نیره توکلی
خبرهای خوشی در راه است
میگویند نتایج بازیهای ملی ما در همۀ سالهای اخیر کلاً چند حالت دارد:
بُرد مقتدرانه
مساوی ارزشمند
باخت آبرومندانه، که چیزی از ارزشهای ما کم نمیکند.
بُرد مقتدرانه
مساوی ارزشمند
باخت آبرومندانه، که چیزی از ارزشهای ما کم نمیکند.
بُرد مقتدرانه و مساوی ارزشمند بیشتر مال مراحل مقدماتی است، اما باخت آبرومندانه مال مراحل بالاتر است. این روزها، پس از شکست تیم ملی فوتبال در مقابل عراق، «باخت مظلومانه» هم به این فهرست اضافه شده. ارزشهایی که پس از این شکست از آنها به هیچ وجه کم نشده، هموطنان افسرده و خشمگین ما را واداشت که در به در دنبال فیسبوک بنجامین ویلیامز بخیل، داور استرالیایی مسابقه بگردند و در مورد احوال بستگان و خویشاوندان دور و نزدیکش تحقیق کنند. بعد از مسابقه هم جریان دوپینگی بودن عبدالزهرا مطرح شد، که با وجود تأیید فیفا، مخالفت ای. اف. سی باعث شد نتیجه به نحو ظالمانهای باقی بماند و سه بر صفر به نفع ایران تغییر نکند. در نتیجه، هموطنان ما دنبال سایت ای اف سی گشتند تا مراتب اعتراض مؤدبانه و محترمانۀ خود را یک جوری به این کنفدراسیون نامحترم اعلام کنند. بعضی هم سایت کی اف سی را ، که مرغ سوخاری زنجیرهای میفروشند، به سبب مشابهت اسمی با ای اف سی مورد تهاجم فرهنگی قرار دادند. بعضی به مظلومیت تیم فوتبال ایران اشاره کرده بودند و برای آقای ویلیامز و ای اف سی نوشته بودند: بابا، خدا را خوش نمیآید، ما با این وضعیتی که، به علت کسر بودجه و سایر موارد، هیچی بازی تدارکاتی نداشتیم و همچنین به این علت که هیچ فک و فامیل و آشنا ماشنایی توی فیفا و ای اف سی و بقیۀ کمیتهها و کنفدراسیونها نداریم که چانه بزنیم و حرفمان را پیش ببریم، بازیکنانمان عالی بازی کردند. شما، جناب آقای مستر ویلیامز، چطور دلت آمد که پولادی را به آن بهانههای بیاساس از بازی اخراج و روحیۀ بازیکنان مظلوممان را خراب کنی؟ درست است که از آن به بعد خودت هم فهمیدی که چه خبطی کردی و چپ و راست به عراقیها کارت زرد دادی اما هیچ کدام از اینها جبران آن کارت دو زردهای را که به پولادی داده بودی نکرد.
ولی هیچ کدام از این توضیحات مؤدبانه یا ابراز علاقههایی که از طریق فیسبوک و سایر وسایل ارتباطی به مستر ویلیامز استرالیایی و رئیس کنفدراسیون فاسد ای اف سی یا بستگان دور و نزدیک آنها ابراز شد، در دل سنگ آنها اثر نکرد و نتیجه همان ماند که ماند.
خلاصه، هموطنان ما همین جوری افسرده و ناراحت بودند و دلشان میسوخت که ما چرا در کمیتهها و کنفدراسیونهای بینالمللی هیچ نمایندهای نداریم و سایر کشورها اینهمه پول و امکانات دارند که خودشان کمیته خرید و فروش میکنند و چرا بودجه برای بازیهای تدارکاتی نداریم و اصلا بودجههایمان کجا میرود و از این جور حرفها. تا اینکه بالاخره خبرهای تازه و خوبی رسید که اولا معلوم شد بودجهها کجا دارند میروند و ثانیاً معلوم شد که ما نه تنها از این به بعد کمیته و کنفدراسیون میخریم و میفروشیم، بلکه قرار است با این بودجهها چندتا کشور نو و تازه تأسیس هم بخریم تا با چند تا تیم ملی در چند تا کشور در مسابقات شرکت کنیم. در این صورت، اگر یک کشورمان باخت، کشورهای دیگرمان بخت پیروزی و اول شدن در تورنمنتهای جهانی را داشته باشند. یک فقره از این خبرهای خوش، که در سایت تابناک 28 دیماه منتشر شد این بود: اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهوری از انتقال 22 میلیارد دلار نفتی ایران به دوبی و استانبول پیش از آغاز کار دولت یازدهم خبر داده است. او توضیح داده که: «براساس تدبیر دولت گذشته و برای کنترل قیمت ارز، میلیاردها دلار از پول کشور را در قالب حواله یا پول نقد به صرافی های دوبی و استانبول فروختند و ظرف 17 ماه، 22 میلیارد دلار پول کشور به خارج صادر شده»
ظاهراً زحمت اجرای این «تدبیر» مدبرانه به دوش بابک زنجانی افتاده بوده که ایشان هم همت کردهاند و از طریق سه صرافی به مدیریت جناب محمد غلام کاظمینی، مدیر عامل آوند سپید جنوب،و برخی بانکهای نیستدرجهان این مهم را انجام دادهاند.
حالا شاید بعضی بگویند که 22 میلیارد دلار پولی نیست که بشود با آن از این کارها، یعنی خرید و فروش کمیته و کشور و داور و سفر تدارکاتی کرد. برای همین یکی از اقتصاددانان گفته: «چطور پولی نیست، معادل هفتصدهزار میلیارد ریال است یعنی یک هفت بگذار با پانزدهتا صفر جلوش. اینجوری: 7/000/000/000/000/000.»
بعد باز آن بعضیها گفتهاند که «ما اینجوری نمیفهمیم، لطفاً روشنتر بگویید.»
آقای اقتصاددان با اینکه نقاشیش خوب نبوده، دو تا قاره کشیده، بعد دوتا کشور را توی این دوتا قاره مشخص کرده، مثل ایران در آسیا و استرالیا در اقیانوسیه. بعد یک جاده کشیده بین این دوتا کشور و گفته «فکرکنید که با این مبلغ میشود به اندازۀ دو طرف این جاده پژو 206 خرید و پارک کرد.» باز هم آن بعضیها گفتهاند که روشنتر توضیح بده. آن وقت آن آقای اقتصاددان که دیگر از سر و کلهاش برق و روشنایی میپریده، توضیح داده که «این مبلغ تقریباَ معادل بودجۀ سال 94 مملکت میشود.»
در این وقت بوده که هموطنان ما افسردگی پس از فوتبال را فراموش کردهاند، از خوشحالی پیراهنهای تیمهای ملی را با هم عوض کردهاند و فهمیدهاند که نه بابا، مسئولان دولت قبلی با این دلارهایی که راهی دبی و استانبول شده و با سایر دلارهایی که راهی جاهای دیگر شده، «تدبیر» به کار بردهاند. آنها به فکر تغییرات اساسی در ساختار فوتبال و خرید چندتا کشور جدید و فروش کشور مستهلک قدیمی بودهاند. حالا اگر این دلارها به کشور برگشته بود، آدم ناراحت میشد و فکر میکرد که خرید و فروشی صورت نگرفته. ولی خوشبختانه آقای جهانگیری گفته که «تا این لحظه که نزدیک به یک سال از دستگیری او - بابک زنجانی- میگذرد، ما به عنوان دولت چیزی عایدمان نشده است.» این نشان میدهد که جای پولها و دل کسانی که زحمت انتقال آنها را کشیدهاند، قرص است.
حالا با این مبلغ چندتا از این کشورهای کوچیک کوچیک با تیم ملی فوتبال و چندتا کمیته و کنفدراسیون و امکانات ورزشی و کفش و لباس میتوانند بخرند، نگو و نپرس. یادت باشد: یک وقت نپرسیها!
مدرسه فمینیستی
مدرسه فمینیستی