به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۹۹

ما بی‌وطنان و آقای حجاریان وطن‌دار! ابوالفضل محققی

 

سعید حجاریان | کاریکاتور تلخندک 

بعضی‌ها هر کار که بکنند، هر لباسی که بپوشند و نهایت هر ادعائی داشته باشند جان به‌جان‌شان که بکنی در بزنگاهی به قول هجونامه‌ای منتسب به فردوسی

"درختی که تلخ است او را سرشت / گرش برنشانی به باغ بهشت

گر از جوی خلدش به هنگام آب / به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب

سرانجام گوهر به کار آورد / همان میوهٔ تلخ بار آورد"

این آقای حجاریان هم که نام تئورسین اصلاحات را به‌دوش می‌کشد از همین قماش آدم‌هاست. کسی که رگ و پی‌اش با هزاران رشته به حکومت اسلامی و نهایت به اطلاعاتی‌های رژیم بند است. او هر از گاهی قلمی می‌چرخاند، رهنمودی به یاران اصلاح‌طلب می‌دهد و طبق معمول بسیاری از اصلاح‌طلبان که برائت خود را از مخالفان در دشنامی به اپوزیسیون خارج از کشور اعلام می‌دارند او نیز که حکم قافله‌سالار اصلاح‌طلبان دارد مخالفان خارج از کشور رژیم را از کلمات چاله‌میدانی خود بی‌نصیب نمی‌گذارد.

این رهبران اصلاح‌طلب، از جمله حجاریان که خود را نلسون ماندلا می‌داند اما نظر به پُر بودن سمبه حریف پله پله از آن شعار‌های پُرطمطراق و قامت ماندلائی فاصله گرفته با آب تطهیر ریختن بر سر اصول‌گرایان تا بُن دندان فاسد، از قالیباف گرفته تا رئیسی، به دریوزگی آن‌ها ایستاده است! بی‌آن‌که بر ماهیت اصول‌گرایان حکومتی که طی یک جنگ ماراتون با حمایت خامنه‌ای تمامی رقبا را از میان برداشتند تا امروز در این جایگاه باشند، اشاره‌ای کوچک داشته باشد. برای حجاریان اصلاح‌طلبی یعنی بودن به هر قیمت در حاکمیت "مادامی‌که نیرویی درون قدرت نباشد، قادر به اصلاح نیست".

"اصلاح‌طلبان باید تلاش کنند ضمن آن‌که پایی در میان مردم دارند، پایی درون قدرت باز کنند و اگر نتوانستند، لااقل بر بخش‌هایی از بلوک قدرت تأثیر بگذارند؛ بخش‌هایی از قدرت که به دورنمای منافع ملی وفادارتر هستند و حاضرند صدای اصلی اصلاح‌طلبان را در سطوح بالا - که تصمیم‌سازی در آن اتفاق می‌افتد - رِله کنند". با چنین نگاهی است که قالیباف‌ها، رئیسی‌ها و ده‌ها دزد، جانی و فاسد حکومتی که به‌زعم او می‌توانند وفادار به منافع ملی باشند می توانند رله‌کننده صدای اصلاح‌طلبان گردند.

کسی نیست بپرسد مغز اصلاح‌طلبی! اگر چنین است این همه بگیر و ببند و قشقرق بین شما‌ها برای چه بود؟

چرا مردم باید چنین هزینه گزافی بابت این همه درگیری زرگری نه بر سر منافع ملت بلکه منافع شما پرداخت کنند؟

به‌راستی چه کسی برای دستمالی قیصریه به آتش می‌کشد؟ ما "بی‌وطنان"؟ یا شما "برادران وطن‌دار"؟

اندکی شرم و اندکی حیا! چیزی که در مکتب شما حکومتیان سابق و به در یوزه ایستادگان امروز وجود ندارد.

آقای حجاریان نگاه شما به مبارزه اجتماعی در جامعه امروز ایران بیانگر این است که یا نمی‌دانید و یا نمی‌خواهید قبول کنید که طبقه متوسط در ایران در زندگی روزانه و ۴۰ سال فرسایش جسم و روح در این حکومت فاسد اکثراً و به‌درستی امید به تغییر، امید به اصلاحات را از دست داده‌اند و آن‌چه که از آن هراس دارند نه اعتراضات کارگری و نه تعامل با غرب بلکه هراس و نفرت از رژیم است!

امروز بیشترین حامیان اعتراضات کارگری را باید در میان طبقه متوسط و روشنفکران این طبقه دید نگاهی کوتاه به زندان‌های رژیم که شما از نگاه به آن و حمایت از آن‌ها اِبا دارید دلیلی بر این مدعاست.

تعریفی که شما ازطبقه متوسط می‌دهید دیرگاهی‌ست که سبویش بشکسته و پیمانه‌اش فرو ریخته است! از این رو شما دیگر نمی‌توانید سخن از نمایندگی آن‌ها بکنید!

می‌دانید و خوب هم می‌دانید که دیر یا زود همین طبقه فرسوده از بیداد، به رنج آمده از این همه فشار، تنگدستی و خشمگین از دزدی، فساد و سرکوب و نقش بزدلانه اصلاح‌طلبانی چون شما، با رهبر یا بی‌رهبر به خیابان‌ها سرازیر خواهند شد. سیلی که راه بستن بر آن ممکن نخواهد شد. در این سرازیر شدن مسلماً نه شما و نه دیگر اصلاح‌طلبانی از قماش شما حضور نخواهد داشت! اما جان‌به‌دربُردگانی بی‌شناسنامه و بدون گذرنامه که در هراس از جان مجبور به ترک وطن شدند، جایگاه خود را خواهند یافت.

وقتی سال ۶۷ معاون سیاسی استاندار اهواز (که پست امنیتی است) بودید هزاران جان شیفته و جوان این سرزمین بر بالای دار می‌رفتند. حتی در همان زندان‌های اهواز، مسجد سلیمان و دزفول! شما به‌قول خود از دامنه این همه کشتار بی‌خبربودید!! طراح دستگاه امنیتی ومعاون سیاسی استاندار اهواز بی‌خبر از کشتارها!

بی‌خبر از دلیل مهاجرت هزاران آزادی‌خواه! بی‌خبر از گریز ناگزیر کسانی که تمامی سال‌های جوانی میان‌سالی و پیرانه‌سری خود را چون هیمه‌ی آتشی در آتش‌دان وطن نهاده‌اند تا ازاین آتش همیشه گرم و جان‌بخش به نام ایران زمین حراست کنند.

دردا و دریغا که امروز کسانی بر ما عاریه بی‌وطنی می‌بندند که کار دیروزشان پر پر کردن گل‌ها و ساقه‌های جوان باغ همین وطن بود و خاک پاشیدن بر آتش‌دان وطن! دریغا که گل خرزهره بازار گل سرخ می‌شکند!

"تفو بر تو ‌ای چرخ گردون تفو"! فردوسی

خبرنامه گویا