به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۹۲

خاطرات و دیدگاه‌های اهالی موسیقی

 موسیقی باید مثل گذشته‌ها ماندگار باشد
هنگامه اخوان (ترانهً موسم گل، ویدئو)
هنگامه اخوان (متولد1334فومن) اولین آموزش موسیقی را نزد پدر و از 10سالگی آغاز کرد. عشق و علاقه‌اش به موسیقی باعث شد که پس از پایان دوره دبستان عازم تهران شود و در آزمون تست صدای رادیوی وقت شرکت کند. به تشویق استاد تجویدی که در آن زمان عضو شورای موسیقی رادیو بود ردیف‌های آوازی را نزد استاد ادیب‌خوانساری به مدت 10 سال فرا گرفت و جهت تکمیل دانسته‌هایش از نوارها و صفحات به‌جامانده از آواز خوانندگانی مثل: طاهرزاده، قمرالملوک وزیری، عبدالله دوامی و... بهره‌ها برد. اولین اجرای هنگامه اخوان در رادیو در سال 1354 بود که به بازخوانی تصنیف‌های مرحوم قمرالملوک پرداخت و پس از آن به عنوان خواننده با گروه شیدا و عارف به سرپرستی حسین علیزاده و محمدرضا لطفی همکاری کرد. از جمله آثار به یادماندنی هنگامه اخوان در آن سال‌ها می‌توان به ضبط و بازخوانی تصنیف‌های: عاشقی محنت بسیار کشید (در دستگاه همایون)، مرغ سحر (دستگاه ماهور) و موسم گل در آواز دشتی با همراهی تار محمدرضا لطفی و تنبک بیژن کامکار و همچنین تصنیف بازآمدم در آواز افشاری (آلبوم چاوش پنج که در سال 1358 ضبط و اجرا شد اما مجوز انتشار نیافت) با همراهی گروه شیدا اشاره کرد. هنگامه اخوان پس از انقلاب سال 1357 ابتدا به دعوت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی (در سال 1363) در بخش آرشیو دعوت به همکاری شد و از اواسط دهه 1370 که فضای فرهنگی برای فعالیت هنرمندان نسبتا مساعد شد فعالیت خود را با عنوان مدرس آواز در مراکز آموزش موسیقی و همچنین اجرای کنسرت در خارج و داخل کشور (ویژه بانوان) آغاز کرد که این فعالیت تاکنون ادامه داشته است. ایشان در سال‌های اخیر ریاست چهارمین مجمع کانون خوانندگان خانه موسیقی را برعهده داشت. مطلب حاضر حاصل گفت‌وگوی نگارنده در تیر 1384 با این بانوی هنرمند است.
مرحوم پدرم صدای بسیار خوبی داشت. صدای مادرم نیز بسیار قوی، گرم و جذاب بود. افراد خانواده‏ام در کل از صدای خوبی برخوردار بودند. آوای خوش و دلنشین مادرم یک موهبت الهی بود. در 10سالگی اولین آموزش آواز را از پدرم گرفتم. او شعر «دل خون شد از امید و نشد یار، یار من ‌ای وای بر من و دل امیدوار من» از هلالی جغتایی را با آواز دشتی به من تعلیم داد. در آن سال‌ها هنگام پخش داستان شب از رادیو با تصنیف «موسم گل» که قطعه‏ای از آن ترانه در ابتدا و انتهای داستان از رادیو پخش می‌شد، با صدای قمر آشنا شدم.
بعد از پایان دوره ابتدایی برای دیدن خواهرم به تهران آمدم و از آنجایی که عشق به موسیقی تمام وجودم را پرکرده بود در تهران به مناسبت موقعیت خاص آن می‌توانستم آموزش آواز را شروع کنم. این بود که دیگر به شهرم فومن برنگشتم. پس از تحقیق و بررسی قرار شد برای آزمون صدا به شورای رادیو مراجعه کنم. آن زمان هفته‏ای دوبار در اداره رادیو آزمون صدا برگزار می‌شد. من آوازی از روح‏انگیز را که نزد پدرم یاد گفته بودم و تصنیف «رفتم» از ساخته‌های استاد تجویدی، همراه با شعری از استاد زنده‌یاد شهریار «از زندگانی‏ام گله دارد جوانی‏ام» خواندم و در یک نوار نیم‏ساعته ضبط کردم و به شورای رادیو بردم. شورا دارای پنج عضو بود که عبارت بودند از آقایان: علی تجویدی، مرتضی حنانه، شادروان حبیب‏الله بدیعی، روح‌الله خالقی و جواد معروفی که سه نفر از آن‌ها نوار را تایید کردند و دو نفر دیگر گفتند که باید آنچه روی نوار ضبط کردم را حضوری بخوانم. بنابراین به اداره رادیو رفتم و در آزمون حضوری شرکت کردم. اعضای شورا نظر دادند که من باید دستگاه‌های موسیقی ایرانی را بشناسم. تشویق و حمایت‏های بی‏دریغ استاد تجویدی را در این مرحله هرگز فراموش نمی‌کنم و خود را مدیون محبت و یاری ایشان می‌دانم. پس از موفقیت در آزمون صدا، اعضای شورای رادیو از استاد ادیب خوانساری که خود نزد استادانی چون «حبیب شاطر حاجی» و «سیدرحیم» و «نایب اسدالله» اساتید فن به فراگیری آواز پرداخته بود و بازمانده بر حق مکتب اصیل اصفهان به‌شمار می‌رفت، دعوت به عمل آوردند تا برای تربیت هنرجویانی مثل من، هفته‏ای دو روز در اداره رادیو کلاس تشکیل دهند. خوشبختانه استاد هم پذیرفتند و کلاس شروع شد و مدتی بعد آقای «ابراهیم سرخوش» هم به کلاس ما پیوستند و استاد را با ساز همراهی می‌کردند. حدود 10سالی شاگرد استاد ادیب بودم. نیمی از دوره (از سال 1351تا 1355) در اداره رادیو آموزش دیدم و بعد از آن به علت کارشکنی‏های بعضی از مسئولان رادیو و نامناسب بودن وضع جسمانی استاد، کلاس درس تعطیل شد و من برای ادامه آموزش به منزل استاد رفتم و از محضرشان کسب فیض می‎کردم.
می‏‎توانم به جرات بگویم که بنده‏ تنها یادگار استاد ادیب خوانساری هستم. بعد از فوت ایشان یک دوره کامل آواز را با نوارهای استادان قدیمی از جمله: طاهر‌زاده، قمرالملوک ‏‎وزیری، امیر قاسمی، اقبال‌السلطان ظلی و استاد دوامی کار کردم و هنوز هم در زمینه موسیقی در حال تحقیق و بررسی هستم.
در آن زمان بعضی از خانواده‌ها درباره ورود دختران به عالم هنر تفکرات خاص خودشان را داشتند و دختران را از این‌که به هنر موسیقی وارد شوند منع می‌کردند. دختران نیز گاهی اوقات پنهانی شروع به تعلیم این هنر می‌کردند ولی خوشبختانه خانواده من با موسیقی آشنا بودند و با دیدگاهی مثبت به این مقوله نگاه می‌کردند و من با انتخاب خود به هنر موسیقی روی آوردم و با عشق و علاقه، این هنر را ادامه دادم. دیدگاه اجتماع نیز در آن دوره نسبت به موسیقی بسیار خوب و راه رشد برای هنرجویان باز بود. همین امر باعث شد از سال 54 فعالیت هنری خود را به‌طور رسمی با سه گروه شیدا، سماعی و عارف، با بازسازی کارهای بانو قمرالملوک‏ وزیری شروع کنم.
در سال 1363 به همکاری با صداوسیما دعوت و به‌عنوان کارشناس آرشیو در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی مشغول به کار شدم.
سال‏ها قبل یکی از دوستان برایم تعریف می‌کرد که قبل از انقلاب در جشن هنر شیراز، یک شب، استاد بهاری برنامه داشتند و باید در ساعت 10شب برنامه اجرا می‌کردند. در بروشور قید شده بود که ایشان در دستگاه همایون خواهند نواخت. وقتی ایشان روی صحنه 
می‌روند و شروع به نواختن می‌کنند، احساس می‌کنند که در ساعت 10شب حال‏و‏هوای نواختن همایون را ندارند و به همین جهت شروع به نواختن شور می‌کنند. پس از برنامه بعضی‏ها که می‌خواستند به تعبیر خودشان ایراد کار را بگیرند نزد استاد آمدند و مساله را عنوان کردند. ایشان جواب دادند که مگر شما نیامده بودید صدای ساز مرا بشنوید خب، شور شنیدید. ساعت 10شب که وقت نواختن همایون نیست. اگر من چنین می‌کردم هیچ لذتی در شما به وجود نمی‏آمد. این خاطره، درجه استادی و وقت‏شناسی ایشان را می‏رساند. مثل این است که شما ساعت 12نیمه شب از صداوسیما دستگاه چهارگاه بشنوید یا در ساعت شش صبح شور یا دشتی را بشنوید که آن زمان مناسبت ندارد. این خاطره نکات آموزشی بسیار خوبی داشت و درجه فهم و ادراک آن‌ها را از هنرشان می‏رساند.
موسیقی هنر بیان احساسات درونی است. ارزش‏ هنری و اجرای موسیقایی و البته، پی‏ریزی درست قالب و بیان احساسات در آن است. موسیقی از ساز و آواز تشکیل می‌شود. باید به آن به‌طور عمیق فکر کرد، ریاضت کشید و مدام در حال تمرین و تحقیق بود. نباید به موسیقی به‌عنوان یک سرگرمی نگاه کرد. همان‎‏گونه که یک پزشک جراح می‏کوشد تا در این علم پیشرفت کند، موسیقیدان نیز باید به همان صورت در دوران‏های مختلف در آن تحول به‏وجود آورد. باید آهنگ‏های ماندگار به‏وجود آورد. اجازه دهید چون من با آواز سروکار دارم بیشتر از این رشته صحبت کنم. داشتن صدای خوش از موهبت‏های الهی است و لازمه شروع کار هر هنرجوی آواز است. البته باید تذکر دهم که سخن من بیشتر رو به کسانی است که آواز موسیقی سنتی کار می‌کنند. هنرمند برای این‌که بتواند اثری ماندگار از خود برجای بگذارد باید:
ـ نخست دستگاه‌های موسیقی و گوشه‌های ردیف آوازی را که چارچوب اصلی کار است بشناسد و با آن آشنایی کامل پیدا کند وگرنه مایه کافی برای کار در موسیقی و خلاقیت در کار نخواهد داشت. با شعر عمیقا آشنا باشد. با ضرب و ریتم آشنایی داشته باشد، بعد شیوه‌های مختلف را آموزش ببیند. به عقیده من حتی کسانی که صدای خوشی ندارند و فقط برای تدریس می‌خواهند آموزش ببینند باید این دوره‌ها را بگذرانند. از تقلید بپرهیزند. با یک نوع آلت موسیقی سنتی آشنایی پیدا کنند. تکرار مداوم آن، با دقت و تحقیق و تفکر و تمرین روزانه صورت گیرد. با مکتب قدما آشنایی پیدا کنند. هنرمندی که صاحب این ویژگی‌ها باشد کار و اثر او نیز ماندگارتر می‌شود. کسی که همه وجودش احساس باشد آن هم احساس عمیقی برای خواندن و شور و نشاط زندگی‏اش سرشار از عشق برای خواندن باشد، چطور می‌تواند که نخواند؟ آیا می‌شود بلبل را حتی زمانی که در قفس است از خواندن بازداشت؟ باید با هنر زندگی کرد و این سلسله همیشه ادامه خواهد داشت و فنایی در آن نخواهد بود. خیلی باعث خوشحالی است که علاقه‌مندان بسیاری در بین جوانان وجود دارند که در این شرایط نابسامان موسیقی از آن استقبال به عمل می‏آورند و حضور فعال در این رشته دارند و اگر به آن‌ها توجه شود امیدوار‌کننده است. بی‏توجهی مسئولان و کم‌اهمیت جلوه دادن این مساله باعث دلسردی آنان از یادگیری می‌شود، بنابراین باید برای آن‌ها سرمایه‏گذاری کرد زیرا استعدادهای درخشانی در میان آن‌ها وجود دارد که باید شکوفا شوند. با برنامه‏ریزی منظم و مدیریت مناسب می‌شود به آن‌ها کمک کرد تا بتوانند نوآوری‌های بزرگی در هنر موسیقی داشته باشند و آن‌ها نیز باید بدانند که برای رسیدن به مقصود باید تلاش کرد و هیچ‌گاه از آموزش و یادگیری غافل نباشند و باید بدانند که نمی‌توان یک شبه ره صدساله را پیمود و در این راه از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نباشند.
موسیقی باید مثل گذشته‌ها ماندگار باشد. آهنگساز، شاعر، ترانه‏سرا و خواننده باید همدل و همراه باشند و با یکدیگر زحمت بکشند تا بتوانند آنچه را که احساس می‌کنند به گوش شنونده برسانند. در ضمن باید جوانان را تشویق کرد که بر بخش پژوهش در موسیقی بیشتر و عمیق‏تر فکر کنند.
به عقیده من حتی اگر کسی موسیقی از نوع پاپ و جاز را هم می‌خواهد اجرا کند حداقل باید ردیف را که یک نوع تکنیک است فرا بگیرد. قبل از انقلاب کسانی که موسیقی پاپ اجرا می‌کردند، حتی کسانی که فقط خواننده تصنیف و ترانه بودند، ردیف را به شکل تجربی بلد بودند. خیلی خوب هم می‌خواندند. نوگرایی خوب است ولی باید ساختمان اصلی موسیقی ایرانی حفظ شود و آهنگسازان با این شیوه برای آن‌ها آهنگ بسازند.

شکرالله رحیم‌خانی


هنگامه اخوان (موسم گل)



موسم گل دوره حسن یک دو روز است در زمانه 
ای به دل آرایی به عالم فسانه 
ای که ز تو مانده نکویی نشانه 
خاطر عاشقان را میازار 
خوش نباشد ز معشوقه آزار
گر بسوزد شمع و پروانه رابا زبانه
چون شود روز شمع و شب را نبینی نشانه
می کنی صید مرغ بسته
می زنی سنگ پر شکسته 
می کشی با تیرستم یار خسته 

خسته دلان یکسره در خون نشسته
خویش و سوزی و بیگانه سازی
نیست آیین عاشق نوازی
تیر عشقت ایکه بر سینه ما نشسته
رحمتی کن بر دل عاشق زار و خسته
می کنی صید مرغ بسته 
می زنی سنگ پر شکسته
می کشی با تیغ ستم یار خسته
خسته دلان یکسره در خون نشسته