اميد تازه در جان اروپا
سارا معصومي
امانوئل ماكرون را برگزيدند. اينبار فقط فرانسويها نبودند كه در ساعات پاياني نفسهايشان در سينه محبوس شده بود.
جهان چشم به پاريس دوخته بود
و ميتوان گفت كه در جدال جهانيسازي و ناسيوناليسم اينبار وزنهها به سمت «نه» به انزواگرايي هرچند با شعارهاي پرطمطراق ملي همراه باشد، چرخيد.
جهان چشم به پاريس دوخته بود
و ميتوان گفت كه در جدال جهانيسازي و ناسيوناليسم اينبار وزنهها به سمت «نه» به انزواگرايي هرچند با شعارهاي پرطمطراق ملي همراه باشد، چرخيد.
دموكراسيهاي غربي در چندسال اخير همگي بر سر چنين دو راهي قرار گرفتهاند و فرانسه تازهترين حلقه از اين دومينو بود كه نجات يافت. رييسجمهور جديد فرانسه كه در چندماه اخير به چهرهاي كاريزماتيك در اين كشور هم بدل شده است، توانست در دومين دور از انتخابات رياستجمهوري بانوي راستگرا مارين لوپن را شكست سختي بدهد. همگان اين پيروزي ماكرون را قاطعترين پاسخ به تسونامي پوپوليسمگرايي ميدانند كه نخستين حلقه آن در سال گذشته ميلادي با راي انگليسيها به خروج از اتحاديه اروپا (برگزيت) شكل گرفت و دومين حلقه آن هم در ايالات متحده با پيروزي دونالد ترامپ تكميل شد. پروسهاي كه آغاز شده بود تا سياستمداران مو سپيد كرده در عالم سياست را خانهنشين كند و كرسيهاي آنها را به مردان و زناني بدهد كه با شعارهاي پوپوليستي به دنبال جلب راي هستند. ماكرون مردي كه مدافع جهانيسازي و اتحاديه اروپا است با پيروزي خود در فرانسه توانست در برابر موج نيروي مخربي بايستد كه در قريب به دو سال گذشته جهان را زير و رو كرد. ماكرون پس از آنكه ٦٦ درصد آرا را به خود اختصاص داد در نخستين سخنراني خود در جامه رييسجمهور جديد فرانسه گفت كه اين تمدن فرانسوي بود كه در معرض خطر قرار داشت و زندگي فرانسويها بود كه ميرفت تا نابود شود.
سيانان در تحليل نتايج انتخابات فرانسه مينويسد: با وجود آنكه دستان ماكرون به عنوان برنده در جدال با لوپن بالا رفت اما پربيراه نخواهد بود اگر بگوييم كه موج پوپوليستگرايي به هرحال به نقطه حساسي در عرصه سياست جهاني رسيده است؛ موجي كه همين تنشها و ناآراميها در سياست بينالملل را در چندسال اخير ايجاد كرده است. از چنين لنزي ماكرون كه به هرحال به عنوان يك غريبه كه خب البته برچسبهاي ساختاري نيز بر سينه داشت ظهور كرده است نيز تا حدودي شبيه همان افرادي است كه از ناكجاآباد آمدهاند تا عالم سياسي را به هم بزنند.
كمپين انتخاباتي در فرانسه در يك سال گذشته به مشتي نمونه خروار از اتفاق رخداده در كشورهاي غربي بدل شد. در فرانسه نيز پيرهاي عالم سياست كنار زده شدند چرا كه نتوانستند با موج تغييرات همراه شوند. در دور نخست انتخابات هيچ كدام از كانديداهاي احزاب سنتي نتوانستند به دور دوم راه پيدا كنند. در فرانسه نيز انتخابات درست مانند رفراندوم برگزيت در بريتانيا و همچنين انتخابات رياستجمهوري در امريكا مانند ايستادن روي خطي بود كه يك سوي آن نخبگان سياسي با شعارهاي مشخص و تمايل به جهانيسازي ايستاده بودند و در يك سوي ديگر آن شبهنظامياني در عالم سياست كه روي مردم طبقه پايينتر كه اتفاقا آموزشهاي كمتري هم ديدهاند و تصور ميكنند كه مادر همه مشكلات آنها سياستهاي مهاجرتي دولتهايشان و به هم پيوستگي اقتصادشان به اقتصاد جهاني است، سرمايهگذاري كردهاند.
اينبار در فرانسه كانديداي نخبه كه هم سن و سالش و هم چهره ظاهرياش نشان از جدايي از كهنسالهاي عالم سياست داشت در راس هرم انتخابي مردم قرار گرفت. در حقيقت ماكرون در زمين يك چهره آشنا به سياست اما با تاكتيكهاي يك غريبه به عادات سنتي سياسي بازي كرد. تلفيقي از برخورداري از بستر مناسب و قابل اطمينان و البته توسل به روشهاي نوين و امروزيتر. ماكرون براي فرار از ساختارهاي موجود سياسي مسير خود را ساخت و البته كه سن و سال اندك وي نيز به خودي خود نماد جدايي از گذشته هم بود. او از امروز عنوان جوانترين رييسجمهور فرانسه از زمان ناپلئون را به خود اختصاص خواهد داد. حس حضور مردي از تباري نو ميتواند به تعديل و تازهسازي فضاي سياسي كه در چندسال اخير فرانسه را محاصره كرده بود، كمك كند. البته يك مساله در كنار استقبال از جواني وي نيز خام بودن او است كه بايد در گذر زمان به محك گذاشته شود. به نظر ميرسد كه از صبح روز دوشنبه مورد پيروزي ماكرون توسط ديگر ميانهروهاي اميدوار به پيروزي در ديگر كشورهاي اروپايي و همچنين امريكا مطالعه شود. اكنون ماكرون بايد در مدت زمان حضور در اليزه بتواند موافقت كساني را كه از سياست بريدهاند يا كساني را كه وعدههاي لوپن و ترامپ را جذابتر ميدانند، جلب كند.
حقيقت اين است كه حمايت بيش از ٦٥درصد از مردم فرانسه از مردي كه حامي اتحاديه اروپا و جهانيسازي است به نوعي دهنكجي به ترامپ و كساني است كه براي خروج لندن از اتحاديه اروپا جشن گرفتهاند. ماكرون خود را اصلاحطلب ميداند و در چنين چارچوبي بايد گفت كه وي مخالف نيروهاي مشتاق تشديد گسلهاي اجتماعي است كه ميخواهند به جاي مرمت و اصلاح نهادها آنها را ريشهكن كنند.
پيروزي ماكرون خوني تازه در رگ چهرههاي برآمده از ساختارهاي مشخص سياسي بود كه در چندماه اخير مجموع تحولات آنها را نااميد كرده بود. چهرههايي مانند باراك اوباما، رييسجمهور سابق امريكا كه مجبور شد كليد كاخ سفيد را به ترامپ جمهوريخواه بدهد اما در نهايت از ماكرون حمايت كرد. يا چهرههايي مانند آنگلا مركل، صدراعظم آلمان، كه به يكي از آخرين كورسوها براي اميد نخبگان سياسي اروپا بدل شده بود. ترامپ هرچند كه در نخستين ساعات پيروزي ماكرون به وي تبريك گفت و براي كار مشترك با او لحظهشماري كرد اما از همان نخستين روزهاي آغاز كمپين انتخاباتي در فرانسه نتوانست اشتياق خود به پيروزي لوپن را پنهان سازد. ترامپ و لوپن در حوزههاي مبارزه با داعش و مهار موج مهاجرتي ديدگاههاي يكسان داشتند و زماني كه ماه گذشته ميلادي پاريس براي چندمين بار در دو سال گذشته هدف حملهاي تروريستي قرار گرفت، ترامپ با اميدواري به پيروزي لوپن در توييتر خود نوشت: اين اتفاق ميتواند تاثير بزرگي بر انتخابات رياستجمهوري در فرانسه داشته باشد.
رهبران اروپايي از پيروزي ماكرون در انتخابات فرانسه استقبال كردند. صدراعظم آلمان بلافاصله پس از اعلام نتيجه انتخابات با ماكرون تماس تلفني داشت و پيروزي وي را تبريك گرفت. سخنگوي صدراعظم آلمان هم پيشتر موفقيت آقاي ماكرون را پيروزي براي اروپايي قوي و متحد توصيف كرده بود. ژان كلود يونكر، رييس كميسيون اروپايي، هم از انتخاب مردم فرانسه استقبال كرد و گفت مردم فرانسه به آينده اروپا راي دادند. ترزا مي، نخستوزير بريتانيا نيز گفت: فرانسه يكي از نزديكترين متحدان ما است و ما چشم به راه همكاري با رييسجمهوري جديد آن هستيم. شي جينپينگ، رييسجمهور چين هم پيام تبريكي براي ماكرون فرستاده است. همزمان واكنش بازارهاي آسيايي هم به نتيجه انتخابات فرانسه مثبت بوده و ارزش سهام در آنها افزايش يافته است.
شكلگيري اپوزيسيون قوي در فرانسه همان نكتهاي است كه مارين لوپن نيز به آن اشاره كرده و گفته: صحنه سياسي در فرانسه ساختاري نو پيدا كرده است. با رسيدن به دور دوم انتخابات ما به اپوزيسيون اصلي تبديل شديم. با وجود آنكه برخي انتخابات فرانسه را به دليل ماهيت ملي آن اتفاقي شخصي براي جامعه فرانسه ميدانند اما برخي تحليلگران مسائل اروپا هم اعتقاد دارند كه پيروزي ماكرون سيگنالي مشخص در اين بازه زماني مشخص براي اتحاديه اروپا است. طرفداران اتحاديه اروپا پيروزي ماكرون در انتخابات را پيروزي ارزشهاي واحد در سرتاسر كشورهاي اروپايي ميدانند و البته پاياني براي پوپوليسم ناآشنا. پيروزي ماكرون در حقيقت نقطه قوتي براي اتحاديه اروپايي است كه انگليسيها درهاي كشور خود را به روي آن بسته بودند. يك كارشناس مسائل اروپاي موسسه بروكينگز در اين خصوص به سيانان ميگويد: رايدهندگان فرانسوي در نخستين تجربه پس از برگزيت به صراحت گفتند كه مخالف هرگونه خروج فرانسه از اتحاديه اروپا هستند.
با وجود آنكه لوپن بازنده اين بازي خوانده شد اما وي حدود ٣٤ درصد از آرا را در سبد خود در انتخاباتي ريخت كه جامعه فرانسه را به دو تكه تقسيم كرد. براي برخي از مردم فرانسه پيروزي ماكرون زماني معنا پيدا ميكند كه وي بتواند به برخي از نارضايتيها درباره اوضاع اقتصادي پاسخ بدهد. ماكرون در سخنان خود پس از پيروزي تاكيد كرد كه چالشهاي پيش روي خود را ميشناسد و از هواداران خود خواست كه به تحقير لوپن يا انتقادهاي بيحد و حصر از حزب وي و هوادارانش مشغول نشوند. يكي از چالشهاي پيش روي ماكرون در حال حاضر تنظيم رابطه با ايالات متحده و شخص دونالد ترامپ است. نخستين رويارويي وي با ترامپ در نشست گروه هفت در ايتاليا و نشست ناتو در بروكسل خواهد بود. به نظر ميرسد كه ماكرون با وجود همه اختلافهاي فلسفي و رويكردي كه با ترامپ دارد اما محتاطانه با وي برخورد كند و در ديدار اول روي نقطههاي اشتراك تمركز كند كه يكي از آنها ميتواند مبارزه با تروريسم باشد. شايد وي ترجيح دهد در نخستين ديدار به نقطههاي افتراق پاريس و واشنگتن درسايه دولتهاي جديد مانند مساله تغييرات جوي و اقليمي اشارهاي نكند.
غايبان بزرگ يك انتخاب
امانوئل ماكرون، رييسجمهور منتخب با شعار با هم براي فرانسه در رقابتهاي انتخاباتي شركت كرد و در نهايت هم تبديل به ميانهروي درخشاني شد كه توانست آراي راست و چپ را در سبد خود بريزد و راستگراي افراطي مارين لوپن را شكست دهد. پوليتيكو در اينباره مينويسد: پيروزي ماكرون ميتواند جامعه فرانسه را بيش از پيش دچار شكاف و چنددستگي كند. البته اين چالشي نيست كه تنها مختص فرانسه باشد و بسياري از دموكراسيهاي اروپايي در حال حاضر با همين مشكل روبه رو هستند. يكي از نشانههاي مشكلات پيش روي فرانسه تعداد بالاي غايبان در اين انتخابات است. براساس آمار اعلام شده ٢٥ درصد از واجدان شرايط در انتخابات شركت نكردند. اين بالاترين رقم براي غايبان در تاريخ جمهوري پنجم فرانسه است. رايدهندگان فرانسوي به اندازهاي از رهبران سياسي خود نااميد شده بودند كه براي نخستينبار در تاريخ معاصر فرانسه، هيچ كدام از احزاب راست و چپ اصلي در دور دوم حضور نداشتند.
امانوئل ماكرون، رييسجمهور منتخب با شعار با هم براي فرانسه در رقابتهاي انتخاباتي شركت كرد و در نهايت هم تبديل به ميانهروي درخشاني شد كه توانست آراي راست و چپ را در سبد خود بريزد و راستگراي افراطي مارين لوپن را شكست دهد. پوليتيكو در اينباره مينويسد: پيروزي ماكرون ميتواند جامعه فرانسه را بيش از پيش دچار شكاف و چنددستگي كند. البته اين چالشي نيست كه تنها مختص فرانسه باشد و بسياري از دموكراسيهاي اروپايي در حال حاضر با همين مشكل روبه رو هستند. يكي از نشانههاي مشكلات پيش روي فرانسه تعداد بالاي غايبان در اين انتخابات است. براساس آمار اعلام شده ٢٥ درصد از واجدان شرايط در انتخابات شركت نكردند. اين بالاترين رقم براي غايبان در تاريخ جمهوري پنجم فرانسه است. رايدهندگان فرانسوي به اندازهاي از رهبران سياسي خود نااميد شده بودند كه براي نخستينبار در تاريخ معاصر فرانسه، هيچ كدام از احزاب راست و چپ اصلي در دور دوم حضور نداشتند.
چه عدم حضور جمعيت قابل توجهي از مردم در پاي صندوقهاي راي پاسخي به شكست دولت در مرمت اوضاع اقتصادي باشد يا ناتواني در مهار حملات تروريستي يا مقابله با موج مهاجرت، به هرحال بايد گفت كه جامعه فرانسه اعتماد بسيار كمي به دولت دارد. براساس آخرين نظرسنجيهاي صورت گرفته، رايدهندگان فرانسوي بسيار بيش از رايدهندگان ساير كشورهاي اروپايي قطبي شدهاند. ٢٠ درصد آنها خود را ايستاده در افراطيترين نقطه راست يا چپ ميدانند و تنها ٣٦ درصد آنها ميگويند كه از نظر قطببندي سياسي ميانه رو هستند. با وجود آنكه گفته ميشود استقلال سياسي ماكرون و اينكه به هيچ حزب سنتي تعلق نداشت منجر به پيروزي وي شد اما همين مساله كه در كمپينهاي انتخاباتي براي او سرمايه بود، ميتواند در انتخابات پارلماني در ژوئن به خسراني بدل شود. ماكرون وعده داده و البته نتيجه نظرسنجيهاي فعلي هم نشان ميدهد كه جنبش وي ميتواند در مجمع ملي فرانسه كرسيهاي بيشتري را به نسبت ساير احزاب به خود اختصاص بدهد و شايد حتي بتواند اكثريت ٥٧٧ كرسي در مجلس عوام را هم احراز كند.
مسالهاي كه در صورت تحقق ميتواند پيروزي چشمگيري براي جريان سياسياي باشد كه تازه گل كرده است. اما در شرايطي كه ماكرون نتواند اكثريت را به دست بياورد نياز به تشكيل دولت ائتلافي دارد. اگر يك حزب ديگر اكثريت را در اختيار بگيرد در حقيقت او بايد با يك حزب رقيب هم بجنگد.
اعتماد