و اما شگفت آور این که چگونه هنوز یک چنین آدمی با آن
عملکرد و آن گذشته درخشان همچنان برای عده ای از ایرانیان مقیم خارج مطرح است و به
او مجال گفتار می دهند و پای سخنش می نشینند، چون در ایران و برای ایرانیان مقیم
ایران مهره سوخته ای ست. فرانسویان دانسته یا نادانسته، با هرکس و ناکسی به دلایلی
تماس برقرار می کنند و با آنها مصاحبه … و اما ایرانیان چرا!
خمینی به یاری پسر معنوی اش و دیگرانی چو او بر
تخت نشانده شد و اسلام باری دگر و این بار نه با حمله اعراب که به مدد این حضرات
ــ روزگار ایرانیان را تیره و کشورشان را با کشت و کشتار و قتل و غارت به خاک سیاه
نشاند. و ایرانیان چو گذشته به درون سیاه چال این دین مبین افتادند و همچنان درونش
دست و پا می زنند و بانی یانش را لعنت! و آنها هم خوش و خرم در دیار کفار می چرخند و در
انتظار که باری دگر و در کسوتی دیگر مطرح شوند!
باید پذیرفت که اسلام پیش از بلوای خمینی در ایران
یک چنین چهره وحشتناکی نداشت و اینچنین دست و پاگیر نمی بود و آزار نمی رساند. در
دیار فرنگ هم پس از روی کار آمدن خمینی و یارانش بود که رفته رفته اسلام رنگ عوض
کرد و شعارش آدم کشی شد و با فریاد الله اکبر به جان بندگان خدا افتاد! و با این کشت و کشتارها یکباره داستان مسلمانی
مسلمانان در دنیا آنچنان مطرح شد و مهم که امروز در فرانسه یکی از مشکلات
وجود مسلمانان مهاجر در این کشور است که کاری به قوانینش ندارند و می خواهند
دیگران هم در این کشور چو آنان زندگی کنند و پذیرای باورهای آنان شوند، تا جایی که
با آدمکشی درصدد تحمیل دین و مرامشان به دیگران هستند! در حالی که در گذشته این چنین نبود و در کشورهای مختلف
دنیا با مسلمانان مؤدب و معقولی برخورد می کردیم که کاری به دین و ایمان سایر مردم
نداشتند.
پیامبر اسلام چنانچه زنده می بود و در این روزگار می
زیست، محققآ در قوانین دین مبین اش نوآوری می کرد، همان طور که در آن دوران توانست
در کشورش نوآوری کند و با فراست پایه های دین خود را در آن دیار بکوبد: نام بت معبود اعراب را بر روی خدای خود بنهد و او را
درون همان بتکده سابق شان بنشاند، و از چهار گوشه دنیا بندگانش را بیاورد و به
دورش بچرخاند که نان عربها با این دین جدید آجر نشود!
ولی همه بندگان خدا مسلمان و از نژاد اعراب عربستان
نیستند و بسیاری چو «پابلو کازالس» دوست دارند خدای شان را در موسیقی و درون دریا و گل و
برگ درختان و کنش نیک بیابند و نه محبوس درون جعبه سیاهی در شهر مکه!
از آن گذشته در قرآن هم آمده است: و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان
آن قوم تا بر آنها ( معارف و
احکام الهی را) بیان کند آنگاه خدا هر که را خواهد بضلالت و هر که را
خواهد به مقام هدایت می رساند و او خدای مقتدر داناست (سوره ابراهیم، آیه۴).
و می بینیم این خدای مقتدر و داناست که در باره خلایقش
داوری می کند و نه بندگانش، و جانشینی هم برای خود تعیین نکرده است که به این کار
شریف پردازد.
و ما ایرانیان هم نه از نژاد پیامبر اسلامیم و نه هنوز
پس از گذشت این همه سال قادر به تکلم به زبان او! و بنابر این آزاد در انتخاب هر دینی برای خود،
همانطور که بسیاری از ایرانیان به دیگر ادیان پیوستند و بسیاری هم مسلمان باقی
ماندند و مسلمان باقی خواهند ماند.
سوای قرآن، در سایر کتابها از جمله در تلمود هم
می خوانیم: صدای خدا در سراسر زمین شنیده شد و از شیرخواره گرفته
تا کهن سال همه صدای او را شنیدند، چون در هفتاد زبان بیان شد و طنین بر سراسر
دنیا افکند و هرکس به فراخور فهم و شعور خودش این سخنان را درک کرد.
ما در تمام نوشته ها از نژادهای مختلف آدمها و گویش
های متفاوتشان می خوانیم و در هیچ کتابی نوشته نشده است که خلایق از هر تیره و
طایفه و نژادی باید فقط پذیرای دین اسلام باشند و تابع قوانین آن، جملگی آزادیم و
هرکس به دین خود! عیسی به
دین خود و موسی به دین خود! و امت محمد
هم به دین خود! باشد که این امت نیز روزی بر سر عقل آید و دست از
آزار و اذیت سایر بندگان خدا بکشد و دیگران را در باورهای خود آزاد بگذارد.
شیرین سمیعی