اواخر سال گذشته، انتشار اخبار مربوط به حوادث دردناکِ منجر به مرگ کولبران در گردنههای کردستان و آذربایجان غربی، این کارگران غیر رسمی را در صدر اخبار رسانهها قرار داد. چند کاروان از کولبران در گردنههای برف گیر مدفون شدند و جان خود را از دست دادند. تصاویر و فیلمهای زیادی پخش شد؛ پیرمردی که با دندان آبسه و پر از عفونت، بار میبرد، کولبران بسیار جوانی که مدفون شدهاند و مردم محلی و کوهنوردان سعی میکنند نجاتشان بدهند و تصاویر متعددی از یخ زدگی در میان برف سنگین زمستانهای سخت کردستان. فضای عمومی جامعه از این حوادث، بسیار متاثر شد؛ اظهارات متعددی از زبان مسئولان در ردههای مختلف منتشر شد ، از قاچاقچی خواندن جانباختگان توسط فرماندار سردشت تا اظهارات نماینده مردم پیرانشهر در رابطه با تلاش برای بیمه کردن کولبران؛ طرحی که قرار بود از نیمه دوم فروردین امسال اجرایی شود که از قرار با خوابیدن صدای حادثه، اجرای این طرح هم به دست فراموشی سپرده شد.
کولبران بیمه نشدند؛ گرچه بیمه کردن آنها هم نمیتواند دردی را دوا کند، این طرح که در عمل پتانسیل اجرایی شدن را هم ندارد، نمیتواند آسیبهای خرد و درشت کولبری را که شغل اول یا دوم بسیاری از مردان پیر و جوان مناطق کردنشین است به حداقل برساند. به حداقل رساندن آسیبهای شغلی بیکاران و بیثباتکاران علی الخصوص در مناطق مرزی کشور پیش از هرچیز نیازمند حفظ کرامت انسانی آنها است و بدون تردید تا زمانی که نیروی کار نتواند از تخصصش نان دربیاورد و مجبور باشد به سختترین و پر خطرترین مشاغل غیر رسمی روی بیاورد، نه از کرامت خبری هست و نه از آسایش روانی جامعه؛ طرحهای ناقص و معیوبی مثل بیمه کردن کولبران، کولبرانی که در حقیقت امر نباید کولبر باشند، به هیچ وجه نمیتواند گره کور این کلاف سردرگم را باز کند.
کولبری، متداول ترین شغل غیررسمی در غرب کشور است و این روزها تصاویری در فضای مجازی میبینیم که عمق فاجعه را بیش از پیش آشکار میکند؛ این تصاویر یک پدیده اجتماعی تلخ را به نمایش میگذارند، پدیدهای به نام کولبران تحصیلکرده. یک نمونه از این تصاویر که این روزها دست به دست میچرخد، مربوط به جوانی است به نام باقر که در کنکور دکترای سال ۹۵ صاحب رتبه ۱۲ شده است و در ارتفاعات مریوان کولبری میکند؛ باقر، لیسانسه ریاضی محض است و فوق لیسانس برنامهریزی شهری هم دارد.
این تحصیل کردههای بار بر دوش کم نیستند؛ یکی دیگر از این کولبران تحصیلکرده در مصاحبهای با یک رسانه محلی گفتهاست: برای پیدا کردن شغل به هر دری زدم؛ به بانکها و موسسات برای گرفتن تسهیلات مراجعه کردم، سراغ نماینده مجلس و وزیر و وکیل هم رفتم، اما هیچ حاصلی عایدم نشد. او میگوید: یک سال است که کولبری میکنم؛ کولبری میکنم تا نان دربیاورم، کولبری میکنم تا دوام بیاورم؛ میگوید پیدا کردن یک لقمه نان برای کولبر مستاصل و از همه جا رانده کابوس است…
پدیده کولبران تحصیل کرده، شاید اتفاق جدیدی نباشد، شاید پیش از این هم تحصیلکردگان بسیاری بودهاند که از این راه ارتزاق میکردهاند و راه دیگری برای امرار معاش نداشتهاند؛ شاید این پدیده تازه نباشد اما این روزها به مدد فضاهای بازتری که شبکه های اجتماعی به وجود آوردهاند و ارتباطاتی که گستردهتر شدهاست، همه به درستی فهمیدهاند آن چه هر روز در ارتفاعات پرخطر غرب کشور رخ میدهد، به شدت نگرانکننده است؛ طیف مختلطی از نیروهای کار پیر و جوان که به ناچار به این کوهها پناه می برند، اسباب نگرانی است؛ از فارغالتحصیلان دانشگاهی گرفته تا کارگران متخصص کارخانه های تعطیل شده فولاد و البته بازنشستگان ارگانها و نهادهای دولتی.
فعالان کارگری مناطق کردنشین اعتقاد دارند که کولبری محصول فقدان فرصت های شغلی شایسته است؛ وقتی کار نباشد، طبیعی است که کارگر و مهندس و معلم به تنها امکان در دسترس، به همین کولبری روی میآورند. کولبری نتیجه طبیعی کمبودها در فضای فعلی کسب و کار است.
در نهایت، آنچه که سوای هر اقدام و عمل، اهمیت دارد، برخورد مسئولان به این پدیده است. خدا کند نگاه مسئولان محلی و کشوری به پدیده باقر و امثال آن، به پدیدهای که اسباب نگرانی جمعی شده است، از نوع آن نگاهی نباشد که چند ماه قبل به خبرگزاری ایلنا گفت کولبران متوفی، کولبر به معنای واقعی نبودند، بلکه از معابر غیرقانونی عبور میکردهاند و به دنبال قاچاق بودهاند. از نوع نگاه فرافکنانه مسئولی نباشد که پس از مدفون شدن ۱۶ کولبر در زیر آوار برف در آذربایجان غربی گفت: در سردشت، همین هم فرصت شغلی است….
نسرین هزاره مقدم