برنجکوبی و صافکردن میخ
از میان پیشههای آنروز که در محله ما در کنار در شرقی مسجد جامع هنوز زنده بود، دو کار به فراموشی رفتند؛ یکی برنجکوبی و نه شالیکوبی و دیگری صافکردن میخ.
برنجکوب محله ما، مغازهای کمعرض و مستطیل داشت. در دو سوی مغازه دو گودال بود، یکی از گودالها شکل هاون بزرگی داشت و در بالای گودال روبهرو کارگری بود که برنج را میکوبید. در فاصله بین این دو گودال، اهرمی چوبی قرار داشت که گوی چکشمانند چوبی، حجیم و سنگینی با این اهرم بالا و پایین میرفت و وقتی پایین میآمد، به شدت روی برنجهای گودال میکوفت و رفتهرفته آنها را آرد میکرد. کارگری که در گودال مقابل بود، با پا روی سر دیگر اهرم فشار میآورد و باعث بالا و پایین شدن گوی مقابل میشد، مانند الاکلنگ و برای حفظ تعادل خود، دو دستگیره را که بالای سرش بود، میگرفت. کنار این مغازه سرتون حمام قیصریه قرار داشت که خانوادهای از مردم نور، مالک آن بودند و آنجا را در اختیار اهالی رینه گذاشته بودند تا تون را بتابانند. این خانوادهها سایر حمامهای بازار را هم اداره و نیروی مورد نیاز آنها را تأمین میکردند. به هرحال ساکنان نوری کوچه ما میگفتند در مازندران هم، همین کارگاه هست با این تفاوت که در آنجا، سر اهرم برنجکوب چنگک است تا بتواند پوست برنج را جدا کند و به آن «پادنگ» میگفتند. اما نوع دیگری هم از آن بود که با آب کار میکرد و به آن «اودنگ» میگفتند. پیشه دیگر آن سالها، صافکردن میخهای کج و کوله بود، در آن زمان میخ، ارزشی بیشتر از امروز داشت، محصولات خارجی، معمولا جعبههای چوبی داشتند که با میخ سرهمبندی شده بودند. وقتی کالا را برمیداشتند، تخته و میخ را از هم جدا میکردند. میخهای کج و کوله را پیش میخصافکنها میآوردند و به آنها میفروختند. میخصافکنها آنها را روی سندانهای کوچک با چکشی معمولی صاف میکردند و میفروختند. این مغازهها، روبهروی چلوکبابی مرشد در بازار نجارها یا صندوقسازها بود و همیشه پیتی فلزی از میخهای دست دوم در آنجا میدیدیم. البته میخها اندازههای مختلف داشتند و کسی که میخ میخرید، بایستی شماره میخ مورد نیازش را میگفت. یک بار یکی از کارگران مشتی میخ در ظرفی ریخت و به مرشد گفت شما که اهل کرامات هستید، بگویید که در این کاسه چند میخ است؟ مرشد خندید و گفت من از اهل کرامات نیستم.
کلهپزی مشهور محله، متعلق به کَل احمد در بازار مسجد جامع بود که معمولا برای ميهمانیهای معمول ماه رمضان به او سفارش غذا میدادیم. طباخی کل احمد غذای ویژهای داشت به نام «توپی» که مانند آن را هیچگاه در طباخیهای دیگر ندیدم. کل احمد شیردان را با برنجی زردرنگ، شاید زعفرانی، پر میکرد و درش را میبست و با شکافتن آن میشد برنج را همراه با شیردان خورد. این خوراک که به خاطر شکلش، توپی خوانده میشد، شاید در رقمخوردن سرنوشت یکی از فرزندان این پزنده باذوق بیتأثیر نبوده است؛ چون فرزندش، علی پروین، از چهرههای نامدار و ماندگار فوتبال امروز ایران است. کسی چه میداند؟ شاید بین توپی و رشته ورزشی موردعلاقه فرزندش نوعی ارتباط وجود داشته باشد. از خانوادههای هنری کوچه مسجد جامع، بايد از آقای مجید مظفری نام ببرم که از استقلالیهای پروپاقرص امروز است و منزلشان در کوچه ثقفی، روبهروی خانه ما بود و از همان زمانها در کارهاي فرهنگی مثل چاپ و صحافی بودند. از نویسندگان بنام این کوچه میتوان از حسین ملکییزدی نویسنده کتاب مشهور تاریخ بیستساله ایران یاد کرد.
***
باز هم بگویم؟ دیگر چه بگویم و چگونه بگویم که هجر ما را نیست پایان...؛ چرخزدن در کوچه مسجد جامع و محلههای اطراف آن شاید در چند ساعت به پایان برسد؛ اما گامزدن در هزارتوی خاطرات این محله، با آدمهایش و دلبستگیها، اعتقادات و خصلتهایشان، با بناهایش، آداب و سنتهایش و همه چیزهایی که در گذار زمان، اندکاندک رنگ باخت، تمامی ندارد.
راستی چه بر سر محلههایی مانند کوچه مسجد جامع آمد و چرا ما سهلانگارانه و از سر غفلت اجازه دادیم از آنها فقط خاطرات شیرینی باقی بماند که در ذهن و روح شهروندان نقش بسته است و با رفتن آنها، به تاریخ سپرده خواهد شد؟
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
*منابع در روزنامه شرق موجود است
***
باز هم بگویم؟ دیگر چه بگویم و چگونه بگویم که هجر ما را نیست پایان...؛ چرخزدن در کوچه مسجد جامع و محلههای اطراف آن شاید در چند ساعت به پایان برسد؛ اما گامزدن در هزارتوی خاطرات این محله، با آدمهایش و دلبستگیها، اعتقادات و خصلتهایشان، با بناهایش، آداب و سنتهایش و همه چیزهایی که در گذار زمان، اندکاندک رنگ باخت، تمامی ندارد.
راستی چه بر سر محلههایی مانند کوچه مسجد جامع آمد و چرا ما سهلانگارانه و از سر غفلت اجازه دادیم از آنها فقط خاطرات شیرینی باقی بماند که در ذهن و روح شهروندان نقش بسته است و با رفتن آنها، به تاریخ سپرده خواهد شد؟
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
*منابع در روزنامه شرق موجود است