به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۱

چه مردمان بی‌کفایتی
بهار را که فصل باطراوتی است
سنگ می‌زنند.
(خالده فروغ)

مرتضی کاظمیان
بهار ایرانی و افغانی
قصه‌ی پرغصه‌ی مهاجران افغانی در ایران را پایانی نیست. درحالی‌که اتباع افغانستان با سه میلیون نفر بزرگ‌ترین گروه مهاجران به ایران محسوب می‌شوند، و پیشینه‌ی تاریخی و زبان و دین و درد و رنج مشترک و همسایگی می‌تواند پیوندهای انسانی دو ملت را مستحکم‌تر سازد، سوء مدیریت‌ها و بی‌کفایتی‌های صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی، گاه و بیگاه نمک‌پاش زخم افغان‌ها و هر ایرانی نوع‌دوست می‌شود.
خبر مهم به همین اختصار است: "مسئول كميته انتظامي ستاد تسهيلات سفر شهر اصفهان با اشاره به حضور پررنگ افاغنه در روز طبیعت در سال‌های گذشته در پارک کوهستانی صفه و ایجاد ناامنی برای خانواده ها، اظهار داشته است:  
به‌منظور رفاه شهروندان نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز ۱۳ فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری می‌کنند."

حکایت مهاجرت نگارنده از یک‌سال گذشت. مدت‌هاست که هر مواجهه و مشکل در سرزمینی که "وطن" نیست، یادآور مشکلات و مصائب زندگی افغان‌های مهاجر به ایران در سه دهه‌ی گذشته می‌شود. متاسفانه از حق تحصیل فرزندان تا مشکلات و موانع در کار و ازدواج و بیمه و درمان و بوروکراسی فرساینده‌ی اداری، چالش‌های هم‌نوعان و هم‌زبانان آن‌سوی مرزهای شرقی ایران، گاه به داستان‌های هزار و یک شب می‌ماند.
این سختی‌ها و مصائب تنها از نحوه‌ی مواجهه حاکمیت ناشی نمی‌شود؛ اما مسئولیت و امکانات ویژه صاحبان قدرت و دست گشوده‌ی آنان در اعمال فشار بر مهاجران یا ایجاد گشایش و فراهم آوردن تسهیلات برای آنان، قابل صرف‌نظر کردن نیست. چنان‌که به‌عنوان یک شاهد، در رسیدگی به اتهامات حقوقی و در برخورد با جرائم انتسابی مهاجران افغان، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی برخورد غیرمنصفانه‌تر و خشن‌تری اتخاذ می‌کند و بی‌پروایی بیشتری در لگدمال کردن عدالت از خود بروز می‌دهد. آن‌گونه که همین زمستان گذشته، عفو بین‌الملل نسبت به "روند ناعادلانه صدور احکام اعدام و اجرای پنهانی آنها در رابطه با متهمان افغان" اعتراض و از آن انتقاد کرد.
بی‌توجهی به حقوق انسانی و قانونی مهاجران افغان (هر دو) قابل قبول به نظر نمی‌رسد. اگر در مورد مهاجران قانونی رعایت حقوق قانونی در کنار پاسداشت حقوق انسانی الزامی است، رعایت نکردن ملاحظات و الزامات حقوق بشری در مورد میهمانان غیرقانونی، توجیهی ندارد.
محروم کردن مهاجران افغان از حضور در یک پارک در یک روز در یک شهر ایران، شاید در ظاهر عمده و محوری جلوه نکند، اما شاهدی است از یک وضع؛ وضعی که هر روز از جایی و به شکلی بیرون می‌زند و خودنمایی می‌کند؛ وضعی که "مطلوب" نیست و نیازمند "تغییر" است. مستقل از این، حساسیت نسبت به وضع حقوق بشر در همه‌ی سطوح و حوزه‌ها، مجالی است برای کنشگران مدنی تا حساسیت‌های حقوق بشری‌شان را نه فقط محک زنند که ارتقاء دهند و از دل گفت‌وگو با یکدیگر در مورد مهم‌ترین مفاهیم (ازجمله حقوق بشر) به حوزه‌های مشترک بیشتری دست یابند و بنیان‌های جامعه مدنی را تقویت کنند.
افزون بر این‌ها، کنشگران مدنی دموکراسی‌خواه و حقوق بشرطلب در ایران اگر می‌خواهند زاویه دید متفاوت و جامعه مطلوب خود را توضیح دهند و در مورد ایده‌ی خود تصویرسازی کنند، گریزی ندارند جز آن‌که در چنین مقاطع و مواقعی، اعلام موضع کنند و دیدگاه خود را شفاف اعلام نمایند.

حیف است بهار ایرانی و افغانی معطل ماند و منتظر.