به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۳

*فصل از یاد بردن همه چیز* " مینا اسدی"

مینا اسدی

*فصل از یاد بردن همه چیز*


آفتاب است وروزها تاریک
ماهتاب است و من نمی بینم

پرده ای پیش چشمم آویزان
فصل، فصل گریز و خاموشی
فصل گم در هجوم ویرانی
فصل بیخوابی و پریشانی

فصل ،فصل بریدن شاخه
فصل دار و شکنجه و اعدام


فصل سلولهای تو در تو
فصل از یاد بردن زندان.

فصل خوب خرید و خوردن و خواب
فصل،فصل "به من چه مربوط است"
فصل فرصت ، و صندلی با"سین"
فصل سود و زیان و سنجش وقت
بستن "مارکس" و خواندن"قران"!
فصل "پز" با زبان الکن شعر
فصل "من ،من" و ادعای دروغ
فصل با "میکروفون" خود ارضایی
فصل ویروسهای شهرت و نام
فصل "امضا"ی مرگ برآقا
و سپس کنج خانه خوابیدن
من فراموش و مردمی خاموش
و تو بر دار عشق آویزان.

آفتاب است وروز من تاریک
ماهتا ب است ومن نمی بینم.

مینا اسدی.. شنبه...چهارده ماه یونی سال دوهزار و چهار ...استکهلم