به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۲

منیر طه، شاعر و ترانه‌سرا، از دنیای دیروز ترانه به امروز آن باز می‌گردد

منیر طه: تاریخ کشور در هنر بازتاب دارد

بشنوید: گفت‌وگوی دویچه وله با منیر طه

ترانه‌سرای قدیمی ما معتقد است که پس از داود پیرنیا برنامه‌ی گلها همگانی شد و دیگر از آن صداهای خوب خبری نبود. او جز چند استثنا صداهای مردانه را توام با نوعی روضه‌خوانی می‌داند.
«شما اگر آوازهای بنان را گوش کنید، هیچ کدام طنین روضه‌خوانی ندارد. آن‌هایی که پشتوانه روضه‌خوانی در آوازهای کلاسیک خودشان نداشتند، بنان بود و قوامی و شاید هم ایرج باشد که صدایش قدرت داشت، ولی آن لطافت را نداشت. قدرت صدا با لطافت صدا فرق می‌کند. اما آن‌ها که هم امروز خیلی مشهور هستند و هم دیروز خیلی مشهور شدند، به نوعی روضه می‌خوانند. برای اینکه پشتوانه روضه‌خوانی داشتند و من واقعاً اصلاً خوشم نمی‌آید. حالا هرقدر هم که مشهور باشند. من شخصاً از طنین روضه‌خوانی زیاد لذت نمی‌برم.»
کارشناسان موسیقی همگی بر این نظرند که بنان شعر را بهتر و واضح‌تر از دیگران بیان می‌کند. هوشنگ ابتهاج (سایه) گوگوش را نیز یکی از بهترین اداکنندگان شعر می‌داند. منیر طاها علاوه بر بنان مرضیه را نیز بر این فهرست می‌افزاید:
«مرضیه شعر را خوب ادا می‌کرد و غرور بی‌خودی نداشت. مثلاً روزی من در استودیو بودم، یک ایراد کوچولوی زیر و زبری از مرضیه گرفتم. مرضیه وقتی این را شنید، به من گفت که تو را خدا هروقت من برنامه دارم، بیا برای شعرهای من زیر و زبر بگذار. اصولاً هر کاری که جمعی انجام شود، باید یک کارگردان فهیم و بادانش هم داشته باشد. یک مدیر داشته باشد.»

مسئولیت ترانه‌سرا
خانم طاها در عین حال به مسئولیت ترانه‌سرا اشاره می‌کند و می گوید: «ترانه‌سرایی ظریف‌ترین و حساس‌ترین نوع کلام است. یک ترانه‌سرای مسئول باید همیشه به چند نکته توجه کند. یکی تلفظ طبیعی کلمه است. مثلاً ما وقتی می‌گوییم های های گریه می‌کنم، در آهنگ اگر این طور گفته شود هااای هااای این درست نیست. جایش یک چیز دیگر باید گذاشت. بعد کلمه نباید شکسته شود. هایده یک کار قشنگی دارد که آهنگش مال علی تجویدی است و شعرش را هم پرویز وکیلی ترانه‌سرای خوب ساخته است. می‌گوید زمانه‌ای شده که بوسه سرد سرده/ گل‌های سرخ عاشقانه زرد زرده. ولی نویسنده‌ی ترانه قدرت نداشته که این را با آن آهنگ آهنگ‌ساز تطبیق دهد یا آهنگ‌ساز که خود آقای تجویدی بوده، متوجه نشده که اگر این فرم کلمه را دوست دارد، یک کمی نت را اینور آنور کند. می‌گوید زمانه‌ای شده که بو... سه سرد سرده. بو را یکجا تلفظ می‌کند، سه را یکجا. از این بو که تنها تلفظ می‌شود، بوی خوشی به مشام آدم هم نمی‌‌آید. بعد می‌گوید گل‌های سرخ عاشقا.... نه زرد زرده. این‌ها باید با همدیگر گفتگو و مشاوره می‌کردند. اگر پرویز وکیلی نمی‌توانست از عهده این کار برآید، لااقل آهنگ‌ساز می‌توانست بگوید زمانه‌ای شده که بوسه/ سرد سرده. گل‌های سرخ عاشقانه/ زرد زرده. یعنی آن استاپ را وسط بوسه و سرد سرده و عاشقانه زرد زرده می‌گذاشت، نه اینکه بو... سه سرد سرده. این شکسته شدن کلمه است. خیلی‌ها این کار را می‌کنند. الان هم آن‌هایی که می‌خوانند، حتی آن‌هایی که مشهور هستند، کلمه را می‌شکنند در غزل و یا در آواز.»
آیا قافیه در ترانه ضروری است؟

منیر طاهامنیر طاها
وزن و قافیه از جمله مسائلی است که هم در ترانه‌های دیروز و هم امروز همیشه مطرح بوده است. بسیاری وجود وزن و قافیه را در ترانه ضروری نمی‌دانند و برخی هم بر بودن آن پا می‌فشارند. منیر طاها با اشاره بر علائق مردم می گوید: «ترانه حتما نباید وزن و قافیه داشته باشد. اما به طور کلی ملت ایران به وزن و قافیه خیلی علاقه دارد و این طوری بیشتر یاد می‌گیرد و بیشتر توی ذهنش می‌رود. یک گوینده اما نمی‌تواند وقتی ترانه‌ای می‌سازد، تصمیم بگیرد که با قافیه بسازد یا بی‌قافیه. هر جوری که به ذهنش می‌آید، بر روی کاغذ می‌آید. من خودم بیشتر به موزون آخر کلام دلبستگی دارم. یکی هم همین همکاری شاعر و آهنگ‌ساز و خواننده است. کسی که ترانه می‌سازد،  باید بداند که روی چه آهنگی و این آهنگ چه جوری و به چه منظوری نوشته می‌شود، آهنگ‌ساز چه می‌خواهد بگوید. مثلاً ترانه‌ای هست که در زمان خودش خیلی گرفت که فتانه خوانده. می‌گوید هوار هوار بردند همه داروندار ما را / ز دست من ربودند... من همراه با چند تن از دوستان و یکی دو نفر از دوستان کانادایی به این کنسرت در ونکوور رفته بودیم. فتانه این را می خواند و مردم می‌رقصیدند و شادمانی می‌کردند، چون آهنگش هم شاد است. دوستی غیرایرانی پرسید این چی دارد می‌گوید که مردم این قدر خوشحال هستند. دوست ما برایش ترجمه کرد. او کمی مکث کرد و گفت خُب این که شادمانی و رقصیدن ندارد آخر. وقتی که داروندار آدم را ببرند و همه چیز را به ‌هم بریزند؛ یا مثلاً خواننده‌ی دیگری می‌گوید هوا چه سرده اینجا، میگن که جنگه اینجا. خُب جایی که جنگ باشد... سرودش ریتم شادمانی دارد و مردم هم چنان با این آهنگ می‌رقصند توی کنسرت‌ها. من هنوز نتوانستم به خودم بقبولانم که آیا این برمی‌گردد به ناآگاهی جامعه ایرانی که تحویل‌گیرنده این بلبشوی موسیقی‌ست، یا برمی‌گردد به ناآگاهی آن اجراکنندگان که جامعه را به سوی خودشان جلب می‌کنند. نمی‌دانم.»
اشکالات دیروز در ترانه‌سرایی امروز
با توضیحاتی که منیر طاها در مورد ترانه‌های دیروز و امروز می دهد، به نظر می‌رسد مشکلاتی که از قدیم در ترانه‌سرایی ایران وجود داشته به نسل امروز نیز منتقل شده است. می‌گوید: «بله، مشکلات منتقل شده. چون دیگر بعد از انقلاب مخصوصا در خارج از کشور کسی مسئول این کارها نیست، این است که یک برهم‌ریختگی هم هست. یعنی همه دوست دارند هر جوری که دل‌شان می‌خواهد عمل کنند. کسی نیست که به این‌ها گفته باشد. یعنی قبول هم نمی‌کنند. تفاوت ما با خارجی‌ها این است که هر کاری که این‌ها گروهی می‌کنند، در این کار گروهی یک نفر را که همه به دانش و فکر و به استعداد و دانایی‌اش در همین کار اعتقاد دارند، انتخاب می‌کنند، یک کناری می‌نشیند و کار این‌ها را بررسی می‌کند. مثل دیرکتور فیلم یا تئاتر و همه این حرف‌ها. ولی ما و جامعه ما اصلاً کار گروهی نمی‌توانیم بکنیم. برای اینکه خودمان در هرجا فکر می‌کنیم نقصی نداریم، آگاهی‌مان کامل است، هم مدیریت داریم و هم صدای‌مان خوب است و هم شعر را خوب تلفظ می‌کنیم. هنوزهم وقتی ارکسترهای بزرگ روی صحنه می‌آیند، اصلاً مدیر گروه ندارند.»
چهره‌ی نامتناسب با متن ترانه
منیر طاها نمونه‌ای نیز برای آن چه می‌گوید، عنوان می کند: «یک کاری را من تماشا کردم از شاهنامه. خواننده که صدایش خوب هم هست، ولی چهره‌اش همیشه بسیار غم‌آلود و غم‌انگیز است، در صحنه‌ی خواستگاری زال از رودابه که شراب هست و گل است و همه این حرف‌ها، چنگ است و می‌زنند و می‌خوانند، این چهره همان گونه غمگین و زار است که در صحنه‌های غمناک شاهنامه. خب یک کسی باید به او بگوید که تو اینجا باید چشم و ابروی غم‌انگیزت را اندکی باز کنی. این صحنه، این چیزی که داری می‌خوانی شادمانه است... مهم‌تر از همه این است که یک ترانه‌سرا باید گوش موسیقی‌شناسی داشته باشد. موسیقی ترانه از لطافت و نرمی خاصی برخوردار است. در نتیجه کلام هم باید همان خصوصیات را داشته باشد.»
منیر طاها در مورد ترانه‌های جدید پس از انقلاب در درون مرز و برون می‌گوید: «راستش این است که چیز به‌خصوصی از درونش بیرون نمی‌آید. همه مثل هم‌‌اند. مثل یک ظرفی‌ست که تکه تکه این‌ها را توش جا داده‌اند. با نام‌های و خصوصیات مختلف. من نمی‌دانم که از این‌ها کدامیک در آینده ماندگاری خواهد داشت یا نخواهد داشت. این را آینده باید معلوم کند.»
دهن کجی به نابسامانی‌های تاریخی
او افت و خیزهای تاریخی در ایران را در دگرگونی‌ها هنری نیز تاثیرگذار می‌داند: «ما باید افت و خیز تاریخ‌مان را هم در نظر داشته باشیم. این دگرگونی‌های متفاوت تاریخی‌ست که دگرگونی‌های شعر یا هنر را به‌وجود می‌آورد. یعنی شادمانی تاریخی، غم تاریخی هم داشته است. در مملکت‌ما همیشه این غم و اندوه تاریخی بر این شادمانی‌ها چربیده. هر ازچندی گرفتار ویرانی‌ها، کشت و کشتارها، ستم، جور و این نابسامانی‌ها شده است. ادوار تاریخی خودمان را که نگاه کنیم، هر ازگاهی یکی آمده (به‌خصوص در زمان حافظ) که اول می‌بایست یک عده‌ای را سر می‌زده و بعد به مسند می‌نشسته. و بعد دوباره یکی دیگر می‌آمده و باز همان برنامه اجرا می‌شده. به حیثیت مردم، به جان مردم تجاوز می‌کردند. این خصوصیات تاریخ مملکت ماست که این دگرگونی‌ها را هم در هنر ما به‌وجود می‌آورد.»
با توجه به مصایب تاریخی در ایران به نظر می‌رسد که مردم با نوعی تضاد در زمینه‌های هنری مواجه هستند. منیر طاها این واکنش ها را نوعی دهن کجی می‌داند: «این دهن‌کجی کردن به این وضعیت تاریخ مملکت است که مقداری به خاطر سود و نفع شخصی بوده. متوجه شدند که می‌خواهند کاری کنند که مردم برقصند و شاد باشند، در ضمن یک سودی هم از این برنامه نصیب شود که البته شاید نیازش را هم داشتند. اصلاً ملت ما ملت عشرت‌‌طلبی‌ست. ایرانی هم اهل عیش و عشرت است و هم خوب گریه و زاری می‌کند.»
دویچه وله
درهمین زمینه: