به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۷

رستاخیز شهریاران ایران، شعر از : میرزاده عشقی

محبوبه گلزاری
زدلم دست بداريد كه خون مي ريزد قطره قطره دلم از ديده برون مي ريزد
اي مردمِ چون مرده‌يِ استاده‌يِ حیران من دخترِ كسرايم و شهزاده‌يِ ايران
رستاخیز شهریاران ایران
شعر از : میرزاده عشقی


رستاخیز شهریاران ایران
اکنون که مرا وضع وطن در نظر آمد دیدم که زنی با کفن از قبر در آمد
سر از خاک بدر کرد بر اطراف نظر کرد
ناگهان چه گویم که چون شد شیون از درونش برون شد
زدلم دست بداريد كه خون مي ريزد قطره قطره دلم از ديده برون مي ريزد
اي مردمِ چون مرده‌يِ استاده‌يِ حیران من دخترِ كسرايم و شهزاده‌يِ ايران
من اجداده ی ديرين جگر گوشه‌ي شيرين
غصه ی شما قوم رنجور مرده ام برون كرده از گور
شعر از : میرزاده عشقی