چه مسايلی برای امروز است و در الويت میباشد
ازاينرو، چنانچه سياسيون ما، تعريف درستی ازمنافع ملی نداشته باشند يا بدرستی نتوانسته باشند، منافع ملی را ازمنافع جامعه تفکيک نمايند، آنگاه اشکال اساسی که بوجود ميايد، درارتباط با تصميم گيريها وسياست گذاری ها و اقداماتشان خواهد بود.
و اين موضوع درميان اپوزيسيون باورمند به حاکميت ملی، کاملاً مشهود است، و شاهد هستيم که با تمام تلاشها و ايثارگری هايی که در راه تحقق اهداف ملی – مردمی خود کرده اند، نتوانسته اند به آن دست يابند.
بدين معنا که نمي توانند تشخيص دهند، الويت ها چيست و چه مسئوليت و وظايفی درراستای تامين منافع ملی دارند، تا بتوانند به درستی سياست گذاری هايشان را دربرابريکديگر و رژيم تنظيم نمايند وحتی درميان باورمندان خود به وحدت نظری و عملی دست يابند.
برخلاف نظر جناب نوریعلا، ما بر اين باور نيستيم که گفتمان ملی بر پايه منافع ملی موجب اختلاف بيشتر گردد. بلکه بالعکس معتقديم بهدليل داشتن تعريف مشترک از منافع ملی و تفکيک مواردی که در چارچوب منافع ملی با منافع جامعه صورت میگيرد، برای همگان مشخص میکند که چه مسايلی برای امروز است و در الويت میباشد، و چه مسايل ديگری را بايد به فردای ايران موکول کرد
جمعی ازکنشگران سياسی، برای اينکه همبستگی ملی بوجود آيد، راه حلی را با توجه به مشکلات و موانعی که درراستای تحقق اين مهم وجود دارد را روی ميزاپوزيسيون دمکرات وآزاديخواه قرارداده اند.
راه حل آنان، انجام "گفتمان ملی برپايه منافع ملی" برای مرتفع شدن بی اعتمادی ها، و پيداکردن راه حلی مشترک درجهت نجات ايران وايرانی ميباشد؛ وآقای نوری علا، درنفی و رد اين پيشنهاد، درجمعه گردی های اين هفته خود، درمقاله ايی تحت نام "منافع ملی، ابهامات و خطرات" (۱) به آن پرداخته اند.
ما ضمن پاسخ به ايشان، ميخواهيم نتيجه بگيريم، برخلاف آنچه که ايشان درنفی و رد راه حل "گفتمان ملی برپايه منافع ملی" ارايه داده اند، بيشتر در مورد راه کاری که خودشان طی اين سالها دنبال کرده اند، صائب بوده وهست.
بدين جهت بخش اول را به "منافع ملی" اختصاص داده ايم و دربخش دوم به نظرات ايشان دراين خصوص خواهيم پرداخت.
درباب منافع ملی يا منافع همگانی
نخست لازم است اشاره نمائيم که بکارگيری کلمه"منافع ملی"عموماً درحوزه سياست های خارجی استفاده ميشود.اما رابطه مستقيم و حياتی با سياست های داخلی کشور دارد.
در واقع ميشود گفت: منافع ملی رابطه مستقيم و تفکيک ناپذيری ميان سياستهای خارجی و داخلی دارد.
همانطورکه آقای نوری علا اشاره کرده اند، کلمه "ملی" از"ملت" ميايد و ملت هم همه "مردم"ی را شامل ميشود که ساکن و تابعيت کشوری را دارند.
براين مبنا، وقتی سخن از"منافع ملی" ميشود، بايد منافع اش شامل همه مردم با هرباوری که دارند و درهرجايگاه اجتماعی – سياسی که قراردارند، گردد.
بدين جهت، هرکشوری که تعريف اش ازمنافع ملی، شامل همه مردم نگردد را نميتوان "منافع ملی " ناميد. ازاينرو، حاکمان کشورهايی مانند کشورما، وقتی به دروغ سخن ازمنافع ملی ميکنند، درواقع منظورمنافع حاکميت خودشان است و منافع همه مردم را شامل نميشود.
هرکشوری درجهان، منافع ملی شان را بنا به ماهئيت حاکميت شان (دمکراتيک- ديکتاتوری – نيمه دمکراتيک) تعريف ميکنند. ولی ميشود تعريف هريک ازکشورها را درچارچوب سه تعريف زيرمشخص و خلاصه کرد.
کشورهای دمکراتيک، تعريف شان ازمنافع ملی شامل همه مردم (ملت)ميشود، ودرکشورهای ديکتاتوری، تعريفشان ازمنافع ملی، شامل منافع حکومت شان است؛ و همينطوردرکشورهايی که نه ديکتاتوری هستند ونه دمکراتيک (نيمه دمکراتيک)،تعريف شان از منافع ملی، شامل منافع حاکميت و منافع مردم کشور ميباشد.
براين اساس، ازآنجايی که اپوزيسيون رژيم حاکم برکشو، خواهان حاکميت مردم برمردم با تضمين حقوق شهروندی اقليت يا همان حاکميت ملی است، ازاينرو، ميبايست کليه اشخاص يا جرياناتی که خواهان حاکميت ملی ميباشند، تعريف شان ازمنافع ملی در راستای فراهم آوردن زندگی بهتر، آسوده و مطمئن تر، شامل همه مردم باهرنوع باوری که دارند و درهرجايگاه اجتماعی،سياسی که قراردارند، شود.
فرق نميکند که آن شخص ثروتمند باشد يا فقير، دانشمند باشد يا بی سواد، مقام مملکتی باشد يا نباشد، چپ باشد يا راست ، مذهبی باشد ياغيرمذهبی، و... ، بهرحال هرموقعيت سياسی – اجتماعی و باوری که داشته باشد، ميبايد هرآنچه که موجب تاثيرات مثبت در زندگی همه اين مردم ميشود را درچارچوب تعريف منافع ملی قرارداده شود.
درصورتی که تعريف شان شامل همه مردم نشود، آن جريان نميتواند مدعی برقراری حاکميت ملی باشد. ازاينرو، آنچه که اين کنشگران سياسی انجام "گفتمان ملی برپايه منافع ملی" رابعنوان پيشنهاد برروی ميز اپوزيسيون قرارداده اند، شامل آن اشخاص يا جرياناتی ميشود که بواقع تعريف شان از منافع ملی شامل همه مردم شود.
باتوجه به اين موضوع ميشودگفت: تعريف هرشخصيت حقيقی و حقوقی باورمندبه حاکميت ملی، بايد تعريف مشترکی باشد. چنانچه چنين نباشد، يا دليل آن را درجمعبندی نبودن افکار، يا ازناآگاهی ويا ناشی ازمواردی ديگری است .
نکته بسيارمهمی که آقای نوری علا به آن کاملاً بی دقت بوده اند اين است که: تعريف منافع ملی يک طرف قضيه است و چگونگی رسيدن به آن تعريف نيز، طرف ديگر قضيه ميباشد.
بدين معناکه، همه جريانهای سياسی که بدنبال کسب قدرت سياسی هستند، درتعريفشان ازمنافع ملی بايد مشترک باشند، اما در ارتباط با چگونه رسيدن به آن، راه کارهای مختلفی را براساس بينش شان دارند.
دراينجا است که برنامه های ليبرالها با سوسيال دمکرات ها و سوسياليستها و... برای رسيدن به تعريف منافع ملی متفاوت است و مردم بنا به باورها يا نظرات خود، يکی ازجريانات را برای باجراگذاشتن برنامه هايشان انتخاب ميکنند و به او قدرت اجرايی ميدهند تا آنان را سريعتر به زندگی بهتر، آسوده و مطمئن تربرسانند.
نکته ديگری که بايد به آن توجه کرداين است که: اداره کشوربعهده سياسيون همان کشورميباشد ومردم نيزدرواقع اين سياسيون را بقدرت ميرسانند تابرنامه هايشان را باجرا بگذارند.
ازاينرو، چنانچه سياسيون ما، تعريف درستی ازمنافع ملی نداشته باشند يا بدرستی نتوانسته باشند، منافع ملی را ازمنافع جامعه تفکيک نمايند،آنگاه اشکال اساسی که بوجود ميايد، درارتباط با تصميم گيريها وسياست گذاری ها و اقداماتشان خواهد بود.
و اين موضوع درميان اپوزيسيون باورمندبه حاکميت ملی، کاملاً مشهود است، و شاهد هستيم که با تمام تلاشها و ايثارگری هايی که در راه تحقق اهداف ملی – مردمی خود کرده اند، نتوانسته اند به آن دست يابند.
بدين معناکه، نميتوانند تشخيص دهند، الويت ها چيست و چه مسئوليت و وظايفی درراستای تامين منافع ملی دارند، تا بتوانند به درستی سياست گذاری هايشان را دربرابريکديگر و رژيم تنظيم نمايند وحتی درميان باورمندان خود به وحدت نظری و عملی دست يابند.
علت اش دقيقاً درنگاهی هست که دارند و دراين نگاه آنچه را که بعنوان "حلقه گمشده" ميتوان ديد،همانا مهم ترين و اصلی ترين موضوع، يعنی "منافع ملی" و تامين آن در راستای اهداف و برنامه های خود است.
براين مبنا ميشودگفت، تامين منافع ملی مختص به فردای ايران و بعد ازرسيدن به رأس قدرت سياسی نيست. بلکه تامين آن در تمام دوران فعاليت سياسی، بعنوان پيشگامان مردم چه درقدرت باشند و چه نباشند، ودرهر شرايط زمانی و موقعيتی و مکانی که باشند، ضرورترين اصل محسوب ميگردد. و بديهی است که نتيجه اش نيزانتقال وتأثيرمثبت آن درجامعه خواهد بود.
اکنون به تعريف منافع ملی که ميبايست با تعريف همه باورمندان به حاکميت ملی همخوانی داشته باشد، ميپردازيم.
منافع ملی درحاکميت ملی ، مواردی مشخص است که با منافع شخصی فردفرد آحادجامعه ، درراستای تامين زندگی بهتر،آسوده و مطمئن ترهمه آنان ، تحقق اش ضرورت دارد، ميباشد.
يعنی ؛ توسعه و پيشرفت در اقتصاد - صنعت - علوم و تکنولوژی و فن آوری، تربيت متخصص و حفظ آنان (فراری ندادن مغزهای کشور)، حفظ آثارباستانی بعنوان تاريخ و هويت و فرهنگ ايرانيان، محيط زيست ، کسب بهترين سود از معاملات جهانی، حفظ و دفاع از تماميت ارضی و يکپارچگی کشور و وحدت ملی ، حفظ روابط حسنه سياسی با همسايگان وجامعه جهانی، صلح ، و دريک کلام هرآنچه که موجب تامين بهترين شرايط زندگی بهتر، آسوده و مطمئن تر برای همه مردم ساکن (ملت) ايران شود.
يعنی موجب فراهم آوردن مسکن ، غذا ، بهداشت و درمان ، آموزش و پرورش ، امنيت ، و....،گردد، همچنين موجب حفظ وافزايش قدرت، اعتبار و منزلت ملت ايران درجامعه جهانی شود.
اکنون سئوالی که ميتوان مطرح کرداين است که : با توجه به اين مشخصات و تعريف منافع ملی، کدام شخصيت حقيقی و حقوقی باورمند به حاکميت ملی را ميتوان يافت که با آن مخالفت داشته باشد؟
اساساً کدام جريان سياسی ، چه باورمندبه حاکميت ملی باشد چه نباشد، ميتواند بگويد که ما درراستای به فلاکت رساندن مردم ، ويران کردن کشور، بخطرانداختن امنيت مردم و کشورو...... ميباشيم؟
قطعاً هيچيک ازجريانهای مردمی وغيرمردمی ، چنين نميتوانند بگويند؛ وبطورقطع باورمندان به حاکميت ملی نيزنميتوانند چنين عمل کنند. زيراکه، هدف همه اين جريانات ملی - مردمی، هدايت و رساندن همه مردم به همان زندگی بهتر، آسوده و مطمئن تر است.
دراينجا ازآقای نوری علا ميپرسيم : جنابعالی با کدام مورد از مشخصات آمده از منافع ملی، مخالف هستيد؟
آيا خودشما ميتوانيد شخص يا جريانی را معرفی کنيد که با مشخصات منافع ملی يادشده، مخالفت داشته باشد؟
ماکه بعيد ميدانيم، کسی که خودرا يکی ازاعضای خانواده بزرگ ايرانی بداند، و خواهان حاکميت مردم يا بعبارتی ديگرحاکميت ملی باشد، با مواردفوق مخالفت داشته باشد.
نکته ايی که بايدبه آن توجه داشت،اين است که: هرآنچه که همه طيفهای سياسی باورمند به حاکميت ملی که بواقع هريک نمايندگی فکری بخشی ازمردم (هرچند محدود) هستند ، درراستای فراهم آوردن زندگی بهتر، آسوده و مطمئن ترهمه مردم مورد تائيدباشد، را درچارچوب منافع ملی تعريف ميگردد و تعريف اش ثابت وهميشگی است.
اما هرآنچه که موردتائيد همه طيفهای سياسی باورمند به حاکميت ملی قرارنگيرد را دربخش منافع جامعه تعريف ميگردد، ومردم ازطريق صندوق های رأی، نظرخودشان را پيش ميبرند و درهر مقطعی ميتوانند نظرشان را ازطريق آرای عمومی تغييردهند.
منافع جامعه شامل مواردی مانند شکل نظام سياسی ، ساختاراداری کشور، سيستم اقتصادی کشور و.... ميشود که همه طيفهای سياسی باورمند به حاکميت ملی درآن خصوص اتفاق نظرندارند.
دراينجا آنچه که ميتواند تکميل کننده مبحث منافع ملی گردد و آن رابيشترملموس نمايد، رابطه منافع ملی با منافع جامعه است.
منافع ملی با منافع جامعه دو موضوع مکمل وغيرقابل تفکيک ازيکديگراند،اما درعين حال تفاوتهايی ازهم دارند، و بدينجهت نيز دارای دو نام جداگانه ميباشند.
تفاوت هايشان، يکی درارتباط با اتفاق نظرداشتن يا نداشتن مردم راجع به موضوعاتی است که ميتواند آنان را هرچه سريعتربه آن زندگی بهتر، آسوده و مطمئن تر برساند؛ و ديگری درارتباط با مسئوليت تامين وتحقق آن است. يعنی مسئوليت تامين منافع ملی بعهده همه مردم و حاکميت ميباشد، اما مسئوليت تامين و تحقق منافع جامعه، باتوجه به برنامه های هرجريانی که درقدرت سياسی قراردارد، بعهده، دولت وحکومت ميباشد.
براين اساس نيزميتوان نتيجه گرفت که:
برای همه کنشگران سياسی،درهرشرايط زمانی ، مکانی وموقعيتی که هستند،تامين منافع ملی بعنوان اصلی ترين و مهمترين موضوع جامعه وکشور،ضرورت دارد وبايدکليه تصميمات و اقداماتشان درراستای تامين منافع ملی باشد.
ودراينجا ازشخص آقای نوری علا، سئوال ميکنيم: آيا جنابعالی نيزبه اين اصل باورمند هستيد که بايد کليه تصميمات و اقداماتی که انجام ميدهيد، در راستای تامين منافع ملی باشد يا خير؟
ازنظرما، ازآنجائی که منافع ملی شامل همه مردم (ملت) ميشود، همه مردم(دراينجا بخوانيدهمه جريانهای باورمندبه جاکميت مردم) مسئول هستند که درراستای تامين منافع ملی بايکديگر به همکاری بپردازند. بدينجهت هم برای دستيابی به اين توافق همکاری يا ائتلاف يا همبستگی که همه مردم (ملی) را شامل شود، انجام "گفتمان ملی برپايه منافع ملی" ميتواند بهترين راه حل برای نزديک شدن کليه کنشگران صديق ، آگاه ، مسئوليت پذير و مصمم که دل درگروی ايران وايرانی دارند، باشد. (۲)
براين اساس، برخلاف نظرجناب نوری علا، مابراين باورنيستيم که گفتمان ملی برپايه منافع ملی موجب اختلاف بيشترگردد. بلکه بالعکس معتقديم بدليل داشتن تعريف مشترک ازمنافع ملی وتفکيک مواردی که درچارچوب منافع ملی با منافع جامعه صورت ميگيرد، برای همگان مشخص ميکند که چه مسايلی برای امروزاست ودرالويت ميباشد، وچه مسايل ديگری را بايد به فردای ايران موکول کرد.
درهرحال، نظرآقای نوری علا چنين است که گفتمانی که هنوزبايد برقرارباشد، گفتمان سکولار دمکراسی است. در صورتی که برای مردم، گفتمانی که بسيار اهميت دارد، گفتمانی است که بفوريت بتواند آن را ازاين وضعيت فلاکت باری که دارند، رهايی بخشد؛ و نزديک به يقين گفتمان سکولاردمکراسی دراين مقطع از مرحله مبارزات عليه رژيم ضدملی – ضدمردمی حاکم بر ايران و ايرانی، نميتواند چاره ساز اين معضل بزرگ ملت باشد.
چاره سازمعضل بزرگ ملت ايران، درانجام گفتمان ملی برپايه منافع ملی، برای رسيدن به توافق ملی و پيداکردن راه حلی برای نجات ايران وايرانی ميباشد.
يکی ازاصل هايی که درمنافع ملی وجود دارد،اين است که: فرق نميکند که چه شخصی يا نيروی داخلی و خارجی منافع ملی را بخطر انداخته باشد،مهم اين است وضرورت داردکه همه مردم، باهرشخص يا هرنيروی داخلی وخارجی که منافع ملی را بخطر انداخته است، برای تامين يا حفظ منافع ملی، با تهديد کننده يا تهديد کنندگان آن، برخورد نمايد و يا به مبارزه و دفاع از آن بپردازد.
براين اساس، ما درپی ايجادهمبستگی ملی هستيم که تمامی طيفهای فکری – سياسی که باورمند به حاکميت ملی باشند را دربرگيرد. بدين جهت، اميدواريم با اين توضيحات، آقای نوری علا به ايرادات خود درخصوص نفی و رد گفتمان ملی برپايه منافع ملی، پی برده باشند.
درهرصورت، دربخش دوم به نظرات آقای نوری علا خواهيم پرداخت.
مسئولان پيگيری هئيت موسس تدارک گفتمان ملی
عليرضا عجمی - ناصر پاک نژاد
ايميل : goftemanemelli@gmail.com
(۱) مقاله اسماعیل نوری علا درگويا نيوز