مینا اسدی
|
بی شرفها... جوانان مردم را نکشید
روزنامه ها نوشتند که:فردا چهار زندانی اهل سنت اعدام می شوند .
مخالفان اعدام در گزارش شتابزده ای نوشتندکه: فردا ن...یست ...هنوز معلوم نشده که فرداست یا پس فردا.
هنوز وقت داریم برای جمع آوری امضا و تظاهرات دم در اتحادیه ی اروپا...ومن به ساعتم نگاه کردم .ساعت هشت و چهل ونه دقیقه ی شنبه شب چهارده یونی به وقت سوید .
دیدم سی و چهار سال دیگر وقت دارم. و تلویزیون را روشن کردم که یک کانالی توپ گرد را نشان دهد و پای یک قهرمان آینده آنرا وارد دروازه ی حریف کند شاید کشوری که من روی آن بیست کرون گذاشته ام برنده شود، بیست من بشود دویست.و من دوباره به این کار خیر ادامه دهم شاید از میلیاردها دلار که نصیب سرمایه داران می شود بیست دلار به هزاران کودک بی خانمان برزیلی برسد و من هم توشه ای برای آخرت ذخیره کرده باشم.
حالا اگر این جوانان، شیعه ی اثنی عشری بودند باز کمی فکر میکردم و نگران می شدم !
اهل سنت یعنی عمری ...من از کشوری میایم که بیشتر مردمانش سالی یکبار عمر چوبی و پارچه ای درست می کردند و آتش می زدند. زنها تنبک می زدند و آواز "عمر عمرو هو هو ...بی پدرو هوهو " را می خواندند وقر می دادند.
مردان هنگام برخاستن و نشستن با کلفت کردن صدایشان می گفتند "یا علی" و همه عکس بزرگ "علی ابن ابی طالب" را شمشیر به دست در قابهای نفیس در سالن اتاق پذیرایی آویخته بودند و از وحشت آن دنیا، زندگی حی وحاضر را بر خود حرام می کردند.
و از کشوری آمدم که اعلیحضرتش در کتاب "پیش به سوی تمدن بزرگ" افتخار کردند که ما علاوه برآنکه مسلمانیم تنها کشور شیعه ی جهان نیز هستیم.
و تازه این آدمها که کشته می شوند برای من ناشناسند ...هم حزب و هم سازمان من نیستند ... اسم و رسم هم که ندارند ...خراب است ...خراب ...به ما چیزی یاد نداده اند. .. دگر اندیش آن آب و خاک ماییم که هنوز عاشورا و تاسوعا داریم، هنوز روزه می گیریم و به زبان بیگانه، دولا، راست می شویم .
هنوز همدیگر را بخاطر دین...آیین و مرام و نظر می کشیم.
هنوز خودمان را از کردها ...بلوچ ها ...و ترکها یک سرو گردن بالا تر می دانیم...
هنوز دماغ مان را بالا می گیریم و ادعا می کنیم ...
هنوز و هنوز...
حالا من به کدام دفتر ودستکی عریضه بدهم که خودش در این قتل عام شریک نباشد؟
جز آنکه بگویم: بی شرفها جوانان مردم نکشید.
مینا اسدی
از فیسبوک نویسنده