به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۳

عاطفه اقبال، باحجاب... بی حجاب... و نوشته ای از مسیح علی نژاد : ترس از تغییر

عاطفه اقبال 
با حجاب... بی حجاب... 
مهم نیست... علیه اجبار باشیم!

نگرانی آزادی یواشکی نباشیم. نگران جنایت های یواشکی، نامردمی های یواشکی، سربریدن های یواشکی... بند و بست های یواشکی پشت پرده....باشیم. هدف آزادی های یواشکی نه ما! بلکه دیوار اختناق رژیم جمهوری اسلامی است. برای اولین بار با گسترش دنیای ارتباطات فقط حکومت ها و احزاب نیستند که رسانه دارند! مردم هم رسانه دارند. و در سطح وسیع میتوانند صدایشان را برسانند. با تردید ها این صداها را "یواشکی" خاموش نکنیم.
صفحه آزادی های یواشکی از مرز نیم میلیون گذشت و من خوشحالم از این استقبال که حاکی از انفجار بغض فرو خفته بخشی از مردمی است که از زمان به حکومت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران زمین آزادی هایش همیشگی یواشکی بوده است. مسیح علینژاد به نظر من نام خوبی برای این صفحه برگزیده است. نامی، حاکی از واقعیت تلخی که در مملکت ما جاری است.

بعضی به بهانه نام " یواشکی"، این کمپین را زیر علامت سئوال برده اند و میگویند : " آزادی یواشکی نمیشه". در میان آنها تعدادی از دوستان فیس بوکی من نیز هستند که من آنها را صادق میدانم و میدانم که اعتراض شان از روی غرض و کینه نیست. مسیح علینژاد خود بخوبی در این رابطه چندین بار توضیح داده است. واژه " یواشکی" کنایه است از آنچه در این مملکت ویران میگذرد. اتفاقا آنها که عکس هایشان را منتشر میکنند در این اختناق نفسگیر حاکم بر میهن، شجاعت بسیاری از خود نشان میدهند. آنها یواشکی شجاعت خود را به نمایش گذاشته اند. یواشکی به صحنه آمده اند که به اجبار " نه" بگویند. و همین کابوس رژیمی شده است که اتفاقا بیش از ما میداند که پشت این یواشکی ها چه خوابیده و از آن میترسد. بگذاریم این حرکت پا بگیرد. بگذاریم این یواشکی ها کم کم به اقیانوسی از اعتراض تبدیل شود تا بنیان اختناق و اجبار را از جا برکند. تار موی زنان برای این رژیم مثل جن و بسم الله میباشد. کلمه زن برای آنها معادل رختخواب و آشپزخانه است! این حرکت زیبا را بجای تقبیح، تکثیر کنیم. بگذاریم تقبیح کننده های آن الهام چرخنده ها، وحید یامین پورها و رسانه های جمهوری اسلامی باشند و نه ما! که خود در تقابل با همین فرهنگ در جمهوری اسلامی بپا خاسته ایم. 
سرقفلی انحصاری تهمت، توهین، تمسخر و شکنجه روحی را به همانهایی بسپاریم که سی و اندی سال است در آن تبحر پیدا کرده اند. آنها که حتی از مادر بزرگ پیر مسیح علینژاد نمیگذرند و میخواهند با به میدان آوردن خانواده او برای مقابله با این کمپین آنرا به یک درگیری خانوادگی بسط دهند! در برابر این اعمال مانده ام که چه بنویسم!؟ چگونه می توان مرزهای هرزگی را در مورد یکنفر به این شکل درنوردید!؟ با اینکه بارها چنین کسانی را دیده ام ولی باز هر بار دچار حیرت می شوم از اینکه چنین انسانهایی نیز می توانند وجود داشته باشند؟
با زنانی که زیر عکس هایشان می نویسند : «به امید اینکه ازادی علنی باشه نه یواشکی»... همراه باشیم. اگر کسی مخالفتی با مسیح علینژاد بعنوان فرد یا خبرنگار دارد باید او را بصورت منطقی نقد کند و نه اینکه تمامی حرکاتش را زیر علامت سئوال ببرد. دلم میگیرد وقتی می بینم که حتی اسم او را به زیر علامت سئوال میبرند و به اینکه زمانی چادر یا کلاه داشته، نیز ایراد میگیرند. قرار است به آزادی افراد احترام بگذاریم. مگر جز این بوده که برای دفاع از " آزادی " با این رژیم رو در رو شده ایم. به تبعید آمده ایم. دربدر شده ایم و هر کدام انبوهی تهمت و درد را تحمل کرده و زخم بر تن داریم. پس چرا به دیگران این چنین زخم میزنیم؟ مسیح علینژاد یک خبرنگار است. بیش از آنچه در توان یک خبرنگار و یک فرد به تنهایی است سهم خود را در افشاگری جنایات و بی عدالتی ها در جمهوری اسلامی ایفا کرده است و میکند. به عنوان یک فرد میتواند اشتباه نیز داشته باشد. ولی در این مسیر نشان داده که در روند تحول، رو به جلو حرکت کرده و نه به عقب! اگر حرکتی از او را قبول نداریم میتوانیم او را نقد کنیم ولی چرا حذف؟ آزادی یواشکی یک حرکت است. از این حرکت میتوان دفاع و یا آنرا نقد کرد. ولی چرا مسخره؟ چرا حمله؟ چرا انگ زدن؟ چرا وصل کردن این حرکت به یک ناکجا؟ چرا تهمت فاحشگی و هرزگی به یک خبرنگار؟.....چون ابتکار حرکت از ما نیست؟ چون گذشته و یا امروز مسیح مانند ما نیست؟ 
دوست دارم به دوستانی که مسیح علینژاد را بخاطر راه انداختن یک کمپین برای رساندن صدای زنان میهنمان می نوازند بگویم : هر کس که خود گناهی ندارد سنگ بزند.... با نگاهی به گذشته هر کس، گذشت زمان را در اندیشه و عملکرد او خواهیم دید. تک تک ما هم شامل این تحول در خط زمان شده ایم. اندیشه هایمان و تجاربمان متحول و غنی تر شده است. موضع گیری هایمان نیز. به مسیح علینژاد زن خبرنگاری که در این مدت بیشترین مصاحبه مطبوعاتی را از جنایات رژیم منتشر کرده است و تلاشهایش در این زمینه تحسین برانگیز است به همین شکل باید نگریست. 
نگرانی آزادی یواشکی نباشیم. نگران جنایت های یواشکی، نامردمی های یواشکی، سربریدن های یواشکی... بند و بست های یواشکی پشت پرده....باشیم. هدف آزادی های یواشکی نه ما! بلکه دیوار اختناق رژیم جمهوری اسلامی است. برای اولین بار با گسترش دنیای ارتباطات فقط حکومت ها و احزاب نیستند که رسانه دارند! مردم هم رسانه دارند. و در سطح وسیع میتوانند صدایشان را برسانند. با تردید ها این صداها را "یواشکی" خاموش نکنیم.
مسیح علینژاد امروز با براه اندازی این حرکت نماینده زنانی است که به آن پیوسته اند.مطمئنا حمایت نیم میلیونی در فضای مجازی که فقط بخشی از مردم به آن دسترسی دارند، میتواند محک خوبی برای استقبال مردمی از این حرکت باشد. مشوق باشیم. یار باشیم و نه آن کس که زخم میزند..چون این زخم بیش از نیم میلیون زن و مردی را نشانه گرفته است که به این صفحه پیوسته و از آن حمایت میکنند. همانهایی که آزادی های یواشکی خفته در آلبوم های شخصی شان را امروز در فضای مجازی با شهامت منتشر میکنند و خطر دستگیری و خطرات دیگر را در سرزمینی که حتی تنفس در آن سخت شده است، بجان میخرند. ویژگی این صفحه این است که موافقین و مخالفین حجاب اعم از زن و مرد در آن جا دارند. چون مسئله، حجاب نیست، اجبار است. اجبار به اینکه یک تکه پارچه سر زن باشد و یا نباشد. من این عکس ها را تحسین میکنم. زنانی که در مقابل تابلوها و مکان های ممنوع عکس می اندازند و با اینکار قوانین ارتجاعی را به تمسخر میگیرند. مردانی که کنار زنان یا مادران و خواهرانشان می ایستند و از آنها حمایت میکنند. دختران و پسرانی که دست در دست هم، آزادی یواشکی شان را عمومی می کنند. وقتی سه نسل را در کنار هم میبنم که به این حرکت پیوسته اند غرق غرور می شوم. به صفحه آزادی های یواشکی رفتم نگاهی به نوشته های زنان میهنم انداختم . به آنها گوش دهیم. چه زیبا درد را ترسیم کرده اند : 
- رقص گیسوان در باد، هیچ نیست جز آزادی یواشکی، ای کاش آزادی یواشکی نبود، کاش میتوانست فهماند این آزادی هرزگی نیست.
- ازادي فقط محدود به نداشتن حجاب نيست. اين تنها نمادي است از حقوق بيشمار زنان ايراني. به اميد روزي كه آزادي هايمان محدود و يواشكي نباشد.
آزادی یواشکی من بر فراز بام تهران
- روسریم را بر شاخه درختی می آویزم ،میدانم روزی باد آن را با خود خواهد برد.
-کاش کسی یادمان می داد،که آزادی هرزگی نیست.

-آزادی یواشکی بر فراز رشته کوههایی که همواره فریادم را به خودم برمی گردانند ........... فریاد آزادی ...من اهل همین کشورم و آزادی را در کشور خودم می خواهم کاش صدای ما را می شنیدند.
- ما در قفس پرواز می کنیم.آزادی یواشکی نمیشه
-من و همسرم بر روی زمین های سرسبز شمال...و احساس آزادی در دل طبیعت و در دور بودن از همه ی آن محدودیت ها و قوانین:

مسیح علینژاد زحمتی ارزشمند برای این صفحه و حرکت زیبا میکشد و باری سنگین را با شروع و استمرار این حرکت بدوش دارد. او با انتشار یک عکس در صفحه شخصی خود، بدون اینکه برای حرکتی بزرگ برنامه ریزی کرده باشد، یا ادعایی در این رابطه داشته باشد، منشا جنبشی شده است که مرکز اختناق را نشانه گرفته است. چنین حرکت هایی در بستر اجتماعی و تاریخی خاصی بوجود می آیند. میتوانند راهگشا باشند و یا با توطئه ای برای همیشه در نطفه خفه شوند. رژیم جمهوری اسلامی برخلاف بسیاری از مخالفانش خطر آنرا خوب احساس میکند. برای همین است که مسیح علینژاد را آماج تیرهای زهرآلود قرار داده است. از طرفی، آنها که تاب حرکات مستقل را ندارند و هر حرکتی را وابسته به خود میخواهند نیز سعی درخراب کردن او دارند! این حرکت برگی از تاریخ این میهن را در روزهای تاریکش رقم زده و تبدیل به شمعی شده که هر کدام از این زنان و مردان با انتشار عکس هایشان برافروخته اند. آنرا پاس بداریم. آنها را همراهی کنیم. این فریاد در بسیاری از رسانه های جهان طنین افکن شده. چرا بسیاری از ما هنوز در پی اما و اگر ها مانده ایم!؟
.....و این داستان ادامه دارد. ادامه اش را تک تک ما می توانیم بنویسیم. پایانش اما به بسیاری از پارامترهای دیگر بستگی دارد. 
با حجاب... بی حجاب... مهم نیست... علیه اجبار باشیم! 

عاطفه اقبال 

در همین زمینه: 
ترس از تغییر، نوشته ای از مسیح علی نژاد 
http://ehterameazadi.blogspot.de/2012/02/blog-post_3470.html