محمود راسخ افشار |
محمود راسخ در سالهای فعالیت در چارچوب سازمان های جبهه ملی ایران دو بار نیز به عضویت هیئت اجرائی ما درآمد و به عنوان کاندیدای ما برای عضویت در هیئت دبیران کنفدراسیون دو سال نیز با انتخاب از طرف کنگره های دانشجویی در این سمت انجام وظیفه کرد.
دوست دیرین، برادر گرامی ما و مبارز دیرپای ملی، محمود راسخ افشار، در روز ۳ فوریه ی امسال از میان ما رفت و ما را به درد و اندوهی عمیق دچار ساخت. سابقه ی دوستی اکثر ما با او به اولین سال های دهه ی شصت میلادی می رسد که سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا به تازگی تأسیس شده بود و او نیز، که پس از تحصیلات دانشگاهی در رشته ی فیزیک از چندی پیش از آمریکا به آلمان نقل مکان کرده بود به ما پیوسته بود.
پیوستن او به ما بسیار طبیعی
بود زیرا او در خانواده ی راسخ افشار که از هواداران استوار نهضت ملی و رهبر آن
دکتر مصدق بودند پرورش یافته و تحصیلات دبستان و دبیرستان را نیز در سالهای اوج
این نهضت و دوران دولتِ ملی به رهبری آن مرد بزرگ طی کرده بود؛ به علاوه او برادر
دوست ارجمند و عزیز ما دکتر علی راسخ افشار بود که خود از بنیادگذاران سازمان ما
در اروپا بود و کار ریاست اولین کنگره ی وسیع آن را به بهترین وجهی از پیش برد.
محمود راسخ مانند اکثر ما که
هنوز دانشجو بودیم البته به جنبش دانشجویی نیز پیوسته بود و در چارچوب سازمان
دانشجویی در شهر تحصیلی خود و در کنفدراسیون محصلان و دانشجویان ایران(اتحادیه ی
ملی) فعالیت می کرد.
جبهه ملی ایران، چنانکه همه
می دانند، محل اتحاد احزاب و جمعیت ها و مبارزان منفردی بود که، به دنبال مبارزات
دکتر محمد مصدق و تحت رهبری او، برای تحقق آرمان های نهضت ملی، یعنی آزادی ملت،
استقلال کشور و بهبود زندگی مردم و پیشرفت ایران به هم پیوسته بودند.
از آنجا که هدف های مشترک
اعضاء و احزاب جبهه ملی ایران از سه آرمان بالا فراتر نمی رفت، افرادی که سازمان
جداگانه و هدفی وسیع تر از هدف های سه گانه ی بالا نیز داشتند، می بایست فعالیت
برای هدف های دیگرشان را فقط در چارچوب سازمان های اختصاصی خود، انجام دهند.
بدین جهت برای احزاب و اعضای
جبهه ملی ایران عقاید اجتماعی و سیاسی تا آنجا که با سه آرمان بالا تعارض نمی یافت،
آزاد بود؛ از جمله تا جایی که آنها هوادار سیاست یک قدرت بیگانه و نفوذ آن در کشور،
تحت هر عنوان که بود، نبودند.
به همین جهت آنها می
توانستند هوادار سرسخت سوسیالیسم باشند، یا پشتیبان جدی بازار و کسب وکار آزاد؛
چنانکه می توانستند خداپرست و دیندار باشند یا آزاد از باورهای دینی. بدین علت نیز
بود که هم در میان سران جبهه ملی و هم در میان جوانان نهضت ملی افکار متمایل به
سوسیالیسم، البته با همه ی تنوع اینگونه نظریات، هواداران بسیار داشت، همانطور که
بازار و کسبه ی هوادار جبهه ملی نیز که به اقتضای وضع اجتماعی خود به اینگونه
افکار تمایل کمتری داشتند، به نوبه ی خود سنتی تر و محافظه کار تر بودند.
در چنین محیطی که نه تنها
آزادی فکر و آزادی بیان برقرار بود بلکه تفکر و اندیشه ی انتقادی تشویق هم می شد،
طبیعی بود که بسیاری از جوانان هوادار و عضو جبهه ملی به مطالعه و پژوهش در نظریات
اجتماعی جدید روی آور باشند. و این واقعیتی بود که هم در داخل و هم در خارج کشور
درباره ی همه ی اعضای جوان جبهه ملی صدق می کرد. بخصوص در خارج از کشور که آنان در
محیط سیاسی کشورهایی زندگی و تحصیل می کردند که در سایه ی دموکراسی احزاب و افکار
سیاسی دائماً در حال برخورد با هم و انتقاد از یکدیگر بودند. در چنین جهانی آموزش
انتقادی افکار اجتماعی، و حتی انقلابی ترین آنها، امری رایج بود. علاوه بر این،
مقابله با تبلیغات ماهرانه ی حزب توده که، با طرح شعارهایی بسیار فریبنده برای
جوانانی سرشار از احساس و شور عدالتخواهی شماری از آنان را به سادگی به سوی خود
جلب می کرد مستلزم آگاهی تاریخی و نظری هرچه بیشتری بود که بتواند در برابر آن موج
تعرض تبلیغاتی چون سپری از آگاهی مقاومت کند.
اینگونه واقعیات سبب می شد
که برخی از ما همزمان با معلوماتی که درباره ی سیاست های قدرت های استعماری گرد می
آوردیم، در شناخت سیاست و تاریخ و ترفندهای ایدئولوژیکی احزاب کمونیست نیز ورزیده
شویم. یکی از لوازم این فرآیند آموزش انتقادی نظریاتی بود که این احزاب کمونیست
شکلی جامد و جزمی، و به عبارت دیگر صورتی قلب شده از آنها را ترویج می کردند.
مطالعه ی انتقادی مبانی نظری
سوسیالیسم اروپای شرقی که بعداً به سوسیالیسم واقعاً موجود موسوم شد یکی از این
فعالیت های فکری بود.
برخی از دوستان ما در جریان
اینگونه مطالعات ضمن حفظ موضع کاملاً انتقادی خود نسبت به کلیشه های تبلیغاتی
ترویج شده از سوی شرق اروپا، خود به مبانی نظریاتی که به دست آنها قلب شده بود،
بخصوص نظریات مارکس و انگلس علاقه مند می شدند. در میان دوستان ما این احساس علاقه
که همواره با ادامه ی تحقیق هرچه بیشتر در اینگونه نظریات پیش می رفت از شخصی تا
شخص دیگر با مواضع انتقادی کمتر یا بیشتری همراه بود. از آنجا که جبهه ملی محل
تشکل صاحبان آرمان های یادشده در بالا بود، در صورتی که گروهی در نتیجه ی اینگونه
مطالعات فعالیت جمعی مستقلی را نیز برای پیشرفت کار خود لازم می دیدند می توانستند
در عین ادامه ی تعلق به جبهه ملی ایران و فعالیت در آن به کار جداگانه ی جمعی نیز
بپردازند.
محمود راسخ و چند تن دیگر از
دوستان ما، از این جمله اعضاء جبهه ملی اروپا بودند. آنان به دنبال مدتی بررسی و
مطالعه به این نتیجه رسیده بودند که یک فعالیت فکری و سازمانی مستقل می تواند به
پیشرفت افکارشان کمک بیشتری کند. به همین جهت زمانی فرا رسید که تشکیل چنین گروهی
را به ما خبر دادند و به فعالیتی مستقل در خارج از جبهه ملی اروپا پرداختند که
البته نه به هواداری آنان از نهضت ملی خدشه ای وارد می کرد و نه به روابط صمیمانه
ی آنها با دوستان همیشگی جبهه ملی.
محمود راسخ در سالهای فعالیت
در چارچوب سازمان های جبهه ملی ایران دو بار نیز به عضویت هیئت اجرائی ما درآمد و
به عنوان کاندیدای ما برای عضویت در هیئت دبیران کنفدراسیون دو سال نیز با انتخاب از
طرف کنگره های دانشجویی در این سمت انجام وظیفه کرد.
محمود راسخ که نه سوابق
دوستی ها را نادیده می گرفت ونه از اعتقاد او به اصول نهضت ملی و مقام معنوی و
تاریخی دکتر مصدق سر مویی کاسته شده بود پس از آغاز به فعالیت سیاسی مستقل نیز
همواره به روابط نزدیک و صمیمانه ی خود با یاران جبهه ملی وفادار ماند، و از جمله در چارچوب جنبش دانشجویی نه تنها خط
مشی ملی خود را همچنان حفظ کرد و همچون گذشته عمل می کرد بلکه تا پایان عمر
کنفدراسیون در تنظیم این خط مشی نیز با یاران ملی دیگر خود همکاری و همفکری نزدیک
داشت.
همکاری های ممتد ما در این
چارچوب های سازمانی، چه سیاسی و چه دانشجویی، در سالیان پرشور آرمانخواهی دوران جوانی
میان ما پیوند فکری محکم و علقه ی عاطفی عمیقی آفریده بود که با گذشت سالیانی دراز
از عمر ما و روی دادن حوادثی شگرف در کشور رنجدیده ی ما هرگز نه فراموش شدنی بود و
نه سستی می پذیرفت.
در دوران پس از انقلاب
اسلامی نیز که او از همان آغاز در صف مخالفان اصولی جمهوری اسلامی قرار داشت از
کوشش های خود در راه سازماندهی به یک جبهه ی مخالف فارغ نبود و گفته بود که برای
این کار راه مصدق را همچنان کارآ ترین راه ها می شمارد، و این کار را خاصه با آغاز
از راه کوشش برای اتحاد در میان گرایش های چپ مستقل انجام می داد. در نوشته های او،
خواه درباره ی جنبش سوسیالیستی ایران و خواه درباره ی نهضت ملی، نقدی صریح اما
صمیمانه همواره از خصوصیات مشارکت نظری او بود.
امروز که نزدیکان و یاران و
دوستداران وی برای گرامیداشتِ یاد وی در این مجلس گردآمده اند، ما دوستان دیرین
او، در این فقدان جبران ناپذیر و ضایعه ی دردناک در اندوه بزرگ برادر گرامی وی و
دوست عزیزمان، دکتر علی راسخ افشار و خانواده ی ارجمند او همدرد و شریکیم؛ ما برای
آنان و همه ی دوستان و دوستدارانش شکیبایی بسیار آرزو می کنیم، و اطمینان داریم که
خاطره ی آن دوست از دست رفته ی عزیز همواره در میان ما زنده و گرامی خواهد ماند.
از طرف جمعی از دوستان دیرین
محمود راسخ
۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۳
دکتر پرویز داورپناه، علی
شاکری زند، دکتر علی گوشه.