج می دهند که گویا بدون کم خارجی، هیچ گونه تغییری نمی توان در جامعه ایران به وجود آورد. یعنی هر کسی می خواهد در ایران تغییراتی به وجود آید باید به دولت های خارجی متوسل شود. در واقع راهی که در گذشته اپوزیسیون افغانستان، عراق، لیبی طی کرده اند. اکنون نیز این سناریوهای سیاه در رابطه با تحولات سوریه در جریان است.
در صورتی که چنین سیاستی، اگر منفتی برای اپوزیسیون راست و نوکر صفت و وابسته به حکومت ها در پی دارد اما برای مردم ایران، بسیار مضر و خطرناک و فاجعه بار است. ما سال هاست از طریق رسانه ها می خوانیم و می شنویم و می بینیم که مردم عراق و افغانستان و لیبی به چه فلاکتی دچار شده اند به طوری که در این کشورها، هیچ کس احساس امنیت جانی و مالی و شعلی نمی کند و به ویژه در عراق و افغانستان تروریسم دولتی و گروه های مرتجع، آن چنان رعب و وحشت و کشتار راه انداخته اند که هر روز از مردم بی گناه این کشورها قربانی می گیرند.
به علاوه، بیش از سه دهه است که اپوزیسیون چپ و کمونیست و آزادی خواه به اعتبار خودش مبارزه می کند و برخی نیز با اتکا به عضویت اعضا و کمک های مالی هوادارانش و راه انداختن نهادهای انتفاعی، رادیو و تلویزیون نیز دارند و به هیچ دولتی نیز وابسته نیستند.
مهم تر از همه قرار نیست سرنوشت هفتاد و هفت میلیونی جامعه ایران را از طریق رادیو و تلویزیون و دنیای مجازی و صرفا اپوزیسیون راست و یا چپ رقم زد و بساط وحشیانه حکومت اسلامی را برچید.
ما در ایران، با جنبش های اجتماعی آگاهی هم چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویان و جوانان، جنبش های مردمی و حق طلب منطقه ای، فعالین هنری و فرهنگی و مردم آزاده ای روبرو هستیم که در این سه دهه در مبارزه سیاسی، طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی آبدیده شده اند و هم چنین برخی تجربه انقلاب 57 و برخی دیگر تجربه تحولانت سال 88 را دارند. این جنبش ها و حامیان آن ها در داخل و خارج کشور، همواره با اتحاد و همبستگی و مبارزه پیگیر خود، در تلاشند حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی را سرنگون کند و سرنوشت آینده جامعه ایران را مستقیما و بدون دخالت خارجی به دست خویش رقم بزنند قطعا در فردای آزادی ایران، از جمله آن افراد و جریاناتی را که وابسته به دولت های خارجی اند افشا و طرد خواهند کرد!
شنبه نوزدهم اسفند 1391 - نهم مارس 2013
ضمیمه:
متن پیاده شده از مصاحبه دکتر نوری زاده با سردار مدحی؛
بخش هایی از این مصاحبه چنین است:
… سلام سردار
سردار سیدرضا حسینی (مدحی): سلام به شما آقای دکتر و بینندگان و شنوندگان محترم برنامه پنجره ای رو به خانه پدری.
دکتر نوری زاده: ممنونم عزیزم که در واقع با کاری که الان دارید میکنید خسته ای، کار سنگینه ولی خوب ادم وقتی عاشق باشه کار می کنه، یادتون هست پریشب من با چه چشمی آمدم خدمت تون، چشم سردار هم مثل مال منه، یعنی او هم نخوابیده ولی امروز مطابق بحث هایی که داشتیم برای اینکه مدحی را بهتر بشناسید برای این که به هر حال انسانی بوده به خاطر نوع کاراش و حساسیت کاراش اغلب در پس پرده بود اما بنده وقتی عکس ها را می بینم در بیمارستان چه کسی رفته به دیدنش برایم مشخص می شود که چه جایگاهی داشته یا حکمی را که به ایشان دادن می بینم معلوم می شه دو کار سردار مدحی داشته خیلی مهم بوده یکی مساله کمیته حفظ نظام، یعنی تلاش برای نگه داشتن نظام و جلوگیری از خطراتی که نظام را تهدید کرده و یکی دیگر تشکیلاتی بوده که در واقع برای مقابله با خطرات بوده مقابله با دشمن بوده، من دلم می خواد به خودش واگذار کنم واقعا این کمیته ها را برای شما تشریح کنه بدانید چه آدمی داره با ما صحبت می کنه که اونوقت حرف هاش معنی بهتری پیدا می کنه و جایگاه خودش هم مشخص می شه، سردار سراپا گوشیم.
سردارسیدرضا حسینی (مدحی):
خواهش می کنم در خدمت شما هستم ببخشید عرضم به حضورتان در تایید فرمایش شما بله ما هم یک چهار شبی می شه که درست نتوانستیم بخوابیم الحمدالله از بیمارستان به لطف خدا و کمک دوستان از جمله حضرت عالی که بسیار محبت فرمودید مرخص شدم اما سخت درگیر و مشغولیم مثل شما، من که چشمم دیگه واقعا افتاده انشاالله که خدا کمک کنه نتیجه بده کارهامون، عرضم محضرتون در خصوص کمیته فرمودید ما یک کمیته داریم به نام کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام، این کمیته وظیفش این هست که با هر نوع مساله ای، یعنی اختیارات اینقدر جامع هست که شما می توانید به نانوایی از آرد نانوایی شما می تونید مساله را بگی ایجاد بدبینی می کنه تا بیایی برسی به بالاترین مقام اجرایی کشور یا سیاسی یا نظامی یا امنیتی یا قضایی یا هر کسی که فعاله شما در این کمیته این قدر اختیار داری که حتی تا زیر مجموعه های رهبری را کنکاش بکنی و با مسائلی که به وقوع پیوسته یا به وقوع می خواهد بپیونده برخورد بکنی این کمیته از ابتکارات جمعی از دوستان و پیشنهاد اولیه حقیر بوده قبل از این در قالب کشف جرائم و اطلاعات در سال های اولیه بعد از جنگ شروع به کار کرد یادش به خیر این جا یادی از حاج آقای رزاقی بکنیم که ایشان خیلی زحمت کشیدند آن اوایل برای برخورد با تخلفات مسئولین، عمده کار ما برخورد با تخلفات مسئولین رده یک و رده و دیگر خیلی به پائین می آمدیم دیگر رده 3 نظام بوده ولی شرایط امکانات آن قدر جامع بوده که می توانستیم حتی به افراد عادی هم که ایجاد بدبینی می کنند مثلا وارد بشیم یعنی از اختیارات ما بود.
دکتر نوری زاده: ببخشید سردار یعنی این که افرادی که با عملکردشون در مردم ایجاد بدبینی میکردند یعنی این که با دزدی هاشون، با سوء اخلاقشون، این ها باعث می شدند که مردم بدبین بشن به نظام.
سردار سیدرضا حسینی (مدحی): آقای دکتر دقیقا همین هست دیگه ببینید شما وقتی که اخیرا آقای لاریجانی رییس قوه قضائیه اعلام کردند یک باندی را گرفتن 6 میلیارد تومان اختلاس دولتی دارند خوب حالا خدا بیامرزه ما پرونده ای داشتیم 37 میلیارد تومان اختلاس نبود ولی اسمش را گذاشته بودند اختلاس، 37 میلیارد تومان برای تبلیغ فرد هزینه کرده بودند وقتی که یک جوانی این را می بینه و برای یک وامی واقعا، من رفته بودم برای بانک خودم وجهی را می خواستم از حسابم برداشت بکنم حالا خوب می دونید در ایران برای یک مبلغ مثلا خوب برای یکی 5 میلیون خیلی پول هست جریان همان هر که بامش برف بیش هست، به هر حال من رفته بودم بانک یک مبلغی را برداشت کنم جوانی گریه کرد ما در حساب اسم شماره حساب میدم شش میلیون یک اولین حساب خیریه بانک ملی، اون موقع آقای امیر اصلانی و احسانی میر و معاون بانک ملی کل کشور بودن اسم من هم محمدرضا مدحی به همین اسم شماره حساب شش میلیون و یک اولین حساب خیریه رو من باز کردم که از حساب شخصی خودم درآمد مورثی که پدرم به جا گذاشته بود الحمدالله دو چیز ما قبل از انقلابیه، یکی دین ماست یکی درآمد ماست اینا همه برمی گرده به قبل انقلاب، این حساب شش میلیون یک که من آن جا افتتاح کرده بودم از محل این من نامه می نوشتم می رفتن از بانک با سپردن مثلا یک تعهد وام می گرفتن. این بعد از این اتفاق صورت گرفت من جوانی رو در بانک دیدم به خاطر یک وام 200 هزار 250 هزار تومان وام ازدواج از ایشان فقط سند منگوله پدرش و مادرش و پدر زنش و مادر زنش رو نخواسته بودن ببینید در چنین شرایطی که وقتی یک اختلاس 6 میلیاردی در امروز می شه فکر نکنید که اون معضل حل نشده هنوز هست جوانی که برای امر ازدواج لنگ وام ازدواجشه آقایون ببخشید دیگه میلیارد میلیارد وام می گیرن بزرگ ترین وام ها رو می گیرن من توی فیلمم زمانی که در ایران بودم این ها را گفتم با چند تا از این آقازاده ها به خاطر فساد مالیشون برخورد شده این فیلم الان در وبلاگم هست در یوتیوب در اکانتم هست…
بخش دوم
دکتر نوری زاده: با درود مجدد خدمت شما عزیزانم، خوب با سردار آدم که بنشینه حرف بزنه می بینه تا صبح رفت اتفاقا ما این جوری هم شده بود ایشان خسته هم بود ناراحتی داشت، سرف داشت، من رهاش نمی کردم می نشستیم پای حرف زدن و صحبت می کردیم تا بامدادان یک دوست دیگر هم هست خیلی دوست نازنینی هست اجازه ندارم اسمش را بگویم به اتفاق او بودیم با سردار می نشستیم تا بامدادان، خوب وقتی هم در بیمارستان بود می آمد پرستار به ما می گفت دیگر کافیه برید بیرون این نیاز داره به اکسیژن نیاز داره به استراحت، ولی ما رهاش نمی کردیم خلاصه، آن قدر این مساله جالبه این موضوع این قدر ادامه داره چون سردار برای من گذاشته روی میز داکیومنت ها رادیدم اسامی را دیدم دزدی ها را دیدم و ما این را ادامه خواهیم داد چون به خصوص مساله جریان آقای پالیزدار، و آن قضایایی که آن جا شد سردار تمام تفسیرش رو میدونه ولی بعد یک جریان دیگر هم هست مساله کمیته دیگر هم براندازی که حالا من از ایشان خواهش می کنم به طور خلاصه در 10 دقیقه این را هم بیان کنند که بعدش من یک سلسله خبر و مطلب هست باید برایتون بگم سردار میکروفن در اختیار شماست.
سردار حسینی (مدحی):
خواهش می کنم در خدمت شما هستم کمیته ضد براندازی در اصل در حفاظت اطلاعات ستاد فرماندهی کل قوا مستقره، کارش ضد براندازی در سه شاخه هست عمده شاخه هاش هم نظامیه مثلا آنتی کودتا مثلا در بحث این که نیروهای مسلح بخواهند جذب بشوند و کار خاصی انجام بدهند و از آن سری مسائل که مثلا همین جنبش جمع یاران که ما الان تشکیل دادیم الان یکی از شاخه های ما می خوره به همین کمیته ضد براندازی،در ایامی که من در قدرت بودم این هم آوردیم زیر مجموعه خودمون چون ما هم تقریبا ضد براندازی بودیم دیگر کمیته حفظ نظام یعنی چی یعنی تقویت و حفظ نظام و جلوگیری از تضعیف این را هم آوردیم زیر مجموعه خودمون، که برخوردهامون از جمله با این آقای عسگری بود که معاونت پشتیبانی وزارت دفاع بود یک پرونده دو میلیاردی مطرح بود در مورد ایشان یک آقایی بود مسئول پرونده ایشان مسئول حفاظت آن جا بود آقای ذوالقدر اون موقع مسئول حفاظت اطلاعات وزات دفاع بودند که این ها هم زیر شاخه ما می آمدند برای انجام کارها،یا مثلا در مورد احزاب بود و گروه ها بود و گروهک ها بود و در کل هر چیزی که باعث براندازی می شد. رو راست از اون جایی که خود ما خیلی می لنگیدیم به آن مسائل خیلی نمی پرداختیم بنده می گفتم یک شعاری داشتم می گفتم دستگاه قضا را اگر بتونیم سلامتش بکنیم و مسئولین را از فساد دور بکنیم به خدای احد و واحد، 13 سال پیش من طرح کیش را دادم که کیش مثل دوبی بشه، آقا شما همین با شناسنامه محدودیت ندارید مردم راحت بتونن برن و بیان ماندگاری حکومت در این هست نوشتم این را رسما، خیلی ها موافقت کردند و بعضی ها هم خوب انتقاد کردند گفتیم آقا برای غیر مسلمان هم انجا شما مشروب و این چیزها را بگزارین حالا به ما ربطی نداره یک نفر اگر به نام مسلمان هم رفت نشست آن جا خورد گیر ندهید تفتیش عقاید نکنید امام گفت تفتیش عقاید نکنید دین اسلام گفته نکنید این طرحی بود اون موقع ما داده بودیم برای ضد براندازی، گفتیم اگر این ها صورت بگیره براندازی ای اساسا صورت نمی گیره، اگر به همه مناطق ما یک سان رسیدگی بکنیم اساسا دیگه مشکلی نداره جامعه، و حل میشه مشکل این در مورد کمیته ضد براندازی که منتها الان انشقاق به وجود آمده و جدا شده آن رفته همان ستاد فرماندهی کل قوا و این هم سر جای خودش مانده که مسئولش یکی از دوستان قدیمی خود ما هستش.
دکتر نوری زاده: من یک سئوال دیگری دارم در این جلسات که سردار می نشستین من دیدم در این اسناد شما، آدم های خیلی بالا از نماینده مجلس خبرگان گرفته تا وزیر وقت اطلاعات تا فرمانده سپاه تا این افراد واقعا این ها وقتی می نشستن از نارضایتی مردم خبر نداشتند نمی دانستن مردم چطور نسبت به نظام فکر می کنند خیلی راحت فرد می آد می گه تمام ملت با ما هستن آقای متکی میاد می گه بله 40 میلیون با ما هستد آن ها 3 هزار 4 هزار نفر بیش تر نیستند در مصاحبه با فرید زکریا، در جلسات خصوصی این ها اقرار داشتند که ملت چطور بهشون نگاه می کنند.
سردار حسینی (مدحی): ببینید جناب آقای دکتر نوری زاده به این مساله اگر بخوام خیلی بپردازم ممکنه که موضوعاتی به وجود بیاد چون یک سری اخبار در خارج دل بخواه مردم گفته شده من نمی خوام این جا به هیچ دوستی به هیچ یاری که از ایران امده بیرون بی احترامی بکنم، حتی ما گفتیم همه افرادی که از ایران آمدن بیرون گفتیم آقا بیاین به جمع جنبش جمع یاران بپیوندید یک قدرت واحد هم در خارج از کشور باشیم همان طور که بچه ها در داخل دارند فعالیت می کنن من اصلا نمی خوام به هیچ کدام از این دوستان اهانتی کرده باشم یا حرفشون را تایید یا تکذیب کرده باشم ببینید یک جوری شده که الان بخوام بگم فلان مسئول گریه کرده و جلسه را ترک کرده یک دید دیگه ای می شه می گن آقا این داره فلانی را تطهیر می کنه، همین سردار یحیی رحیم صفوی، خداگواهه من نمی خوام شما جای دست ها و بدنم را دیدین هم آثار شیمیایی را هم لطف آقای الیاس محمودی و دار و دستش رو (دکتر نوری زاده: ولی الیاس را گرفتن با دستبند، خیلی جالب بود باور کن سردار) جنتی را باید بگیرن، هاشمی شاهرودی را باید بگیرن، آقا خواهرزاده آقای هاشمی شاهرودی در مجتمع مبارزه با مفاسد اقتصادی که مظهر مفسدین اقتصادی هست مبارزه نیست اصلا مرکز فساد اقتصادی هست این ها را باید بگیرن الیاس محمودی یک پیاده نظامی از این جمع بود آن پروین خانمی که با اسناد رفته الان در آلمان ببینم برای این الیاسش می خواد چه کاری کنه، کدام یکی از اسنادش را می خواد رو کنه که دیگه ما همه را داریم…
 * لینک سخنان علیرضا نوری زاده، در رابطه با کمک های ولیعهد عربستان به تلویزیون ایران فردا: