۶ پانویس
۷ منابع
زندگی
خسرو گلسرخی در روز دوم بهمن ۱۳۲۲ در شهر رشت زاده شد. پدرش قدیر گلسرخی و مادرش شمسالشریعه وحیدخورگامی، هردو از روشنفکران و آزادیخواهان گیلان بودند. هنگامی که خسرو هنوز بیش از ۵ سال نداشت، قدیر درگذشت و بهناچار همسر جوانش به همراه خسرو و برادر دوسالهاش، فرهاد گلسرخی، به خانهٔ پدرش، محمد وحید خورگامی در قم، پناه برد. پدربزرگ خسرو، محمد وحید خورگامی، از یاران میرزا کوچکخان جنگلی در جنبش جنگل بود و درکنار کوچکخان در برابر نیروهای دٌشگانهٔ انگلیس جنگیدهبود، و این از سرودههایش بهآشکار میتراود؛ بهویژه آنهایی که به نام مستعار «جنگلیها» و «دامون» سروده شدهاند .
خسرو، آموزش ابتدایی را در دبستان حکیم سنایی و آموزش متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی بهپایان رساند. هنوز بیش از نوزده سال نداشت که پدربزرگش نیز درگذشت. اینک بار گرداندن چرخ روزگار در خانواده به دوشش افتاد. و چنین بود که او به همراه برادرش فرهاد، راهی تهران شد. دو نوجوان در محلهٔ امینحضور خانهای کوچک یافتند. خسرو بهناچار کاری پیدا کرد که همهٔ روز او را دربرمیگرفت. بااینهمه، او شبها را به آموختن زبانهای فرانسه و انگلیسی و پژوهشهای فرهنگی میگذراند. نوشتهها و سرودهها و بررسیهایش را با خامه-نامهایی مانند «دامون»، «خ. گ.»، «بابک رستگار»، «افشین راد»، و «خسرو کاتوزیان» بهچاپ میرساند.
در سال ۱۳۴۷، هنگامی که سردبیری بخش هنری روزنامهٔ کیهان را داشت، با عاطفه گرگین، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، پیوند زناشویی بست. در سال ۱۳۵۰، نوشتهای از او در ماهنامهٔ نگین با سرنبشتهٔ «گرفتاری شعر در شبهجزیرهٔ روشنفکران» بهچاپ رسید که بسیار گفتگوبرانگیز بود. گلسرخی در این نوشته شاعران آن روزگار را سرزنش میکرد که:
شاعر که ناخواسته و نادانسته زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفتهاست... او از کلمات و شرایط عینی زندگی میترسد. شاعر در مقام تولیدکنندهای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی مینماید. آیا شعر نمیتواند دهانبهدهان جریان و هستی گیرد و گردن نهادن به ایجاد آن گونه کالا ضرورت دارد؟... شاعر جا خالی کردهاست. او گوشهنشین، حاشیهپرداز و منزوی شده، به متلاشی کردن نقش تاریخی شاعر و حقیقت شعر نشستهاست... شاعر چون در کوران واقعیات نیست، چون در زندگی روزمره در میان مردم دیده نمیشود، شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی. "
در مردادماه همان سال، بخش نخست نوشتهٔ دیگری از او با عنوان «سیاستِ هنر، سیاستِ شعر» در نگین به چاپ رسید. او در این نبشته گروهی از شاعران از فرنگ برگشتهٔ آن دوران را سوداگران هنر و عروسکهای کوکی خواند و نبشت
«ما شاهدیم که این ٌعروسکان کوکی ٌ معصوم! مشتی کلمات قصار از قلب پر عفونت سیاست هنر سوداگرانه حفظ کردهاند و هر جا که فرصتی دست میدهد، همانها را تکرار میکنند: ُهنر مردم یعنی حرف مفت، حالا هنگام آن ست که در بند معماری شعر باشیم»
بخش دو دیگر این نبشته در شهریور ماه در نگین چاپ شد. این مقاله سپس در کتابچهای از سوی انتشارات (کتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور چاپ شد. ورا که سپس ساواک از دنبالهٔ چاپ آن در نگین پیش گیری نمود. از دیگر نبشتههای مهم خسرو در نگین، میباید همچنین از نبشتهٔ او در یادبود پنجمین سالگرد مرگ فروغ نام برد او در این باره نوشت:
«او زیبایی را در بافت خشن زندگی جستجو میکرد. شعر فروغ، شعرهای اجتماعی او، شاید مردمی ترین شعر روزگار ما باشد»
دو مجموعه به نامهای ”دستی میان دشنه و دل” و ” من در کجای جهان ایستاده ام” را کاوه گوهرین پس از کشته شدن او منتشر کرده ست. دوران زندگی خسرو با عاطفه چهار سال بود و بهرهٔ این همزیستی فرزند پسری ست به نام دامون. عاطفه گرگین اندکی پس از دستگیری گلسرخی در دادگاه ارتشی به چهار سال زندان کیفر شد و سرپرستی دامون بر دوش فرهاد، برادرش نهاده شد.
در نیمه نخست دهه ۱۳۵۰، جنبش چریکی در ایران پا به عرصه وجود نهاد و اعضای گروههای چریکی به مبارزه مسلحانه با حکومت شاه معتقد بودند. از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق که توانسته بود، نظر بسیاری از روشنفکران انقلابی و تندرو را به خود جلب کند. شاید مشهورترین هستهای که برخی از اعضای آن به فداییان گرایش داشتند، اما ارتباط مستقیم و آشکاری با آنان نداشتند، گروهی از روشنفکران بودند که با دو چهره مرکزی خود، گلسرخی و کرامت دانشیان، شناخته میشدند. این گروه ۱۲ تن بودند که همگی به اتهام توطئه برای آسیب رساندن به خانواده سلطنتی در سال ۱۳۵۱، بازداشت شدند. این افراد پیش از محاکمه، با یکدیگر در تماس نبوده و یکدیگر را نمیشناختند. اینطور به نظر میرسد که محاکمه اینان، تلاشی از جانب ساواک بود تا خطر مخالفان حکومت را بزرگ جلوه داده و با اینگونه تبلیغات به یک جنگ روانی موفقیت آمیز، علیه جنبش چریکی دست بزند. از اینرو محاکمه این افراد در یک دادگاه نظامی در اواخر سال ۱۳۵۲، برگزار شد که از تلویزیون ملی اجازه پخش داشت اما به یک جنجال تبدیل شد. تعدادی از اعضای گروه به اتهامات خود که مدارک ناچیزی در خصوص صحت آن وجود داشت، اعتراف کرده و از شاه طلب بخشش کردند. اما ۵ تن شامل گلسرخی، دانشیان، طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار و محمدرضا علامهزاده، حتی پس از شکنجه شدید، حاضر به اعتراف نشدند. به نظر میرسید که گلسرخی ساواک را فریب داده باشد. گلسرخی و دانشیان از این واقعیت که جریان دادگاه از تلویزیون پخش میشد استفاده کرده و به جای اعتراف به اتهام مورد نظر، رژیم را تقبیح و محاکمه کرده و از عقاید خود مبنی بر مارکسیسم و انقلاب دفاع نمودند. آنها حاضر به طلب بخشش از شاه نشدند و بیدرنگ اعدام گشتند. سه نفر دیگر نیز به حبس ابد و بقیه متهمان به زندانهای کوتاه مدت محکوم شدند. جسارت گلسرخی در دفاع از خویش و نهایتاً اعدام او، ستایش و محبوبیت بسیاری در سطح جامعه برایش، حتی در بین افرادی که خط فکری سیاسی او را نمیپسندیدند، به ارمغان آورد.
او و دانشیان در قطعه ۳۳ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند که محل دفن بسیاری از کسانی است که در مبارزه با حکومت پهلوی جان باختهاند.
در سالهای پس از اعدام گلسرخی، شاعران از اینکه اشعارشان را به کلماتی چون «گل» تقدیم کنند، توسط ماموران سانسور حکومت شاه، منع شدند و استفاده از کلماتی چون «گل سرخ»، «شقایق»، «حصار» و یا «دیوار» یا هر واژه دیگری که میتوانست به گلسرخی اشاره داشته باشد و یا دلالت بر «مقاومت» باشد، در آثار نوشتاری ممنوع شد.
به گزارش پارسینه، ماجرای بازداشت، برگزاری دادگاه جنجالی و اعدام خسرو گلسرخی یکی از فرازهای قابل توجه تاریخ پهلوی دوم است، گلسرخی و کرامت دانشیان به اتهام تلاش برای ربودن ولیعهد و خانواده سلطنتی اعدام شدند و تبدیل به اسطورههای کاریزماتیک جریان چپ شدند، اما بازخوانی تاریخ نشان میدهد گلسرخی، در حقیقت هیچ ارتباطی با گروه ترور شاه نداشت و ضعف و همکاری یکی از اعضای گروه با ساواک و البته یکدندگی و روحیات خاص گلسرخی، باعث اعدام وی شد.
چه کسی خسرو گلسرخی را به ساواک لو داد؟
ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۳۵۰، «خسرو گلسرخی» به همراه «عاطفهٔ گرگین» (همسرش) و «شکوهمیرزادگی» (یا شکوه فرهنگ) که هر سه برای روزنامهٔ یومیه «کیهان» کار میکردند، بهمراه چند نفر دیگر، محفلی را شکل داده و سعی میکنند تا «محمد رضا پهلوی» را ترور کنند. «شکوه میرزادگی» از طریق روابط خاصی که با خلبان مخصوص شاه داشته، در جریان رفت و آمدها و محلهای که شاه در آنها اقامت میکرده، قرار میگیرد و اطلاعات جمع آوری شدهاش را در اختیار گروه قرار میدهد. طرحهای ابتدایی متفاوتی ریخته میشود، ولی از آنجایی که هیچ یک از آنها عملی نبودند، مساله ترور شاه منتفی میشود.
گروه گلسرخی به فکر شکل دادن یک گروه مطالعاتی مارکسیستی میافتند، البته این بار بدون حضور «شکوه میرزادگی». اعضای این گروه یعنی «خسرو گلسرخی»، «عاطفه گرگین» و «منوچهر مقدم سلیمی» همگی در همان ابتدای شکلگیری گروه، در بهار ۱۳۵۲، دستگیر میشوند.
به گزارش پارسینه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در اسفند ۱۳۵۷ شکوه میرزادگی که قصد خروج از کشور را داشت، توسط پاسداران انقلاب موقتا بازداشت شد، به نوشته روزنامه اطلاعات، در فرودگاه مهرآباد شکوه فرهنگ معروف به شکوه میرزادگی دستگیر شد. روزنامه اطلاعات نوشت: «شکوه میرزادگی از سرسپردگان حزب منحله رستاخیز و سردبیر مجله تلاش هنگام خروج از کشور توسط پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شد.(http://parsine.com/fa/pages/?cid=17321»).
دادگاه
- دفاعیه او در دادگاه مشهور شد. این دفاعیه با سانسور در همان زمان حکومت پهلوی از تلویزیون پخش شد ولی بار دیگر به صورت کاملتر در اولین روزهای سقوط شاه در پنجمین سالگرد اعدام او در شب ۲۹ بهمن ۱۳۵۷، برای پخش از تلویزیون سراسری ایران، به روی آنتن رفت. به سبب فشار رسانهها و سازمانهای دادخواه جهانی شاه اجازه داد تا از دفاعیات گلسرخی در دادگاه فیلمبرداری شود. خسرو در دفاعیات خود، دادگاه را فرمایشی خواند و گفت:
"در ایران انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه میکنند. چنانکه گفتم من از خلقم جدا نیستم، ولی نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه میکند، یادآور انکیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است. یک سازمان عریض و طویل تحت عنوان فرهنگ و هنر وجود دارد که تنها یک بخش آن فعال است، و آن بخش سانسور است که به نام اداره نگارش خوانده میشود. هر کتابی قبل از انتشار به سانسور سپرده میشود. در حالی که در هیچ کجای دنیا چنین رسمی نیست، و بدین گونهاست که فرهنگ مومیایی شده که برخاسته از روابط تولیدی بورژوا کمپرادور در ایران است، در جامعه مستقر گردیدهاست و کتاب و اندیشه مترقی و پویا را با سانسور شدید خود خفه میکند. ولی آیا با تمام این اعمالی که صورت میگیرد، با تمام خفقان، میتوان جلوی اندیشه را گرفت؟ "
او در دادگاه از عقاید مارکسیستی خود و تأثیر پذیریاش از اسلام سخن گفت و رژیم شاه را به شدت محکوم کرد. بخشهایی از این دفاعیه: - «ان الحیاه عقیده و جهاد» - - سخنم را با گفتهای از مولا حسین شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میکنم.
-
من که یک مارکسیست-لنینیسم هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم. -
هنگامی که مارکس میگوید: «در یک جامعه طبقاتی ثروت در سویی انباشته میشود و فقر و گرسنگی و فلاکت در سویی دیگر در حالیکه مولد ثروت طبقه محروم است.» و مولا علی میگوید: «قصری بر پا نمیشود مگر آنکه هزاران نفر فقیر گردند.» در این دو گفته نزدیکی بسیاری وجود دارد و در این تاریخ میتوان از مولا علی به عنوان نخستین سوسیالیست جهان نام برد و از سلمان پارسیها و اباذر غفاریها. - در ایران انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه میکنند. این نوع برخورد با یک جوان یادآور انکیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است.» - -
در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۳۸۵ ساعت ۱۱:۱۵ از شبکهٔ سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران فیلم دادگاه خسرو گلسرخی در برنامهای به نام «فوقالعاده» با حذف بخشهایی پخش شد. -
همچنین در تاریخ ۱۴/۱۱/۸۷ ساعت ۲۱ در برنامه اختصاصی از شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی، بخشهای دیگری از این دادگاه با سانسور مجدد پخش شد، در این قسمت فرجام خواهی متهمان نشان داده میشود که خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان هرگونه فرجام خواهی از شاه و فرح را رد میکنند. در تاریخ ۱۶/۱۱/۹۰ نیز بخشهایی از دادگاه او پخش شد.همچنین بار دیگر در تاریخ 18/11/90 قبل از خبر سراسری ساعت 14 بخشهایی از دادگاه او از شبکه اول تلویزیون پخش شد.
کتابشناسی
- گلسرخی عمده آثار خود را با نام مستعار منتشر میکرد. در زیر به برخی آثار وی اشاره شدهاست:
خسته تر از همیشه مجموعه اشعار به کوشش کاوه گوهرین و چاپ انتشارات آرویج
ای سرزمین من مجموعه اشعار به کوشش کاوه گوهرین
سیاست هنر، سیاست شعر (با نام خ. گلسرخی)
نیما و حقیقت خاکی (با نام خسرو تهرانی)
ادبیات توده (با نام خسرو تهرانی)
واپسین دم استعمار نوشته فرانتس فانون (ترجمه با نام خسرو کاتوزیان)
همچنین وی آثاری را با نامهای مستعاری نظیر دامون و خ. گ. منتشر کردهاست.
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
اشعار گلسرخی
پانویس
↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Semati, p165
↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ Abrahamian, Public Confessions, p200
↑ (واژهٔ دامون به گویش گیلانی همان دَمن پارسی است، همچون دشت و دمن، و به میانشٍ تپهماهورهای سرسبز است)
↑ نگاه کنید به: «گرفتاری شعر در شبهجزیرهٔ روشنفکران»، ماهنامهٔ نگین، شمارهٔ ۷۴ تیرماه ۱۳۵۰، صفحههای ۱۰-۱۱
↑ نگاه کنید به: ” سیاستِ هنر، سیاستِ شعر”، ماه نامهٔ نگین، شمارهٔ ۷۵ مرداد ماه ۱۳۵۰، صفحههای ۸-۷
↑ نگاه کنید به: ” سیاستِ هنر، سیاستِ شعر”، ماه نامهٔ نگین، شمارهٔ ۷۶ شهریور ماه ۱۳۵۰، صفحههای ۱۳-۱۱
↑ نگاه کنید به: ” سبز خواهم شد میدانم”، ماه نامهٔ نگین، شمارهٔ ۸۱ بهمن ماه ۱۳۵۰، صفحهٔ ۵
↑ مازیار بهروز، ص۱۳۰-۱۳۱
↑ مازیار بهروز، ص۱۳۱-۱۳۲
↑ نگاه کنید به تارتنیده ی:[http://noqte.com/blogs/blog.php?code=244 نقطه ته خط
منابع
مازیار بهروز. شورشیان آرمانخواه. ترجمهٔ مهدی پرتوی. چاپ اول. ققنوس، ۱۳۸۰. ISBN 964-311-263-2.
Ervand Abrahamian. «Public Confessions in the Islamic Republic». در in Rules and rights in the Middle East: democracy, law, and society. Ellis Goldberg, Reşat Kasaba. University of Washington Press، ۱۹۹۳. ISBN 0295972874.
Mehdi Semati. Media, culture and society in Iran: living with globalization and the Islamic state. Psychology Press، ۲۰۰۸. ISBN 0415772168.
ردههای صفحه: درگذشتگان ۱۹۷۴ (میلادی) زادگان ۱۹۴۴ (میلادی) شاعران معاصر اهل ایران مترجمان اهل ایران اهالی رشت کمونیستهای اهل ایران زادگان ۱۳۲۲درگذشتگان ۱۳۵۲اعدامشدگان اهل ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی مدفونان در قطعه ۳۳ بهشت زهرا