متن نامه سید مصطفی تاجزاده
به رهبر جمهوری اسلامی:
ملاحظه می فرمایید که لت و پار کردن مطبوعات قانونی راه را برای ظهور و فعالیت گسترده سایت های خبری باز کرده است که هیچ نظارت و کنترلی را برنمی تابند و به هیچ حکم قضایی تن
نمیدهند. جناب عالی نیز قادر نیستید با اتهاماتی از قبیل پایگاه دشمن خواندن یا شارلاتانیسم اینترنتی تعطیل شان کنید.
حداکثر می توانید دستور تشدید فیلترینگ آن ها را صادر کنید. روشن است که اجرای چنین فرمانی با وجود فیلترشکن های گوناگون و به روز، آب در هاون کوفتن است.
به نام خدا
رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
از سخنرانی معروفتان که در آن برای نخستین بار مطبوعات را پایگاه دشمن خواندید و ادعا کردید که «۱۰ عنوان – ۱۵ عنوان روزنامه که گویا از یک مرکز هدایت می شوند با تیترهای شبیه به هم در قضایای مختلف نهادهای اصلی کشور را مورد اهانت و توهین قرار می دهند» و آن را «یک نوع شارلاتانیسم مطبوعاتی» نامیدید، چند روزی نگذشته بود که قاضی مرتضوی به جان مطبوعات افتاد و البته به جای ۱۰-۱۵ عنوان بیش از ۱۰۰ روزنامه و مجله را تعطیل کرد. درست شبیه به آن چه در جریان رسیدگی به صلاحیت داوطلبان مجلس هفتم رخ داد. پیش از ثبت نام در پاسخ به نگرانی های رؤسای جمهور و مجلس وقت آقایان خاتمی و کروبی به تکرار گفتید صلاحیت تنها ۷-۸ نفر که شما آنان را صحنه گردانان مجلس ششم می خواندید تأیید نمی شود اما در عمل آقای جنتی بیش از ۸۰ نماینده را ردصلاحیت کرد. حدس می زنم در ۱۹ خرداد ۸۸ نیز حکم بازداشت همین چند نفر را تأیید کردید ولی سازمان اطلاعات سپاه تعداد بازداشتی ها را ده برابر کرد و در ادامه به صد برابر رساند و داستان سیب و سلطان و باغ و غلامان قدیمی را جان دوباره ای بخشید. به هر رو و با وجود بگیر و ببندهای گسترده فعالان مطبوعاتی، نه توانستند رابطه حتی یکی از روزنامه ها را با دشمن ثابت کنند و نه به مرکز هدایت این روزنامه ها دست یابند. هم چنان که دیگر اتهامات شما به منتقدان از قبیل براندازی قانونی، توطئه برای برپایی انقلاب مخملی و رنگی و انحراف هرچند با بازداشت های وسیع فعالان سیاسی و انتخاباتی همراه بود اما هیچکدام ثابت نشد. ادعای آقای مصباح نیز مبنی بر ورود یک چمدان حاوی ۲۰ میلیون دلار نقد برای توزیع بین اصحاب مطبوعات اگرچه در وقاحت به اتهام آقای جنتی در پرداخت یک میلیارد دلار توسط آل سعود به آقای خاتمی نمی رسید اما آنقدر رسوا بود که او نیز مانند جنتی از تکرار دروغ خویش خودداری کرد.
مقام محترم رهبری
مطابق آخرین آمار رئیس دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ای وزارت ارشاد «شمارگان روزنامه ها و مجلات منتشره در سال های اخیر به شدت افت کرده و از ۴ تا ۵ میلیون نسخه به حدود یک میلیون نسخه در روز رسیده است.» (فرهیختگان ۱۳۹۳/۲/۳) کاهش فاحش ۷۵ تا ۸۰ درصدی تیراژ مطبوعات شاید توجه مردمی را که ارزش پول ملی شان تنها طی دو سال آخر دولت احمدی نژاد حدود ٪۷۰ سقوط کرد و کمرشان را زیر فشار گرانی و تورم خم نمود، جلب نکند اما چنین ریزشی حتی اگر در عصر جهانی شدن و حاکمیت گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در دنیا و انفجار اطلاعات نیز به سر نمی بردیم یک فاجعه به شمار می رفت. اگرچه آقایان صادق لاریجانی و محسنی اژه ای و دیگر مقامات قضائی عمق و ابعاد آن را درک نکنند یا سخن گویان اسلام شلاق و داغ و درفش از سقوط تیراژ مطبوعات به یک چهارم تا یک پنجم خشنود نیز بشوند اما از شما انتظار می رود هرچه سریع تر تدبیری در جهت معکوس کردن این روند اتخاذ کنید. چنان که تیراژ یک میلیونی مطبوعات مان را نه با تیراژ نشریات کشورهای صنعتی و دموکراتیک بلکه با پاکستان و ترکیه مقایسه کنید خواهید دید که شمارگان یک روزنامه آن ها از مجموع شمارگان روزنامه ها و مجلات ایران بیشتر است. چنین وضعی هر ایرانی فرهیخته ای را شرمنده می کند و برای بهبود بخشیدن به آن به تأمل می نشاند.
جناب آقای خامنه ای
خودداری میلیون ها هم وطن از خرید روزنامه ثابت می کند مطبوعات مطلوب شما جایگزین نشریات توقیفی نشده اند بلکه فضای مجازی غیبت آن ها را جبران کرده است. به گفته همان مقام وزارت ارشاد «سایت های خبری فارسی زبان از رقم ۶۲۹۰ گذشته است و تنها ۱۳۹ سایت خبری دارای مجوزند.» ملاحظه می فرمایید که لت و پار کردن مطبوعات قانونی راه را برای ظهور و فعالیت گسترده سایت های خبری باز کرده است که هیچ نظارت و کنترلی را برنمی تابند و به هیچ حکم قضایی تن نمی دهند. جناب عالی نیز قادر نیستید با اتهاماتی از قبیل پایگاه دشمن خواندن یا شارلاتانیسم اینترنتی تعطیل شان کنید. حداکثر می توانید دستور تشدید فیلترینگ آن ها را صادر کنید. روشن است که اجرای چنین فرمانی با وجود فیلترشکن های گوناگون و به روز، آب در هاون کوفتن است. امروز حتی تئوریسین استبداد دینی نیز به این نتیجه رسیده است که فیلترینگ سایت ها راه به جایی نمی برد و باید به فعالیت های اثباتی روی آورد. افزون بر جا به جایی فوق یادآور می شود که حذف مطبوعات منتقد و پیش رو موجب پس رفت روزنامه های موردنظر شما هم از نظر کمّی و تیراژ و هم به لحاظ کیفی و حرفه ای شده است. درست است که سلام و عصرما که از قبل از دوم خرداد منتشر می شدند، اعدام شدند و کیهان و رسالت ماندند اما این دو به گونه ای نباتی به حیات خود ادامه می دهند در حالی که در اوج شکوفایی مطبوعات در عصر اصلاحات آن ها نیز حرف هایی برای گفتن داشتند و در عرصه اجتماع و سیاست، تأثیرگذار بودند ولی اکنون بود و نبودشان یکی است و کاملا بی اثرند. من البته منکر آثار شرمنده ساز و فلج کننده دولت ۸ ساله آقای احمدی نژاد و مؤتلفانش بر ایدئولوژی، استراتژی، تشکیلات و رسانه های مطلوب شما نیستم ولی در عین حال قصد دارم توجه آن جناب را به نقش مخرب حذف رقیب و فقدان رقابت آزاد و برابر، مصونیت آهنین و بی نیازی و بی اعتنایی به افکار عمومی را به علت حمایت های حکومتی بر روزنامه های خودی و عزیزکرده معطوف کنم که چگونه عوامل فوق، این نشریات را از تحولات زمانه پس می راند و از جامعه دور می کند.
مقام محترم رهبری
۱۶سال از ارائه این تحلیل می گذرد که دانشگاه و مطبوعات دوبال اصلاحاتند که اگر چیده شوند اصلاح طلبان زمین گیر شده و بساط تسامح و تساهل جمع می شود. اکنون پس از دو حمله خونین به خوابگاه دانشجویان و نیز قتل عام مطبوعات می پرسم که آیا دانشگاهیان دست از مطالبات خود کشیده اند یا دانشگاه هم چنان سنگر آزادی و حامی اصلاحات است ؟ حتما فراموش نکرده اید که زمانی اصلاح طلبان متهم بودند که دشمن در اردوگاه آنان و از زبان ایشان سخن می گوید. امروز مفتخرم که متذکر شوم نه تنها اکثریت مردم بلکه حتی بخش قابل توجهی از اصول گرایان نیز بر اصالت گفتمان اصلاحات تأکید می ورزند. آیا می توان روی آوردن درصد عظیمی از رقبای سابق را به گفتمان و ادبیات اصلاحی نادیده گرفت؟ خوشبختانه امروز اصول گرایان معتدل از ضرورت استقرار دموکراسی و لوازمش در ایران و منطقه، تأمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی آحاد مردم، نفی خشونت و زور، مشارکت همه اقوام، مذاهب، زن و مرد و سلایق سیاسی در مدیریت کشور، نظامی و پادگان زدایی از سیاست و فرهنگ و اقتصاد و تغییر شرایط امنیتی، سخن می گویند و بر بی فایده بودن روش های پلیسی در مواجهه فرقه گرایی و عزاداری تأکید کرده و تلاش جنگ طلبان و کاسبان تحریم را در شکست ایران و ۱+۵ محکوم می کنند.
مگر اوج پیروزی یک گفتمان پذیرش اصول و امهات آن توسط رقیب نیست؟ پس می توان گفت سلاخی نشریات و سرکوب دانشجویان به گفتمان اصلاحی آسیب نرسانده بلکه آن را فراگیرتر نیز کرده است. از نظر پایگاه مردمی لازم است یادآور شوم که به اقرار رقبا پیروز انتخابات مجلس آتی دست کم در شهرهای بزرگ، البته به شرط آزاد برگزار شدن، اصلاح طلبان هستند. ضمن آن که ۲۴ خرداد نشان داد گرایش شهرهای کوچک و روستاها نیز در مجموع به سمت آنان است.
جناب آقای خامنه ای
پژوهش های اخیر بیانگر آن است که هرگاه رابطه دولت با ملت خوب نبوده رابطه مردم با رسانه ها نیز خوب نبوده است و هر زمان که رابطه مردم با رسانه ها مناسب بوده ضریب امنیت اجتماعی و اعتماد مردم به حکومت بالاتر بوده است. بنابراین اگر اعتماد مردم به دولت مردان کم باشد دلیلش رسانه ها نیستند و تلاش برای سلب اعتماد از آن ها اعتماد به مقامات را افزایش نمی دهد (اطلاعات ۱۳۹۲/۱۲/۲۶) ملاحظه می فرمایید که توقیف فله ای مطبوعات اصلاح طلب یا منتقد نه تنها موجب سقوط تیراژ نشریات به طورکلی شده بلکه به سرمایه اجتماعی نیز آسیب رسانده است. من البته مدعی نیستم که لغو امتیاز شدگان هیچ اشتباهی مرتکب نشده بودند. روزنامه نگاران نیز مانند من و شما معصوم و بری از خطا نیستند اما تعطیل بیش از یک صد روزنامه و مجله در مدتی کوتاه آن هم با استناد به قانون ویژه مجازات اراذل و اوباش از مجموع اشتباهات آنان به مراتب زشت تر و مهلک تر بود. تصور بفرمایید اگر به جای قلع و قمع، تعامل و گفتگو با نشریات مستقل و منتقد در دستورکار قرار می گرفت نه به رأس کشورهای ناقض حقوق مطبوعات صعود می کردیم و آبروی جمهوری اسلامی می رفت و نه تیراژ روزنامه ها و حتی کتب به گونه ای فاجعه بار سقوط می کرد. نه سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی لطمه می خورد و نه رسانه ها به ویژه صدا و سیما عقب مانده و ناکارآمد می شدند و میدان را در مسائل مهم و در شرایط بحرانی تا حدود زیادی به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور واگذار می کردند. اگر آن تصمیم مصیبت بار نبود، اکنون شاهد رونق رسانه های حرفه ای و پرمخاطب بودیم که با جلب نگاه و اعتماد مردم می توانستند به رقابت با همتایان خود در سراسر جهان بپردازند. از این گذشته حال که ندانم کاری های ۸ ساله را پشت سر گذاشته ایم، می پرسم اگر مطبوعات آزاد بودند آیا این همه گرفتاری هم زمان یعنی تورم چهل درصدی، بی کاری کمرشکن، رشد منفی اقتصادی، سقوط پول ملی و فساد گسترده مالی در همه ارکان حکومت گریبان مردم را می گرفت؟ اگر مطبوعات آزاد بودند آیا جهل و جاه طلبی معدودی توان آن را می یافت که به واشنگتن بهانه و فرصت دهد تا با جلب توافق قدرت های صاحب حق وتو بی سابقه ترین تحریم ها را یا به تعبیر خود شما «جنگی تمام عیار» را به ایران و ایرانی تحمیل کند؟
رهبر محترم جمهوری اسلامی
فرصت را غنیمت شمرده اجازه می خواهم تناقضی را با شما درمیان بگذارم و آن مطرح کردن شعارهای درست با عملکردی کاملا مشخص در جهت مقابل آن است. جناب عالی به حق بر شعار «ما می توانیم» و ضرورت «امید بخشی به مردم» پافشاری می کنید اما اعمال سیاست های انسدادی و محدودیت های فزاینده سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری بسیاری از مردم به ویژه صاحبان تخصص و ابتکار و ثروت را به نحو افزون دلسرد و حتی به مهاجرت از میهن تشویق می کند. اصرارتان بر «توسعه و تعمیق بصیرت ایرانیان» صحیح است اما نفی عملی آزادی اندیشه و بیان و قلم و نیز ایجاد موانع در راه تضارب آزاد آراء و افکار نتیجه ای جز کاستن از قدرت تشخیص آحاد ملت ندارد. تأکید شما بر اعتماد به جوانان ستودنی است اما تبدیل دانشگاه به پادگان چه نسبتی با آن شعار دارد؟ جز این که بی اعتمادی کامل حکومت را به دانشجویان و دانشگاهیان به نمایش می گذارد. به درستی بر ضرورت «نگاه به داخل» تأکید می کنید ولی سرکوب مطبوعات آزاد همراه با تک گویی و سطحی نگری صدا و سیما از دلایل مهم معطوف شدن نگاه قشرهای وسیعی از هم وطنان به خارج به شمار می رود. به باور شما آیا عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری ثمره شکستن بت آزادی بود؟!
جناب آقای خامنه ای
گسست بین آن چه اعلام می دارید و آن چه به مرحله اجرا در می آید موجب شده است که حتی وقتی از مفاهیم موردپسند مردم نیز سخن می گویید موج مثبتی در جامعه ایجاد نمی شود. متأسفم که بگویم در اغلب موارد حتی بر دامنه نگرانی ها می افزاید.
اکنون که از «نظم مدنی» سخن به میان آورده اید ما منتظر می مانیم تا نتایج عملی آن را ببینیم. امیدوارم معلوم شود که منظور همان نظم پادگانی نیست که در سال فرهنگ تغییر نام یافته است. بلکه مدنی سازی عرصه فرهنگ و سیاست و نظامی زدایی کامل از آن را در دستور کار قرار داده اید.
آرزو می کنم این شعار زیبا به سرنوشت «نرمش قهرمانانه در داخل و خارج» دچار نشود که در پی آن گفتگو با آمریکا و انگلیس آغاز شد اما از گفتگو با منتقدان و به رسمیت شناختن حقوق آنان خبری نشد. نگرانم که این شعار شبیه آن چیزی شود که زمانی مرحوم باستانی پاریزی درباره رژیم پهلوی نوشت: «درجنگ بین الملل اول مرحوم فروغی به نمایندگی ایران به جامعه ملل رفته بود. نماینده یکی از دولت ها که درست ایران را نشناخته و تنها در تاریخ خوانده بود که ایرانیان روزگاری به شرق و غرب عالم تاخت می آوردند و قسطنطنیه تا دهلی را زیرپا می گذاشتند، از فروغی پرسیده بود. حال در این قرن شما با همسایگان تان چگونه رفتار می کنید. مرحوم فروغی با لحن طنز و جدی جواب داده بود: خیلی خوب! با همسایگان برادرانه رفتار می کنیم و پدر هم وطنان خود را درمی آوریم.»
با آرزوی توفیق
سید مصطفی تاجزاده
اوین خردادماه ۱۳۹۳
ــ
برگرفته از سایت نوروز