• اکنون یک گام دیگر برداشته شده و محور «اصلاح – اعتدال» هم پوشانی بیشتری با محافظه کاران یافته و از آن نیز فراتر، با نمادهای شاخص سرکوب و جنایت های سی و هفت سال حاکمیت جمهوری اسلامی پیمان بسته است ...
اخبار روز - یادداشت سیاسی
انتخابات در ایران به پایان رسید. همان طور که رسم بازی «برد – برد» است، در این انتخابات ظاهرا «بازنده»ای جز محروم شدگان و سرکوب شدگان که مرغ عزا و عروسی در هر واقعه ای هستند، وجود ندارد. اما آن ها نیز می توانند خود را بازنده ی این بازی «برد – برد» ندانند و بر آن چهل درصدی تکیه کنند که علیرغم تبلیغات وسیع و پوپولیستی در انتخابات شرکت نکردند. به ویژه در تهران که «قلب» و «مغز» ایران خوانده می شود و سیاسی ترین شهر است، به نظر می رسد، حتی آن ها به «اکثریتی» داست یافته اند که جزئیاتش تا به حال اعلام نشده است.
۱. در میان بازی گران انتخابات، همه خود را «برنده» می دانند. از آیت اله خامنه ای که هر چند در دل مغوم است، اما می تواند خود را با این ادعا تسلی دهد که رای مردم به نظام بوده و پیروزی تازه ای برای «مردم سالاری» دینی به بار آورده و «حماسه دیگری» ساخته است، تا «اصولگرایان» که همچنان مدعی اند اکثریت هر دو مجلس را به دست آورده اند، تا اصلاح طلبان که به ویژه در تهران ضرب شصت سنگینی به رقبای خود نشان داده اند.
مطابق آمارهای رسمی؛ میزان شرکت کنندگان در انتخابات مجلس دهم چند درصد از میزان شرکت کنندگان انتخابات مجلس نهم کمتر است. در «کری خوانی» های مرسوم دوران انتخابات، این نکته غافل مانده است. مجلس نهم با تحریم ناگفته ی اصلاح طلبان روبرو بود. با انتخابات مجلس خبرگان هم همزمان نبود. اما میزان مشارکتش بیش از اسفند این سال بود. پاسخ به این پرسش مهم است که چرا علیرغم بسیج همگانی که این بار صورت گرفت، میزان مشارکت به نسبت آن «دوران فترت» افت کرد؟
۲. در تهران مردمی که به پای صندوق های رای رفتند، با اکثریت قاطعی به اصلاح طلبان رای دادند. این رای را بیشتر مردمی که به اصلاح طلبان رای داده اند، رای «نه» به ولی فقیه و شاید «نظام» می دانند. به نظر نمی رسد کاندیداهای لیست امید با این ارزیابی موافق و همراه باشند. واقعیت این است که رای همان است که بر کاغذ نوشته می شود، تفسیر آن همیشه محل مجادله خواهد بود. هم آقای خامنه ای می تواند آن را رفراندمی در جهت تایید نظام به حساب آورد و هم جناح مقابلش می تواند آن را رفراندمی علیه «تندرو»ها بداند. مانور اما روی این موضوع خواه ناخواه فروکش خواهد کرد.
در مورد میزان مشارکت در تهران نمی توان به آمارهای اعلام شده اعتماد کرد. در حالی که وزیر کشور روز شنبه گفته بود کل آرای ماخوذه در تهران برای انتخابات مجلس ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر است. تا صبح دوشنبه بیش از سه میلیون و ۱۶۰ هزار رای اعلام شد و سرانجام میزان مشارکت «حدود پنجاه درصد» رسمی شد.
٣. اصلاح طلبان و معتدل ها به بخش مهمی از اهدافی که در برابر خود گذاشته بودند، دست کم در پایتخت دست یافته اند. در تهران آن ها در برابر رقبای اصولگرای خود پیروزی مطلق به دست آورده اند. هر سی کرسی مجلس از آن ها شده، و مثلث «جیم» را هم به واقع حذف کرده اند، هر چند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان را در مجلس خبرگان نگاه داشتند، اما همه کس می داند که ادامه ی حضور او در مجلس خبرگان حاصل رای خوانی و رای سازی و توافقات و فشارهای پشت پرده است. در بیرون از تهران، اصلاح طلبان و معتدلین موفق به حذف چهره هایی مثل صادق لاریجانی و علم الهدی و احمد خاتمی نشدند.
ترکیب مجلس هم به نظر می رسد که «میانه رو» تر خواهد شد و از این نظر نیز اصلاح طلبان به هدفی که اعلام کرده بودند، یعنی مجلس کمتر «تندرو» و «هماهنگ با دولت» دست یافته اند.
۴. همه ی این «دستاوردها»، از نظر مخالفان دستاورد نیست. بعضی از آن ها حتی «ضددستاورد» است. شاید دستیابی به برخی از این اهداف از قبل هم قابل پیش بینی بود. اما اختلاف دو مشی عمده ی سیاسی که در انتخابات در برابر هم قرار گرفتند؛ بر سر این بود که با حذف مثلث جیم و معتدل کردن مجلس، آیا تغییری در وضعیت موجود به وجود خواهد آمد؟ مجلس در خدمت بهبود امور در خواهد آمد؟ موافقین می گویند: با یک انتخابات همه چیز را نمی شود عوض کرد. آن ها می گویند، ما در انتخابات شرکت نمی کنیم که وضع بهتر شود، می خواهیم جلوی بدترشدن را بگیریم. مخالفین می گوید: آیآ بعد از سی و هفت سال انتخابات، نمی توان یک ارزیابی نسبتا پایدار داشت؟ و آیا ما نباید برای «بهتر شدن» مبارزه کنیم؟
۵. انتخابات هفت اسفند، آن چه که در ایران اصلاح طلبی خوانده می شود را بیش از پیش دچار تحول کرد و آن را بیشتر تحلیل برد. این انتخابات بر شانه های گروهی از بدنام ترین و جنایتکارترین سیاست مداران حکومت ایران، ردای «اصلاح طلبی» و «امید» انداخت و آن ها را در رای مردم غسل تعمید داد و بر تارک سیاست «اصلاح» و «امید» در ایران نشاند.
مساله اما فقط این نبود، «اخلاق» از «سیاست» جدا شد و حاصل سال ها تلاش برای اخلاقی کردن سیاست یک گام بزرگ به عقب رانده شد. خود ِ سیاست، به عامیانه ترین شکل خود سقوط کرد و در شعار «این چند نفر را نمی خواهیم»، تجلی یافت. وعده های انتخاباتی فراموش شد و سیاست «مطالبه محور» جای خود را به سیاست عوام گرایانه «سلبی» داد.
۶. با انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ اصلاح طلبی در ایران بیشتر به «راست» چرخید و محور اصلاح طلبی – تحول خواهی که بعد از انتخابات سال ٨٨ و به برکت حضور اعتراضی مردم در حال شکل گیری بود، متلاشی شد. اصلاح طلبان به سمت نیروهای اجتماعی راست تر از خود که حالا «معتدل» نامیده می شوند برگشتند. محور اصلاح – تحول سال های ٨٨ تا ۹۲ به سوی محور اصلاح – اعتدال سال های ۹۲ تا ۹۴ تغییر یافت و همراه با آن مبارزه برای «انتخابات آزاد» نیز عملا از دستور خارج شد. در انتخابات ۷ اسفند، «مبارزه برای انتخابات آزاد» نشان کم رنگی داشت که از سوی مخالفین پیگیری می شد. در صف موافقین انتخابات جاری، کسی از آن دفاع نکرد.
اکنون یک گام دیگر برداشته شده و محور «اصلاح – اعتدال» هم پوشانی بیشتری با محافظه کاران یافته و از آن نیز فراتر، با سرکوب گرترین شاخص های سی و هفت سال حاکمیت جمهوری اسلامی پیمان بسته است. بعد از انتخابات هفت اسفند، محور سیاست اصلاح طلبانه در ایران بیشتر به سمت محافظه کاری در مفهوم ایرانی – اسلامی آن، خواهد چرخید و تشخیص مرزهایش نه تنها از اعتدالیون، بلکه از «اصولگرایان معتدل» هم دشوارتر خواهد شد.
پیمانی که در «لیست امید» میان اصلاح طلبان، اعتدالیون، اصولگرایان کمتر تندرو و جمعی از نمادهای سرکوب و کشتار بسته شد، تنها به روزهای انتخابات محدود نخواهد ماند و احتمالا نقطه ی عطف تازه ای در جامعه ی سیاسی ایران ایجاد کند. این انتخابات سرکردگی راست ترین جناح ها در اردوی «اصلاح طلبان» را قطعیت بخشید و مفهوم اصلاح طلبی رادیکال که با دو خرداد شروع شد را به بیشتر بایگانی خواهد برد. روندی که از همان فردای دو خرداد ۷۶ همواره ادامه داشته و اصلاح طلبی حکومت را گام به گام در چارچوب مرزهای مورد قبول و خط قرمزهای ولایت فقیه تحلیل برده است.